فدات داداش 
1 پسندیده
سلااام به دوستان عزیز
متاسفانه چند روزی نمیتونم واسه چالش فعالیتی داشته باشم.
تا چند روز دیگه مجبورم اسباب کشی کنم و الان مشغول جمع و جور کردن وسایل هستم . البته بازم سعی خودمو میکنم که فاصله نگیرم از چالش چون خیلی مشتاقم که با شماها باشم و زبان بخونم . 
4 پسندیده
سلام منیر خانوم
جاتون رو خالی میکنیم
امیدوارم مثل همیشه با قدرت برگردید
2 پسندیده
سلام خانم، ان شاءالله خونه جدید براتون خیر و برکت و سرشار از شادی و موفقیت باشه به همراه کوچولویه عزیزت.
3 پسندیده
ایشالا به خوشی و شادی باشه خونه جدید منیر خانومه مستعد
منتظر حضور گرمتون هستیم
2 پسندیده
وویس روز سوم و چهارم
وویس رو پنجمم کلا معذورم 
7 پسندیده
خیلی خیلی ممنون از محبت و توجه شما دوستای عزیز @YoKambiz @ala @Farzad_Poodineh
قطعا برگشتنم به خاطر لطف و انرژی شماست وگرنه من خیلی آدم با اراده ای نیستم .
همگی موفق و شاداب باشید 
5 پسندیده
هر چند دیر ولی وویس همتونو گوش دادم موفق باشین 
اقا کامبیز خداااایی عااااالیییییی بود 
2 پسندیده
مرسیییییییی
هدی خانوم پیدا نیستینا
وویس هاتون هم عالی شده. حالا انرژیتون رو میشه حس کرد
1 پسندیده
من اولین وویسی که توی تالار شنیدم مربوط به شما بود. و این وویسی که الان شنیدم حاکی از پیشرفت عالی شماست.
احسنت به اراده شما
1 پسندیده
Awesome, be successful dear Nasim
2 پسندیده
Your welcome 
1 پسندیده
ویس اخرم
4 پسندیده
سلام
اینم از صوت های من. خیلی دیقه نودی شد دیگه. امیدوارم خوب شده باشن 
صوت روز دوم:
صوت روز سوم
صوت روز چهارم
صوت روز پنجم
Once upon a time there was a city named zabanshenas. This city was full of kind and enthusiastic people. One day people in the city heard an announcement of a wedding. And guess who was the bride and groom? Tomoe and hossein naseri, doo dooro doo dood doo. Yes, you heard correctly. They got married.
But, unfortunately, their marriage was on the rocks. Their marriage was on the rocks, because they only saw each other 1 hour each day.
Well, tomoe was an early bird. She was an early bird because she loved to practice English in the morning. And hosein was a night owl. He was a night owl because, he thought he is not good enough and he feared to be seen by other people in the city. He used to work at night to make sure nobody will see him.
So you see they were awake at different time during the day and thus they saw each other only for a small period of time.
Well, at last, tomoe got tired and she said to hosein, “Why you are so anxious and depressed. You should start to talk to people in a POV”. Hosein shocked by this zinger and he went to a deep thinking. After one day of deep thinking he decided to change his identity. He pulled his shoulders back. He took a deep breath and grinned. Then he said, “I will speak English natively”.
So, after that day, hosein started to show himself in the day and he also started to compete in POVs. He no longer was a night owl and he lived a happy life with Tomoe.
The end.
I hope you enjoy it. Bye bye.
نرم افزار استفاده شده برای تغیر صوت
16 پسندیده
عاااالی بود عاااااالی 
واااااای خدااا دلم
این صدای آقای ناصری بود؟؟؟؟؟؟؟
حالا اون هییییچ
اونم صدا خاااانومشون بووود ؟؟؟؟
خدابخیر بگذرونه
اقای @hnaseri بیایین ببینین چه خبره اینجااااا
عاااالی بود خدایی
4 پسندیده
خیلی خلاقانه و عالی بود
آقا دستت طلا نصفه شبی روحمون رو شاد کردید
2 پسندیده
من امشب نگران جوجه جغد کل جمع حاضرم
رحم کنید آقای ناصری
من که نخندیدم 
کاری ب جوجه من نداشته باشین خواااهشا 
2 پسندیده
یا خدا
روحم چسبیده به سقف بس که شاد شد
یعنی اقا ناصری بیاد بشنوه کل تاپیکو پرجم میکنه 
مرسی عالی بود
3 پسندیده