🔴 چالش هفتم «My POV» با عنوان «On The Rocks»

:clap::heart_eyes::star_struck::star_struck::clap::clap::clap::clap::joy::joy::joy::heart_eyes::heart_eyes::heart_eyes::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::tada::tada::tada::tada::tada::balloon::balloon::balloon::balloon::balloon::tanabata_tree::tanabata_tree::confetti_ball::confetti_ball::confetti_ball::gift::gift:

اوه مای گاد
ایتز وری وری نایس استوری
اند وری وری نایس اکت
اند وری وری وری نایس ادیت
اند در کل اقا وری وری خوب بود
من نمیدونم خدایی چی بگم
خصوصا اولشو هی زدم عقب دوباره گوشیدم
ماشالاه به این خلاقیت
ماشالاه به این حسی که به صداتون دادید
شما بازیگر خوبیم میشیدا شک نکن
خدایی ذوق زده ام معلومه یا بیشتر توضیح بدم ؟ :joy::joy::heart_eyes::heart_eyes::heart_eyes:
مرسی مرسی مرسی

وای معرکه بود این تیکه :joy::joy::joy::joy:

4 پسندیده

به به سلام عزیز دل
چه با انرژی خوبی برگشتین
ماشالاه خلاقیت
لذت بردم
مرحبا به شما
مرحبا به ذوفتون :heart_eyes::heart_eyes::heart_eyes::clap::clap::clap::ok_hand::ok_hand::ok_hand::ok_hand::rose::rose:

3 پسندیده

فدای تو خانوم
به پای شما که نمیرسم البته از لحاظ تلفظ میگم…

وای کلی شرمندم کردین
عرق شرم نشست رو پیشونیم
ممنون از وقتی که گذاشتین برای گوش دادن

فدایی داری
قربونت مهربانو

ایده شو از شما گرفتم
چالش قبلی شما تلفیق کرده بودین
منم یاد گرفتم

5 پسندیده

مگه معین راک میخونه :joy:

مرسییییی مژده خانوم هنرمند لطف داریییی :tulip::tulip:

خرابمان کردید :joy:
مرسی نسیم خانوم شما همیشه مشوق خوبی هستید و لطف دارید :tulip::heart:

3 پسندیده

نخیییر پاپ میخونه :joy::joy::joy::joy:
منظورم دست و جیغ و هوراااا بود :laughing::joy::joy:
لطف دارین
من هنوز جوجه هنرمندم :sweat_smile:
راستی هنراتونو بفرستین تو تاپیک جدیده :blush:
تا بعدش ما بفرستیم

3 پسندیده

سلام دوستان، ببخشید با تاثر از داستان @YoKambiz این داستان به ذهنم رسید البته از اون جهت که حامی حقوق بانوان هستم به صورت زیر تغییر دادم. ممنون از اینکه گوش میدهید.

Hello my friends, when I read the seventh pov “on the rocks” it dawned me on a famous proverb. Proverb is one of my favorite things, proverb is an old saying, we say in Persian “sahar khiz bash ta kamrava bashi” :“The early bird catches the warms”… Talking enough, let’s started the story.
I’m a lawyer and I’m going to tell you a story about one of my client who named Anni, Anni was in her late 30s. she was a real beauty with wonderful cream complexion, green eyes and fair hair. Unfortunately, She had a big problem. She was upset and disappointed because her husband, Frank, was very lazy and unemployment. She loved him but she could no longer cope with his laziness. You see their life was on the rocks. He slept all the time, and didn’t work. He never helped Anni with home affair. Anni woke up early in the morning and prepared breakfast, did washing and so on, worked hard so eventually she decided to get divorced. But as I knew that they loved each other very much and they had two kids, so I spoke to Frank. Frank fell to pieces and tried to get rid of being night owl. First he found a great job. After that Frank wake up early in the morning and did
exercise every day. Now they are very happy and have the time of their lives.
cope: از عهده بر آمدن
complexion: رنگ پوست
to have the time of teir lives: اوقات خوشی داشتن
ببخشید من در صوت live اخر رو love قرائت کردم.

11 پسندیده

به به خسته نباشید
چ داستان خوبی :clap::clap::clap: من به افتخار شما می ایستم و دست میزنم :clap::clap::clap::tulip::tulip:
مرسی مرسی و بازم مرسی…
الان مطمئنم @a.bayani خانوم هم در پی ساخت داستانیه که حقوق خانومارو مورد حمایت قرار بده :joy:

4 پسندیده

ممنون از شما، نه من واقعا راضی به زحمت دادن شما نیستم:rose:

ان شاالله موفق هم میشند

3 پسندیده

ممنونم عزیزم این حسن توجه شما رو میرسونه خوشحالم که براتون مفید بوده.

:joy::joy: دیگه اگرم نمیخواستم، با این کلام شما قطعا توفیق اجباری شد یسر به انجمن حمایت از بانوان بزنم. پس منتظر باشید :joy:

خانوم خلاقیت شما در داستان پردازیاتون خیلی عالیه
از اینکه از کلمات جدیدم استفاده مکنید عالیه
موفق باشین و اوج بدرخشین :rose::heart_eyes:

4 پسندیده

چه آرامش خووووبی توی خوندنتون هست :heart_eyes::heart_eyes::heart_eyes:
داستان و تلفظتنونم که من در حد نظر دادنشون نیستم :sweat_smile::sweat_smile:
بسکه عالی بود :clap::clap::clap::clap::clap::clap::clap:

2 پسندیده

@m-m96 ممنون خانم شما لطف دارید. :rose: :rose:
@KH.GH64 داستان عالی ارائه دادید این عالی هست که لغات یادگرفته از همه چالشها رو در یک جهت و برای یک داستان ارائه بدید. آفرین آفرین

3 پسندیده

:bulb:بچه ها یه سوال دارم دور ازشوخی :sweat_smile:
میشه واسم رفع ابهام کنین؟؟؟؟؟
تو داستان میگه بارِنی ساعت ۵و۴۵ دیقه صبحا میخوابه
الیزابت هم ۵ونیم بیدار میشه
خو اینا ربع ساعت (۱۵دقیقه) فقط همو میبینن
چجوری میگه ۴۳ دقیقه همو میبینن ؟؟ :thinking::neutral_face:
از کدوم وری حساب کرده ؟؟

3 پسندیده

اره من همون اول متوجه ش شدم :joy::stuck_out_tongue_winking_eye:
احتمالا خواسته بگه اون یکی 4و 45 بیدار میشه واون دیگری 5و نیم میخوابه :grin::grin:

3 پسندیده

آره شاید اما بازم میشه ۴۵ دقیقه :neutral_face::neutral_face:
۴۳ نمیشه :sweat_smile::sweat_smile:
نم اکدوم ور حسابیده :neutral_face:
حساب کردناشونم مثل ما نی :joy:

1 پسندیده

بابا آقا کامبیز دیگه ترکوندی .آفرین عالی بود :joy::joy::joy:
ولی خودمونیم خوب اختلافات خونوادگی رو حل میکنی یه مرکز طلاق تضمینی بزن :laughing::wink::wink:

2 پسندیده

از همون وری :grin::grin::grin: :blush::blush::blush:

2 پسندیده

خیلی آروم و عالی بود…آفرین.شما هم حتما یه مرکز مشاوره بزن مثل آقا کامبیز :wink::wink::wink:

2 پسندیده

نه دیگه بالاخره 2 دیقه زمان میخاد تا چشاش باز شه یا نه یهو شوهرشو میبینه؟؟؟ :joy::joy::joy::joy:

2 پسندیده

آفرین خانم قربانی.عالی شدید هزار ماشالله :clap:

2 پسندیده

نه خو یوهوووو میبینه دیگه
دودیقه وقت واسه چیشه!
چیبووود مگه چسب رازی زده به چشماش :joy::joy::joy::joy:

1 پسندیده