ترجمه‌ی درس « مشکل در مدارس »

مشکل در مدارس

تجربیات من در تدریس انگلیسی در جاهای مختلف جهان به من اطمینان داد که روش‌های سیستم آموزشی انگلیسی اشتباه است. به هر کجا که رفتم، تمام شرایط یکسان بود. دانش آموزان خسته، ناامید، پر استرس و عصبی بودند. بیشتر دانش آموزان بعد از سال ها مطالعه انگلیسی موفق به مکالمه روان نبودند. شما تنها نیستید، چون این مشکل یک مشکل جهانیست.

![image](upload://sclaDdbf9YFsKIiUbOFL6PCuQ6V.jpg)

یکی از دانش آموزانم از ژاپن به نام سیکو، این تلفیق شکست و استرس را “زخم انگلیسی” توصیف کرد. سیکو می گفت که از انگلیسی متنفر است. او این احساس را داشت که یادگیری انگلیسی حوصله سر بر و پر استرس است و مکالمه ی آن بدتر از یادگیری آن است. در حقیقت فکر اینکه او با یک انگلیسی زبان بومی مکالمه کند به سرعت به او احساس خجالت و نگرانی می داد. سیکو این احساس را داشت که مشکل روانی ای با انگلیسی در خود توسعه داده که نام آن را زخم انگلیسی گذاشت.

با خودم فکر کردم، چقدر غم انگیز است که خیلی از افراد فکر میکنند که انگلیسی یک نوع زخم یا مشکل روانیست.
در تمام دوره ی تدریسم با دانش آموزان زیادی که این احساس را با انگلیسی داشتند ملاقات داشته ام. متوجه این شدم که سیکو تنها کسی نبود که این مشکل را داشت بلکه زخم انگلیسی یک مشکل همه گیر بود. با اینکه خیلی از مردم احساس می کنند که نیاز به یادگیری انگلیسی دارند، تعداد کمی از آنها از این دوره ها لذت می برند. بیشتر کسانی که زبان یاد می گیرند با احساس نگرانی و نا امیدی که سیکو نیز داشت سرکار دارند.

![image](upload://dfNq7mRlh7D7HXvJKyoReDiw3KW.jpg)

وقتی با این مشکل بیشتر و بیشتر رو به رو شدم، شروع به پیدا کردن دلیل اصلی این مشکل کردم. متوجه شدم که قبل از پیدا کردن راه حل نیاز دارم که مشکل را درک کنم. درست همانند یک دکتر که باید اول بیماری را تشخیص دهد و سپس آن را درمان کند. به این فکر کنید، چه چیزی دلیل اصلی این همه شکست و گرفتاریست ؟ چرا بیشتر مردم با وجود سال ها یادگیری زبان، در روان انگلیسی صحبت کردن شکست میخورند؟ چه چیزی در سیستم یادگیری انگلیسی مشکل دارد؟

اولین و مشخص ترین مشکلی که در کلاس ها کشف کردم روش تدریس آن ها بود. بیشتر مدارس، در سراسر دنیا، از روش گرامری ترجمه ای استفاده می کنند. همان طور که از اسم آن مشخص است، تمرکز اصلی این روش بر روی تجزیه و تحلیل گرامر و حفظ کردن واژگان به زبان خودتان می باشد. این روش زبان انگلیسی را به هزاران فرمول مختلف که باید حفظ شوند تقسیم می کند. مشخص است که هر فرمول شامل توضیحاتی است که باید آن ها هم حفظ شوند.

مدارس مشتاق اند از روش گرامری ترجمه ای استفاده کند چون جدی، آکادمیک و پیچیده است. روش گرامری ترجمه ای سازگار با روشی است که مدارس برای تدریس بیشتر موضوعات دیگر ( با کتاب های درسی، سخنرانی، یادداشت ها، حفظ لغات و امتحانات) استفاده میکنند.

تنها مشکل همانطور که می دانید اینجاست، که این روش اصلا کارساز نیست. در مکالمه واقعی، زمانی برای فکر کردن به فرمول های گرامری و توضیحات آنها وجود ندارد. از این رو درصد شکست در این روش به شدت بالاست. با وجود این همه شکست در میان بیشتر متقاضیان مکالمه روان، مدارس همچنان به استفاده از این روش ادامه می دهند. این یک شکست حماسی در سیستم آموزشی ما محسوب می شود.

جدیداً، چون دانش آموزان روش گرامری ترجمه ای را خسته کننده می دانند بعضی از کلاس ها “فعالیت های ارتباطی” را به برنامه تحصیلی اضافه کرده اند. معمولا مدرس دانش آموزان را به گروه هایی تقسیم می کند و دانش آموزان دیالوگ های داخل کتاب های درسی را می خوانند و تکرار می کنند. بعضی وقت ها شاید به بعضی از سوالات در کتاب کار جواب دهند. خب! این فعالیت ها مصنوعی است و هیچ قسمتی از آنها به مانند مکالمه واقعی انگلیسی نیست. در نتیجه درصد شکست فعالیت های ارتباطی نیز به اندازه ی گرامری ترجمه ای بالاست.

مشخصاً روش های تدریس انگلیسی که در مدارس استفاده می شوند کارساز نیستند. درک آن بسیار ساده است. من میدانستم. دانش آموزان نیز می دانستند و خیلی از مدرسان هم این را می دانند، به هر حال درصد کمی از آنها به این مشکل اعتراف می کنند.

وقتی که مشغول جست و جو مشکل در مدارس بودم، متوجه ی مشکلاتی عمیق تر در سیستم آموزشی شدم، این مشکلات کمتر آشکارند، ولی از راه های مختلفی به دانش آموزان ضربه می زنند. من این مشکلات را “برنامه ی درسی مخفی” نام گذاری کردم چون این درس ها بصورت مخفی در مدارس تدریس می شوند.

برنامه ی درسی مخفی

در اقسا نقاط دنیا تمام مدارس یک برنامه درسی مخفی و یکسان را دنبال می کنند. یکی از عناصر این برنامه درسی غیر فعال بودن بین دانش آموزان می باشد. دانش آموزان آموزش داده می شوند که غیر فعال باشند نه فعال! آنها در یک ردیف روی صندلی هایشان می نشینند. وقتی که جوان هستند به آنها گفته می شود که ساکت باشند و از معلم پیروی کنند. وقتی معلم سخنرانی می کند، دانش آموزان یاداشت برداری می کنند و بعد از آنها خواسته می شود که برای امتحان این نکات را حفظ کنند. این پیام مشخص است، یادگیری یک عمل غیر فعالانه است. شما به معلم خود گوش می دهید، یاداشت بر میدارید و آنها را حفظ می کنید.

![image](upload://xzIaQDH4iU6a85NfuJ3ewQU7lZa.jpg)

مشکل آنجاست که مکالمه ی انگلیسی یک عمل غیرفعالانه نیست. شما باید با دیگران در ارتباط باشید، شما باید بطور مداوم مشغول پرسیدن و پاسخ دادن باشید. شما باید ایده ها، احساسات، تعاریف را با دیگران به اشتراک بگذارید. شما باید برای چیزی که انتظار ندارید آماده باشید. شما باید خود جوش باشید. شما باید فعالانه ارتباط برقرار کنید. انگلیسی چیزی نیست که شما بخواهید آن را غیر فعالانه آموزش ببینید، چیزی است که باید انجام دهید.
مشکل غیر فعالانه آموزش دیدن مقوله انرژی می باشد. نشستن برای مدت زیاد یک فعالیت کاهنده انرژی است. هر چه بیشتر بنشینید، بیشتر انرژی شما افت می کند و هر چه انرژی شما افت کند تمرکز شما نیز افت خواهد کرد. چیزی که بدتر است، این است که ما می دانیم بعضی دانش آموزان برای یادگیری موثر نیاز به حرکت بدن دارند.

این افراد kinesthetic learners ( یادگیرنده های حرکتی) نام دارند. حقیقت این است ما نیز در بعضی جهات یادگیرنده حرکتی هستیم، چون ما همگی از حرکات بدن خود سود می بریم. مدارس ما را بر صندلی ها بسته اند و انرژی مارا دچار افت می کنند، به مرور زمان یک بدن غیر فعال به یک ذهن غیر فعال ختم می شود.

![image](upload://gVlZbtgaULjJjsV6wOwhZTTybxB.jpg)

پاسخ همیشه باید صحیح باشد

یکی از معایب بزرگ در مدارس ایده “جواب صحیح” است. این ایده یکی از بخش های مهم در برنامه درسی مخفی است. این ایده نتیجه استفاده از کتاب های درسی و امتحانات است.

در مدارس، شما معمولا اینگونه آموزش دیده می شوید که فقط یک جواب درست برای یک سوال و مشکل وجود دارد. بطور مثال از شما پرسیده می شود که فعل درست برای فلان سوال را انتخاب کنید یا به شما سلام و احوال پرسی معمول میان انگلیسی زبانان آموزش داده می شود. پیام مخفی پشت این دروس این است که همیشه معلم درست می گوید.

در زندگی و انگلیسی واقعی اینگونه نیست. بطور مثال من یک داستان را با استفاده از افعال حال به شما می گویم در صورتی که آن داستان در گذشته رخ داده است. این یک تکنیک است که میان بومی زبان ها عمومیت دارد.
پس وقتی که زبان آموزان این داستان ها را می شنوند بسیاری از آن ها گیج و ناراحت می شوند. آنها اطمینان دارند که باید این داستان با استفاده از افعال گذشته تعریف شود. بعضی از آنها بابت این ماجرا ناراحت و بعضا با من به جرو بحث می پردازند. آنها آنقدر اطمینان دارند که فقط یک جواب صحیح وجود دارد که حتی با یک بومی زبان به جرو بحث می پردازند!

![image](upload://3Y799ac29otxgDK3wK7lM3UPnzc.png)

این دانش آموزان اینگونه تمرین داده شده اند که این باور را داشته باشند که فقط یک راه درست برای گفتن موارد مختلف در انگلیسی وجود دارد. در حقیقت همیشه راه های زیادی برای گفتن یک مورد مشابه وجود دارد. ما می توانیم زمان افعال را تغییر دهیم تا احساس داستان تغییر کند. ما میتوانیم از واژگان و عبارات متفاوتی استفاده کنیم و ما می توانیم قواعد گرامری را در صحبت کردن هایمان دائم بهم بزنیم. ایده “یک جواب صحیح” زبان آموزان را محدود و گیج می کند. ارتباط موثر نیاز به انعطاف پذیری دارد، در صورتی که ایده “یک جواب صحیح” دانش آموزان را به سر سخت بودن و خشک فکر کردن سوق می دهد.

علاوه بر این مشکل، این موضوع مشکل دیگری به نام ترس از اشتباه نیز به وجود می‌آورد.ترس از اشتباه، یکی از منفی ترین و آسیب زننده ترین پیام هایی است که در مدارس آموزش داده می شوند. چگونه ترس از اشتباه آموزش داده می شود؟ با استفاده از امتحانات و تصحیح اشتباهات. تقریبا در تمامی مدارس در جهان، مدرسان بطور منظم از دانش آموزان امتحان می گیرند. معلم از او سوال می پرسد و دانش آموز باید جواب درست را ارائه دهد که البته جواب درست همان جوابی است که معلم می گوید.

اگر دانش آموز یک جواب متفاوتی ارائه دهد چه اتفاقی می افتد؟ آنها با نمرات پایین مجازات می شوند. دانش آموزان باهوش هستند و سریع متوجه می شوند که در مدارس اشتباه کردن بد است و باید از آنها دوری کنند. آنها این را درک می کنند که جواب درست مهم نیست، بهترین راه برای موفقیت این است که جوابی را ارائه کنند که معلم می خواهد. بدتر از آن، دانش آموزی که سعی در مکالمه انگلیسی در مقابل تمامی کلاس دارد بسیار تحت فشار است. وقتی که معلم اشتباهات وی را تصحیح می کند، دانش آموز احساس شرم پیدا کرده و بیشتر از قبل تحت فشار قرار می گیرد.

![image](upload://rOPq6IvsEkz5jkKIrqGnDvsDfUp.jpg)

به مرور زمان بیشتر دانش آموزان از انگلیسی صحبت کردن فراری می شوند چرا که این موقعیت را درد آور می دانند.

با مجازات کردن و تصحیح اشتباه، مدارس به جای دانش آموزان، ریسک پذیری آنان را مجازات می کند. کم کم آنها دانش آموزان را تمرین میدهند که از ریسک کردن فراری باشند و از کاری که نمی توانند عالی انجام دهند بگذرند. در واقع عالی شدن در انگلیسی وجود ندارد. حتی بومی زبانان هم اشتباه می کنند. ما اشتباهات گرامری داریم. کلمات را بد تلفظ می کنیم. بعضی واژگان را فراموش می کنیم که هیچ کدام آنها مهم نیستند چرا که ما به جای امتحانات و نمرات بر روی ارتباط داشتن متمرکز هستیم.

ترس از اشتباهات مربوط به کلاس های زبان است. بعد سال ها شرکت در کلاس زبان‌آموزان یاد میگیرند که از ریسک کردن در بیشتر اوقات در زندگیشان فراری باشند. مدارس به آنها یاد می دهد که غیرفعال، سرسخت، ترسو و مطیع باشند. اینها فقط به مکالمه انگلیسی شما ضربه نمی زند بلکه موقعیت شغلی شما را دچار آسیب کرده و موفقیتتان را در تمام زمینه های زندگی محدود خواهد کرد. آینده نیاز به جسارت دارد. آنهایی که فعال، انعطاف پذیر و سرشار از شوق هستند، بهترین موفقیت را در زندگی کسب می کنند. اما غیر فعالان و مطیع ها هنوز در رویا هایشان به سر می برند.

شما همزمان که اشتباه می کنید در مکالمه نیز پیشرفت خواهید کرد. اصلا دلیلی بر ناراحتی وجود ندارد. حقیقت این است که بومی زبانان اصلا به این ها توجه نمی کنند. اصلا اهمیتی نمی دهند که شما اشتباه گرامری دارید. آنها می خواهند که با شما به عنوان یک انسان در ارتباط باشند نه به عنوان یک دانش آموز انگلیسی. برای ارتباط داشتن به صورت موثر باید ایده عالی بودن را فراموش کنید و یاد بگیرید که انعطاف پذیر باشید.

رازی کثیف در آموزش انگلیسی

اگر برنامه درسی مخفی اینقدر بد است، سوال اینجاست که چرا مدارس و معلم ها به استفاده از این روش ادامه می دهند؟ حقیقت اینجاست که سیستم آموزشی ما بنا بر برنامه درسی ای پایه شده است که به مدارس سود دهد نه دانش آموزان. مدارس از این روشها استفاده می کنند چون استفاده آن برای مدرسه آسان است، نه بخاطر اینکه برای دانش آموز مناسب می باشد. برنامه درسی مخفی دانش آموزان غیر فعال تربیت می کند، آنها را مطیع می سازد و در نتیجه دانش آموز مطیع و غیر فعال کنترل آسان تر و راحتی بیشتر برای مدیران مدارس ایجاد می کند. به به طور مثال کتاب های درسی، کار مدارس را آسان تر می کنند. با استفاده از کتاب های درسی مدارس نیازی به ایجاد یک درس جدید برای هر کلاس ندارد، چرا که برنامه ریزی درس ها، بسیار کار سختی است و کتاب های درسی آن را آسان می سازند. مدارس با کمترین تلاش می توانند کتاب های درسی را دنبال کنند. بعضی از معلم ها از یک کتاب خوان درسی فراتر هستند. هر روز برای دانش آموزان کتاب ها را میخوانند، کورکورانه درس ها را دنبال می کنند.
به نظر من، آنها را به سختی می توان معلم خواند. به جای آن می توانیم اسم آنان را کتاب خوان خودکار بگذاریم.

یک سود دیگر از کتاب های درسی برای مدارس این است که درس ها را استاندارد می کنند. با استفاده از کتاب های درسی مدارس اطمینان حاصل می کنند که هر کلاس حتما یک چیز مشترک آموزش ببیند. این را مدارس بسیار قبول دارند چرا که امتحان گرفتن و رتبه بندی دانش آموزان برایشان بسیار ساده می شود. مدارس همانند کارخانه ها هستند، مدیران کارخانه هر چیزی را مشابه می خواهند.

همین موضوع برای امتحانات و نمرات صادق است. این ها هیچ سودی برای زبان آموزان ندارند. در واقع همانطور که به این بحث پرداختیم امتحانات و نمرات میزان استرس و ترس از اشتباه را در دانش آموزان زیاد می کند. امتحانات و نمرات یک دلیل عمده برای “زخم انگلیسی” است. اما امتحانات و نمرات ابزاری قوی کنترل کننده برای مدارس است. هر چه دانش آموز بیشتر از نمره ی ضعیف ترس داشته باشد از معلم خود بیشتر اطاعت می کند. آنها این را یاد می گیرند که معلم همیشه درست می گوید، چون اگر با معلم موافق نباشند با نمرات پایین مجازات می شوند.

نمرات به معنی رتبه بندی دانش آموزان است. بیشتر مدیران و مدرسان به جای تمرکز بر موفقیت دانش آموزان متمرکز بر رتبه بندی آنان هستند. در بیشتر مدارس سیاست رسمی این است که یک درصد خاصی از دانش آموزان در هر کلاس باید نمره ضعیف بگیرند، یک درصد خاصی نمره متوسط و درصد بسیار اندکی نمره عالی دریافت کنند. این سیستم طوری طراحی شده که دور موفقیت بیشتر دانش آموزان دیوار بکشد.

هنگامی که در یکی از دانشگاه های تایلندی مشغول تدریس بودم، به من مستقیماً توسط رئیسم گفته شد که خیلی از دانش آموزانم نمره عالی دارند. رئیس بنده اصرار بر این داشت که به دانش آموزان بیشتری نمره ضعیف بدهم. بسیار شوکه و عصبی شده بودم. به جای از عمد نمره کم دادن از شغلم استعفا دادم. بدبختانه این طرز فکر" طراحی برای شکست" در بسیاری از مدارس دنیا وجود دارد. مدارس از رتبه بندی و کنترل دانش آموزان سود می برند.

روش گرامری ترجمه ای به معلم برخلاف دانش آموزان سود می دهد. با تدریس قواعد گرامری، معلم خیلی ساده می تواند با کتاب درسی شروع به سخن گفتن کند. چون زبان شناسی یک موضوع پیچیده است، معلمان دانا خطاب می شوند و بدین ترتیب یک جایگاه برتری مطلق در مقابل دانش آموزان برای خود ایجاد میکنند. حتی اگر معلم یک غیر بومی با توانایی انگلیسی ضعیف باشد، می تواند با تدریس قواعد پیچیده توسط کتاب ها طوری وانمود کند که یک کارشناس است. مشکل اینجاست که خیلی از معلمان انگلیسی غیر بومی مکالمه فوق العاده ضعیفی دارند. با تمرکز بر قواعد گرامری میتوانند ناتوان بودن خود در مکالمه انگلیسی را پنهان کنند.

درباره فعالیت های ارتباطی چی؟ مطمئناً آنها طوری طراحی شده اند که به دانش آموزان کمک کنند، ولی در حقیقت اینگونه نیست. این فعالیت ها همانطور که قبلا به بحث آن پرداختیم غیر طبیعی هستند. هیچ جای این فعالیت شبیه به مکالمات واقعی نیست و بدین ترتیب دانش آموزان را برای مکالمات واقعی آماده نمی کند. به هر حال این فعالیت ها برای مدرسان بسیار مناسب است. آنها دانش آموزان را به گروه هایی تقسیم میکنند و از آنها میخواهند که کتاب درسی را دنبال کنند. بعضی وقت ها دانش آموزان خیلی ساده دیالوگ های داخل کتاب را می خوانند یا به سوالات از قبل نوشته شده پاسخ می دهند. منفعت این فعالیت برای معلم این است که می تواند استراحت کند و کاری انجام ندهد. وقتی که دانش آموزان مشغول انجام دادن فعالیت کتاب ها هستند معلم ریلکس می نشیند. این یک راز بین معلمان زبان است که استفاده از فعالیت ارتباطی یک راه فوق العاده برای تلف کردن زمان و فرار از کار است. یک نسخه فاجعه از فعالیت های ارتباطی استفاده از فیلم است. اگر فیلم ها درست استفاده شوند می توانند ابزار قدرتمندی برای یادگیری انگلیسی باشند. اما بیشتر مدرسان از فیلم ها برای تلف کردن وقت کلاس استفاده می کنند. آنها فیلمی را انتخاب می کنند، برق ها را خاموش کرده و دکمه شروع را می زنند. در ادامه کلاس، معلم خیلی شاد هیچ کاری نمی کند. دانش آموزان نیز بسیار خوشحالند چرا که دیدن فیلم خیلی از خواندن گرامر جالب تر است حتی اگر بیشتر فیلم را متوجه نشوند.

فعالیت های کم انرژی برای مدارس خوب است

در آخر بیایید یک نگاهی به وضعیت کم انرژی در مدارس بیاندازیم. از کودکی به دانش آموزان زور می شود که برای ساعت ها بی حرکت روی صندلی ها بنشینند. به آنها گفته می شود که ساکت و مطیع باشید. در جوانی بیشتر مردم تمرین دیده اند، آنها سخنرانی های کم انرژی و غیر فعالانه را جزئی از مراحل عالی یادگیری می دانند.

چرا باید مدارس و معلمان انرژی کم از شما بخواهند؟ دوباره، چون دانش آموزان کم انرژی راحت تر مدیریت می شوند. یک معلم باید برای دانش آموز پر انرژی و کنجکاو وقت بیشتری اختصاص دهد. بدبختانه بیشتر معلمان راه آسان را ترجیح می دهند و توضیح دادن به دانش آموزان کم انرژی بسیار آسان تر است.

در حقیقت بسیاری از مدرسان خسته و پر استرس هستند و به همین خاطر دائما به دنبال راهی اند که شغلشان برایشان ساده شود. نگرانی اولشان دانش آموزان نیست. آن ها به طور جدی برای بهتر نتیجه گرفتن دانش آموزان متمرکز نیستند. به جای آن، آنها میخواهند که روز کاریشان را آسان تر به پایان برسانند. دلایل بسیاری برای این وضعیت وجود دارد ولی در آخر نتیجه ای که دانش آموز کسب میکند خستگی، ناامیدی و ضعف است.

این یک حقیقت تلخ از سیستم آموزشی است. این دلیلی است که شما با این همه سال مطالعه نمی توانید انگلیسی خوب صحبت کنید. این دلیلی است که شما انگلیسی را پر استرس، سخت و حوصله سر بر می دانید. این دلیل ایجاد “زخم انگلیسی” است و این سرچشمه مشکل شماست.

خوشبختانه، راه حلی وجود دارد. اینترنت یادگیری مستقل را برای ما آسان ساخته است. مهم نیست که کجا زندگی می کنید یا چه کار می کنید، شما می توانید بدون نیاز به مدارس به تسلط انگلیسی برسید. تمام چیزی که شما نیاز دارید یک ارتباط با اینترنت است!

در فصل بعدی به شما راه حلی برای مقابله با “زخم انگلیسی” ارائه می دهم. شما یاد میگیرید که چگونه مرحمی بر این زخم بگزارید و چگونه در آخر به هدفی که با مکالمه انگلیسی می خواهید دست یابید.

======================
این تاپیک مربوط به درس «مشکل مدارس» در اپلیکیشن زبانشناس است (دوره «کتاب گویا»، فصل «درس ۲»)

10 پسندیده

این مورد خیلی برام جالبه که دقیقا خودم دانشگاه باهاش برخورد داشتم. من استاد حل تمرین درس محاسبات عددی بودم. به جای اینکه انجام ندادن فعالیتهای کلاسی باعث کم شدن نمره بشه، تصمیم گرفتم اعلام کنم که انجام فعالیت های کلاسی و فوق برنامه نمره مثبت به ارمغان میاره.

یادمه اون ترم بسیار دانش آموزا فعال بودن و درس رو بخوبی یاد گرفتن طوری که معدل نهایی کلاس ۱۸ شد! اما استاد متاسفانه از این موضوع ناراحت بود و عنوان کرد که رئیس دانشگاه از اینکه کلاسی معدلش اینقدر اومده بالا ممکنه وی رو توبیخ کنه که برای من خیلی تعجب بر انگیز بود. از اون موقع بود که فهمیدم دانشگاه به هر ترتیبی سعی میکنه رنج نمرات حول یه نمره خاص بچرخه و همین موضوعی که آقای AJ گفتن در دانشگاه ها متاسفانه انجام میشه.

12 پسندیده

آره واسه منم این اتفاق افتاده ولی برعکسش
یعنی کلاس همه داغون بودن ولی به ی سریا الکی نمره خوب میگرفتن ک میانگین کلاس بیاد بالا

6 پسندیده

ما نه تنها تو سیستم آموزشی مدارسمون مشکل داریم بلکه این مشکلات در سیستم دانشگاهی هم ادامه داره مثل این :

عکسی که گذاشتم کتاب زبان تخصصی رشته ی روانشناسی هستش ,اگه دقت کنید هم معنی کلمه و هم تلفظ اون بالا و پایین هر کلمه نوشته شده قشنگ ی لقمه ی آماده رو درست کردند که دانشجو اون و بزار تو دهنش و حتی زحمت پیدا کردن معنی و تلفظ رو به خودش نده خدایی نکرده :persevere:

من هروقت این کتاب و میخونم اعصابم خورد میشه تا ی خطش و میخونم چون باید دستم و بزارم روی ترجمش از پایین و ذهنم و متمرکز کنم که نگام به به بالای جمله که تلفظ رو نوشته نیفته .تازه اینورترشم ترجمه ی روان جمله رو نوشته .این کتابم ,کتاب راهنمای کتاب اصلی نیست که بگی عمدا این کار و کردن خود کتاب اصلیه.واقعا جای تاسف داره که اینقد روی تکرار یک اشتباه پافشاری می کنند

10 پسندیده

این نوشتن تلفظ به فارسی منو یاد یه کلیپ از مسئولین اینداخت :joy:
کلا سیستم درسی ایران مشکل داره کاریشم نمیشه کرد
فقط تو انگلیسی نیس تو همه چیه
سیستم واقعی میخواید برید درس 16 انگلیسی قدرت رو بخونید The Big Picture
اونجا از کتاب آقای دنیس لیدکی مطلبی برداشته شده که خیلی جالبه
ما فوق لیسانس حسابداریم داشته باشیم حسابداری بلد نیسیم چون کار نکردیم
دانش آموز باید کار یاد بگیره تا آینده کشور و خودشو تامین کنه نه کتاب درسی های مختلف من شاید از دوره دبیرستان تا پایان لیسانسم بالای 50 60 تا کتاب مربوط به مباحث مالی پاس کردم ولی کدومشو بعد یک سال از فارق التحصیلیم یادمه؟ تقریبا هیچکدوم. آیا کار بلدم ؟ تقریبا خیر

9 پسندیده

کلی خندیدم :joy::joy::joy: البته فکر کنم برای طرف از راست به چپ هم نوشته بودن که دیگه هیچ زحمتی نداشته باشه :wink:

دقیقا این مشکل به غایت در کشور ما دیده میشه. من کارشناسی که گرفتم خوشبختانه در خود دوران کارشناسی تونستم چندین پروژه خوب رو داشته باشم و مدیریت کنم. کاملا این خلا رو حس میکردم که اکثر دانشجوها واقعا کار خلاقانه بلد نبودن انجام بدن. و بایستی همه چیز رو بهشون دیکته میکردی.

بعد که ارشد رفتم دیدم هر روز یه خروار تمرین مختلف ریاضی و … دارن بهم میدن که کامل وقتمو میگرفت. دیگه واقعا صبرم لبریز شد و انصراف دادم. به نظرم با توجه به وضع صنایعی که داریم و خدماتی که در کشور ارائه میشه، همون کارشناسی بیشتر از کافی هست. و بهتره دانشجوها زودتر وارد بازار کار بشن یا خلاقیت به خرج بدن و کسب و کاری ایجاد بکنن. البته اپلی هم در صورتی که هزینه های دانشگاه و زندگی توسط خود دانشگاه تامین بشه مناسب هست.

کسانی که دارن به گرفتن مدارج بالای علمی فکر میکنن بد نیست که ابتدا این نوشته از آقای شعبانعلی رو مطالعه کنن:

11 پسندیده

این واقعا یه فاجعس…یعنی استادی که این کتاب رو تدریس میکرده بهش برنمیخورده…تا این حد دیگه آبکی رو ندیده بودم…استاد زبان تخصصی ماروز اولی که اومد گفت من تا حالا به کسی نمره 20 ندادم وبالاترین نمرم 17 بوده وکسی 20 میشه که بتونه کاملا با من مکالمه کنه پس هنوز خ مونده که 20 بگیرید پای تابلو که مینوشت بصورت انگلیسی شکسته مینوشت ومیگفت دیگ باید تا اون حد پیشرفت کرده باشید که بتونید با خط شکسته انگلیسی رو بخونید وبنویسید.خودش حتی توی فارسی صحبت کردن لهجه انگلیسی داشت…البته باید بگم که چون ایشون سالهای زیادی رو توی آمریکا زندگی کرده بود اینقد مسلط بود…بقدری به زبان مسلط بود که از سوالای سطح پایین ما حوصلش سر میرفت وماام از همون روز اول با استرس شدید شروع کردیم هر جلسه درسارو خوندیم آخر ترم وقتی از درس زبان تخصصی نمره 17 گرفتم بقدری خوشحال بودم که انگار تافل قبول شدم…:blush:

6 پسندیده

باسلام
یک سوال داشتم. تواکثر مطالب مربوط به یادگیری زبان نوشتن هیچ وقت از فارسی به انگلیسی یاانگلیسی به فارسی برا یادگیری استفاده نکنید. فقط ازانگلیسی به انگلیسی استفاده کنید. آیاتأثیری دارد؟ یاکسانی که اول راه اند میتونن ازاین روش استفاده کنند؟

4 پسندیده

بله شما انگلیسی به انگلیسی بخونید سرعت یادگیری و مکالمه شما بالاتر میره و مزیت های دیگه ای داره که میتونید از دیگر ترجمه درس های کتاب گویا پیداش کنید.
اونایی که اول راه هستند باید دقیق دید چقد اول راه هستند. بعضیا فکر میکنند اول راهند بعضیا واقعا اول راهند
در کل باید هر شخص مطلبی رو پیدا کنه و بهش گوش بده و بخونه که هشتاد و پنج درصدشو بفهمه.
پس واسه کسایی که تازه شروع کردن باید داستان ها و مطالبی رو معرفی کرد که بسیار بسیار آسون باشه. مثل داستان های کودکانه.

7 پسندیده

مریم جان من به این نتیجه رسیدم که هر چقدر انگلیسی بیشتر بخونیم وارد ضمیر ناخودآگاه می شه و اون وقته که دیگه انگلیسی در نهاد تو و در ضمیر ناخودآگاه تو جای بگیره. اگر ما به دو قسمت تقسیم کنیم ۱) دانسته ها دانش معلومات ۲) مهارت و توانایی، فکر می کنم که بایستی انگلیسی به مهارت ما تبدیل بشه نه اینکه اون رو فقط بدونیم. و راه تبدیل دانسته به مهارت تمرین و تکرار از حفظ هست.

به همین خاطره که من دشمن یادگیری انگلیسی رو خوندن به زبان مادری می دونم البته و صد البته زبان مادری بایستی در جای خودش یاد گرفته بشه به نحو احسن ، اما در مورد یادگیری انگلیسی ، بایستی مدتی خوندن به فارسی رو رها کنیم و فقط فقط به انگلیسی بخونیم (البته استثنائ هایی قائل میشم که استثناء های من متن های مربوط به کار و پروژه هایم هست و استثناء دوم سایت زبانشناس و متونی که بچه ها مینویسن!!!) بله بایستی فقط جز در موارد اضطراری خودمون رو در محیط مجازی انگلیسی قرار بدیم و البته و صد البته توصیه های بسیار مفید آقا کامبیز و بقیه دوستان رو هم سرلوحه کارهامون قرار بدیم.

پس شعارمون این باشه که :

دشمن یادگیری انگلیسی ، خواندن و استفاده از زبان فارسی هست.

مطمئن باشین فقط و فقط دو ماه خودتون رو بایکوت فارسی کنید تمومه. ذهنتون راه میفته و خیلی سریع یاد می گیرید.
به هر اندازه که انگلیسی بخونید همون اندازه مغز و ذهن انگلیسی تان رشد می کنه.

9 پسندیده

دست مریزاد واقعن :clap::clap::clap:
خیلی خوب بود ؛ و کمک کننده .
یه کمی چالش برانگیزه ولی واقعن خوش میگذره به آدم با انگلیسی کار کردن .
شما سطحتون چطور بود که الان خودتون رو بایکوت کردین؟
منظورم اینه که چه طور رسوندین خودتونو به این سطح و چه موقعی حس کردین دیگ میتونین؟

4 پسندیده

خیلی ممنونم. عزیزم :heart:
خوب منم مثل بقیه اولش با همین روش منسوخ مدارس شروع کردم. ولی دیدم از یه جایی به بعد کشش نداره. همون مطالبی که در این ترجمه نوشته شده من خودم تجربه کردم. تقریبا میتونم بگم که اگه آدم یخورده به سطح متوسط نزدیک بشه، میتونه کم کم شروع کنه و دور و اطرافشو بیشتر انگلیسی بکنه.

مثلا از جمله کارهایی که کردم نوشتن دفتر خاطرات به انگلیسی بود که واقعا تاثیر گذاره. بعد مثلا سعی کردم با خودم انگلیسی فکر کنم و در تنهایی با خودم با صدای بلند انگلیسی صحبت کنم.

سعی کردم محیط کوچک اطراف خودم رو انگلیسی کنم، از فیلم و آهنگ و کتاب و مجله ی انگلیسی استفاده کنم و روزانه یک پاراگراف متن انگلیسی رو از روی کتاب یا مجله یا اینترنت، بازنویسی کنم.

فقط یک نکته راجع به فیلم دیدن. به نظرم یک فیلم رو ان قدر ببینید تا بتونید دیالوگ هاش رو از حفظ بگید. با این کار اصطلاحات و کلمات جدید برای همیشه در خاطرتون می مونه.

5 پسندیده

تلاشتون قابل ستایشه واقعن :wink:
میریم که بترکونیم انگلیسی رو :blue_heart::blue_heart:
موفق باشید و پر انرژی :kissing_closed_eyes:

2 پسندیده

آفرین
راستی کوثر خانوم شما هم افتخار بدید تو تاپیک تعاملی شرکت کنید
دوست داریم از تجربیات شما به صورت یک پادکست یا متن انگلیسی استفاده کنیم.

5 پسندیده

کارل مارکس در آلمان متولد شد و زبان مادری او آلمانی بود. در دوره ی جوانی به دلیل مسائل سیاسی مجبور به ترک شهر مادری خود شد. چند سالی در بلژیک گذراند و پس از آن به فرانسه رفت. پیش از آنکه بار دیگر به آنجا سفر کند در ۱۸۴۹ به انگلستان رفت و این کشور را به عنوان مرکز فعالیت انقلابی خود انتخاب کرد.

مارکس در دوران تحصیل خود تا حدودی با زبان فرانسه و انگلیسی آشنایی پیدا کرده بود. اما وقتی به انگلستان سفر کرد متوجه شد که زبان انگلیسی او خیلی ضعیف است. بنابراین شروع به مطالعه سخت برای بهبود زبان انگلیسی اش کرد. مارکس پیشرفت سریعی در یادگیری زبان داشت بطوریکه پس از مدتی شروع به نگارش مقالاتی به زبان انگلیسی برای یک روزنامه آمریکایی کرد. انگلیسی او در یکی از مقالاتش به حدی خوب شده بود که انگلس برای او نامه ای نوشت و او را تحسین نمود. تشویق های انگلس تأثیر زیادی بر ادامه فعالیت مارکس داشت. مارکس در پاسخ نامه نوشت که بر سر دو موضوع شک دارد: گرامر و برخی از اصطلاحات.
این نامه ها در سال ۱۸۵۳ نوشته شدند. در سال های آتی مارکس به یادگیری و استفاده از زبان انگلیسی ادامه داد. تا وثتی که او یکی از مهمترین آثارش «جنگ مدنی (داخلی) در فرانسه» (The Civil War in France) را به زبان انگلیسی نوشت او در زبان انگلیسی به حدی تسلط یافته بود که توانست به آن زبان کتاب بنویسد.

در سال ۱۸۷۰ وقتی مارکس ۵۰ سال داشت، متوجه اهمیت آشنایی با زبان روسی گشت و بنابراین شروع به یادگیری این زبان نمود. بعد از شش ماه به حدی پیشرفت کرد که می توانست مقالات و گزارش ها را به زبان روسی بخواند. در یکی از کتاب هایش برای کسانی که می خواهند زبان خارجی بیاموزند توصیه هایی می کند. او می گوید: کسانی که در حال یادگیری زبانی خارجی هستند، نباید هر چیزی را به زبان خودشان ترجمه کنند. اگر این کار را کنند، این نشان دهنده عدم تسلط آنهاست. وقتی یک زبان خارجی را به کار می برند همه چیز درباره ی زبان خودشان را باید فراموش کنند. اگر نمی توانند این کار را انجام دهند، آنها جان زبان خارجی را در نخواهند یافت و آن را نمی توانند به راحتی به کار برند.

6 پسندیده

من متوجه منظور شما از بازنویسی نشدم ممکنه خواهش کنم راهنمایی بفرمایید یعنی دقیقا چکار می کنید؟
سعی کردم در میان تاپیکهای دیگه بگردم شاید پاسخ این سوال را به دوست دیگری داده شده باشه اما چیزی پیدا نکردم.

4 پسندیده

بازنویسی یک پاراگراف متن انگلیسی، این مفهوم رو داره که شما وقتی یک متن انگلیسی رو میخونید، مسلما خوندنش خیلی آسونتره تا بخواهید متن رو خودتون بنویسید. چون برای نوشتن اون متن باید کاملا لغات، فعل ها ،فاعل ها، مفعول ها، زمان ها و … (کلا گرامر) رو بدانید و بشناسید و به اونها مسلط باشید.

حالا برای بازنویسی، یک متن انگلیسی را خودتون قبلش بخونید، حالا یک تصویری از مفهوم و معنی ش توی ذهنتون باقی مونده و حالا سعی کنید همون متن رو بدون اینکه نگاهی بهش بندازید، خودتون از اول بازنویسی کنید.

این خیلی بهتون کمک میکنه که کاربرد لغات رو در جملات بهتر یاد بگیرید و زمان فعل ها رو درست به کار ببرید و افعال و مفعول ها و …. هر مولفه دیگری که در یک جمله یا متن انگلیسی وجود داره رو در جای مناسب خودش استفاده کنید و به کار ببرید.

این کار در دفعات اول ممکنه خیلی سخت باشه، اما هرچه بیشتر این کار رو انجام بدید، در اون تبحر پیدا می کنید و براتون راحت و راحت تر میشه. تا وقتی که میتونید حتی بدون خوندن یک متن انگلیسی از قبل، متنی که توی ذهن خودتون هست رو نیز به راحتی و به درستی یادداشت کنید.

4 پسندیده

من هم از روش بازنویسی استفاده میکنم. بازنویسی من – البته به عنوان یک روش کاملاً شخصی و نه الزاماً اثبات شده علمی – چند شکل داشته و داره.
اوایل رونویسی می‌کردم.
یعنی هر روز می‌نشستم مثل سرمشق از روی نوشته می‌خوندم و مینوشتم.
فکر می‌کنم بعد از شاید سیصد چهارصد بار رونویسی، کمی سبکم رو عوض کردم.
حالا می‌خوندم و سعی می‌کردم بعد از تمام شدن جمله (و گاه پاراگراف) همون جمله‌ها رو از حفظ بازنویسی کنم. حالا ممکن بود چند کلمه کم و زیاد شه اما تلاش می‌کردم تا حد امکان ساختار جمله و معنا حفظ بشه.
این روزها، یک مطلب رو می‌خونم. می‌گذارم کنار و فکر می کنم اگر من می‌خواستم بنویسم چگونه می‌نوشتم.
طبیعیه که الان اشتباهات گرامری و گاهی لغوی هم دارم.
بعد از اینکه متن رو می‌نویسم برمی‌گردم با گرامر و دیکشنری و … چک می‌کنم و معمولاً می‌بینم خطا هم دارم.
اما فعلاً ادامه می‌دم. به امید روزی که وقتی می‌نویسم ویرایش جدی نخواد…

6 پسندیده

ببخشید ؛ من تاثیر این کار رو متوجه نشدم ؛ تلاشتون تحسین برانگیزه ؛میتونم بپرسم تا الان چه فایده ای داشته این کار؟
مثلن من بعد اینکه با اپلیکیشن یه مدت کار کردم وقتی اومدم یه متنی بنویسم انگاری خیلی وقت بود بلد بودم یه سری اصطلاحات اون نوشته رو و سالهاست انگار باهاش کار کردم ؛ جوری ک خودم کلی تعجب کردم ک این چیجوری رفته تو حافظم ؟!
شاید هدف شما از یادگیری زبان متفاوت باشه و این متد رو در پیش گرفتین ولی خب خوشحال میشم بدونم مفید واقع شده تا الان یا نه؟
اگر مفیده منم هفته ای یک بار همچین کاری انجام بدم

7 پسندیده

@poone_bakhtyrai
تجربه منم تو نوشتن دقیقا مثل شماست
اگه این متن مربوط به پادکستم که گذاشته بودم رو یادتون باشه
اولین تجربه نوشتن به انگلیسیم بود و قبلش اصلا تلاش کرده بودم که چیزی بنویسم
وقتی که داشتم می نوشتمش برام واقعا از فارسی نوشتن راحت تر بود :slight_smile:

4 پسندیده