Retelling the mini-story"Beliefs"

سلام خدمت اساتید :raised_hand:
اینم ویس چهارمم راجب جرج بیچاره از مینی استوری درس باورها (اشتباهی تو ویس گفتم thought Mastery).
یه جورایی این مینی استوری رو با درس مسابقه (new method of learning) ترکیب کردم!
دیگه زورمو زدم اگه لکنت و مِن‌مِنم زیاد بود و یا تلفظ و ریتمم رفت روی اعصابتون حلال کنین، بالاخره باید فرقی بین آماتور و بقیه باشه :slightly_smiling_face:
بخندید، سخت نگیرید
ممنون که وقت باارزشتون رو بهم دادین🙏

8 پسندیده

سلام
خیلی خوب و روون :clap::clap::clap::clap:
صدای خوبیم دارید ، تبریك میگم بهتون :ok_hand::ok_hand::clap:

2 پسندیده

عالی بود سجاد :smiley:
فقط نمیدونم چرا دوس داری شخص اول داستان هاتو آخر داستان بترکونی و بکشی :rofl: اون از اون عنکبوت بدبخت اینم ازین جرج بدبخت :rofl:

1 پسندیده

خیلی ممنون

آخه قرار نیس هر کی که تلاش کنه موفق بشه، والا :grin:
البته جورج یه کم جان سخت تر بود، پس از خونه کشیدمش بیرون و دادم تام کروز بکشتش ولی الویس فقط یه عنکبوت فسقلی بود راحت میشه انداختش رو یه سنگ و کشتش واسه محکم کاری هم یه دمپایی زد روش :joy::joy:

خیلی ممنونم، دیگه خداییش روون نبودم :blush:

من؟! صدای خوب؟! عمرا. یادمه یه بار سرکلاس پارازیت انداختم معلم بهم گفت بوق تریلی :joy: از بس صدام رو اعصاب بود.

دیگه شکست سقفی نکنید که :neutral_face:

4 پسندیده

Hi Mr.Sajad
I’ve heard the last couple of your retelling but I would like to say my opinion through voice but I can’t because of my situation. Now just congratulate for being brave, please keep going your approach and I’ll look forward your mastership.

5 پسندیده