معنی و کاربرد though

این واژه خیلی اذیت کننده است و من نمیتونم در مکالمات از اون استفاده کنم. کسی می‌تونه حداقل کاربرد های آن را بگه؟؟ ممنون

1 پسندیده

سلام دوست عزیز


موفق باشی

2 پسندیده

سلام
though
thō
conjunction, adverb
ﺑﺎ ﺁﻧﮑﻪ، ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻧﮑﻪ، ﮔﺮﭼﻪ، ﻫﺮﭼﻨﺪ، ﺍﮔﺮﭼﻨﺪ، ﺍﮔﺮﭼﻪ

though I am old, hold me tightly in your arms one night

ﮔﺮ ﭼﻪ ﭘﯿﺮﻡ ﺗﻮ ﺷﺒﯽ ﺳﺨﺖ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﻢ ﮔﯿﺮ

though the car is new, it rattles

ﺑﺎ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ﻧﻮ ﺍﺳﺖ ﺗﻠﻖ ﺗﻠﻖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ.

they won though nobody thought they would

ﮔﺮ ﭼﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ‌ﮐﺮﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ.


though

ﺩﺭ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ، ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ، ﺍﻣﺎ

he sings well, though

ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺏ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻧﺪ.

Synonyms :
albeit, as, howbeit, much as, notwithstanding, although, when, whereas, while, whilst, even so, nevertheless, nonetheless, still, however, withal, yet

3 پسندیده