خرگوش آب زیرکاه
یه شبه مهتابی ،
خرگوشی کنار برکه درحال استراحت بود.
خرگوشه خیلی خسته بود و می خواست بخوابه، اما می ترسید ببر بیاد و اونو بخوره!
خیلی سعی می کرد بیدار بمونه.
به آسمون نگاه کرد و شروع به شمردن ستاره ها کرد.
خیلی زود و سریع خوابش برد.
ناگهان یه صدای غرش بلند اونو از خواب بیدار کرد.
صدای غرش ببر بود!
آهان! حالا گرفتمت! خرگوش کوچولو، توی سوپ من خیلی جالب میشی!
خرگوش خیلی ترسیده بود. اما یه ایده ای داشت!
به آب نگاه کرد و بازتاب ماه را توی آب دید. شبیه یه لقمه بزرگ پنیر بود. دهانش را جنباند و تظاهر به خوردن کرد!
و گفت : ممم یام یام یام، ا آقا ببره، خوشحالم دیدمت. یام یام یام (ادامه تظاهر به خوردن).
بیا و این پنیر خوشمزه سفید را با من شریک شو. یام یام یام.من اونو برای تو توی برکه تازه نگهداشتم.
ببر پنیر سفید را خیلی دوست داشت.
دهانش را لیسید، مم یام. پرسید: می تونم پنیر رو ببینم. اما چطور اونو از برکه میاری بیرون؟
خرگوش گفت.آسون، من این سنگ را به پام بستم و پریدم توی برکه. می خواهی تو هم امتحان کنی؟
ببر سنگ را به پای خودش بست و پرید توی برکه. تالاپ! (صدای پریدن ببر توی برکه).
خرگوش فرار کرد , گفت : ها ها حالا اونی که توی سوپ هست تویی!
(سخن راوی) “و من شنیده ام که ببره هنوز در حال تلاش کردن برای بیرون اومدن از برکه هست!”
پ.ن : دوستان عزیزم لطفا با نظرات اصلاحی خودتون در بهتر و روان شدن این ترجمه سهمی ارزشمند در پربار کردن نرم افزار خودتان داشته باشید.
==================
این تاپیک مربوط به درس« خرگوش آب زیر کاه » در نرمافزار «زبانشناس» است.
دوره: « داستان های بچه گانه » فصل: « بسته ی چهارم »