خلاصه‌ای از بخش مقدمه کتاب ۴۸ قانون قدرت

فصل اول: مقدمه

مقدمه‌ی این کتاب به توصیف اشتیاق بشر برای داشتن قدرت می‌پردازد و اینکه افراد برای داشتن قدرت چه کارهایی می‌کنند و چه کارهایی باید انجام دهند که از قافله‌ی قدرت جا نمانند.
او می‌گوید نداشتن قدرت روی افراد و رخ‌دادها برای ما غیرقابل تحمل است. اما چون امروزه داشتن قدرت مطلق خطرناک است، قدرت باید در لفافه‌ی انصاف باشد. و لازمه‌ی این امر دورویی است. نویسنده از گذشته مثال می‌زند و برای توصیف بازی قدرت از حکومت‌های اشرافی قدیم بهره می‌گیرد. افراد درباری برای بودن در مسند قدرت دست به چه کارهایی علیه همدیگر می‌زدند. اما این کارها نه به صورت آشکار بلکه به صورت مخفیانه انجام می‌شد. کارهایی که به وسیله‌ی آن‌ها نظر حاکم را به خود جلب می‌کردند. با رفتاری دوستانه به رقیبان خود از پشت خنجر می‌زدند. بنابراین تمام اعمال خود را به صورت غیر مستقیم انجام می‌دادند.
نویسنده اشاره می‌کند که امروزه همه‌چیز عادلانه و دموکراتیک به نظر می‌رسد.
اما اگر توسط این قوانین به بازی گرفته شویم، توسط افراد دیگر که به این قوانین وقعی نمی‌نهند (به قول نویسنده: افرادی که احمق نیستند) له می‌شویم.
نویسنده نقل قولی از Niccoló Machiavelli ارائه می‌دهد:
“هرکسی که سعی می‌کند، همیشه، خوب باشد، در میان افرادی که خوب نیستند، رو به نابودی می‌رود.
دوباره از نویسنده:
"دربار خود را قله‌ی پاکی تصور می‌کند، اما زیر نمای درخشان آن، پاتیلی از احساسات تیره، طمع، حسادت، شهوت و تنفر می‌جوشد.
بازی همان بازی است.
به تدریج در حین خوب بودن، یاد می‌گیرید که محتاط باشید. همانطور که ناپلئون می‌گوید: “دستی آهنین را درون دستکشی مخملی قرار دهید”. آن وقت است که می‌توانید هنرهای دغل‌بازی، اغوا کردن، فریفتن، و گول زدن را یاد بگیرید. و به آرامی از حریفانتان پیشی می‌گیرید. آنگاه به بلنداهای قدرت دست می‌یابید.
سپس افراد را وا می‌دارید به خواسته‌هایتان گردن نهند بدون آنکه بدانند شما چه کاری انجام داده‌اید. و اگر آن‌ها ندانند چه کاری انجام داده‌اید نه از شما رنجیده می‌شوند و نه در مقابلتان مقاومت می‌کنند.
نویسنده به افرادی اشاره می‌کند که می‌خواهند از بازی قدرت بیرون بمانند. با خود می‌گویند که ما اعتقادی به این سیستم نداریم. بازی قدرت را مضر و غیراجتماعی می‌دانند، میراثی از گذشتگان. او می‌گوید از این افراد برحذر باشید چرا که این‌ها همان کسانی هستند که زبردست‌ترین افراد در بازی قدرت می‌باشند. و در ادامه خصوصیات این افراد را ارائه می‌دهد که زمانی که با آن‌ها برخورد داشتیم بتوانیم به راحتی آن‌ها را شناسایی کنیم.

آن‌هایی که نمایشی از معصومیت خود ارائه می‌دهند، نسبت به همه معصومیت کم‌تری دارند.
این افراد خصوصیات اخلاقی خود را به رخ دیگران می‌کشند، خود را پرهیزکار نشان می‌دهند، حس عدالت شدیدی دارند.
او می‌گوید: چون همه‌ی ما تشنه‌ی قدرت هستیم، و تقریبا تمام اقدامات ما به هدف دستیابی به آن است، پس آن‌هایی که ادعا می‌کنند در بازی قدرت شرکت نمی‌کنند، به عمد ما را گول می‌زنند.
اصطلاح:
Throwing dust in someone’s eyes
گول زدن
آن‌ها در پنهان کردن قصد خود به شدت ماهر هستند.

او می‌گوید که شرکت ما در بازی قدرت، ناگزیر است. چه بخواهیم چه نخواهیم باید در این بازی حضور داشته باشیم و نقش خودمان را ایفا کنیم.
لازمه‌ی یادگرفتن بازی، داشتن نگاه خاص به جهان است. تغییر در تفکر. و این زمان‌بر است و سال‌ها تمرین می‌طلبد. برای دستیابی به این مهم، باید مهارت‌های اساسی را یاد گرفت. و وقتی به این مهارت‌ها دست یافتیم به کار بردن قوانین راحت می‌شود.
و در ادامه هم راه‌های دست‌یابی به این مهارت‌ها را توضیح می‌دهد.

قانون اول

==================
این تاپیک مربوط به فصل« مقدمه » در نرم‌افزار «زیبوک» است.
کتاب: « 48 قانون قدرت »

18 پسندیده

سلام و درود و خداقوت میگم بهتون پری نازنین:clap::clap::clap::clap::clap::clap: بسیار مطلب قشنگ و خواندنی هست و من تقریبا چند وقتی هست که در همین حس و حالم!! با آدم های اینگونه زیاد ارتباط داشتم ولی هیچوقت دستان آهنین زیر دستکش نرم و لطیفشون رو ندیده بودم و … خلاصه این مطلب عجیب به جان من نشست!!!
سپاس فراوان بابت زحمتهای بی دریغ شما:rose::rose::rose::rose:

5 پسندیده

سلام عزیزم. خواهش میکنم نظر لطفته :smiling_face_with_three_hearts:

این نشون میده که اونا زرنگتر از ما هستند :roll_eyes::grimacing:

4 پسندیده

شاید مقطعی از زندگی زرنگی کنند ولی پروردگار دستشون رو رو میکنه!!! خدا پاک و لطیفه! لکه و سیاهی رو نمی پذیره و به خودشون برمیگردونه :blush: خلاصه این مطلب درسهای زیادی داره باید هوشمندانه مطالعه کرد. ممنوووون :clap::rose:

5 پسندیده

درود بر شما.
فیلسوفای شرقی و اسلامی بسیار بسیار عمیق، دوست و دشمن شناسی و مخصوصا خودشناسی رو توضیح دادن. ولی متاسفانه اجازه توضیح و تفسیرش داخل کشور وجود نداره و صد در صد محکومیت جزایی داره.
واقعا حسرت میخورم مطالبی که دانشمندای خودمون تفسیر کردن، حالا باید از زبون اروپایی ها بشنویم.

7 پسندیده

دقیقا همینطوره‌‌
مردمان قدیم ما واقعا از همه نظر باسواد و با فرهنگ بودن.

8 پسندیده

منم اینو به شخصه تجربه کردم. ایده‌هایی رو به افرادی دادم که به اسم خودشون تموم کردن.‌ اینجاست که آدم اعتمادش رو به اطرافش از دست میده و در مواردی هم که جای اعتماد هست، دیگه اعتماد نمی‌کنه و اینطوریه که ما خودبخود وارد بازی اونا می‌شیم و اگه مواظب نباشیم کم‌ کم همرنگشون می‌شیم.

بعد از چندین مورد، دیگه سعی کردم ایده‌هام رو به نام خودم منتشر کنم.

گاهی که سر کار ازمون بازخورد میخوان، بحث گروهی راه میندازن که هرکسی ایده‌های خودش رو بگه و بعد به صورت کتبی ارائه‌ بدیم.

من بعد از یه بار که یکی بازخوردهامو به نام خودش ثبت کرد، دیگه توی این جلسات سکوت می‌کنم و بازخوردمو رو کاغذ می‌نویسم تحویل میدم.

گاهی لازم نیست وارد بازیشون بشی، فقط باید شرایط رو تو کنترل خودمون بگیریم.

7 پسندیده

در دنیای علم به‌ویژه نوشتن مقالات و کتب، ذکر منبع باعث افزایش اعتبار نوشته‌ میشه. ذکر منبع دال بر اینه که شما مطالعه‌ داشتین و برای کارتون وقت کافی گذاشتید و هرچه این منابع بیشتر باشه اعتبار کار هم بیشتر میشه. اما متاسفانه تو ایران اصلا این مورد رعایت نمیشه.

با خودمون می‌گیم خب این چیز بزرگی نیست که از همکارمون یه نقل قولی بگیم، یه راه حلی رو از کسی بگیریم یا هرچیزی و به اسم خودمون تمومش کنیم (هرچند که چیز بزرگیه از نظر من)، فرض بگیریم که کوچیک باشه، راه انحراف ما از همین چیزهای کوچیک شروع میشه.

6 پسندیده

خب اینجاست که ما همیشه جهان سوم باقی می‌مونیم.

6 پسندیده

بله برا مدیری که فکرش جهان سومی باشه، غرب و شرق نداره. اما اون چیزی که تو ایران هست خیلی خیلی شدیدتره. اونجا بیشتر با ضوابط کار رو جلو میبرن. شما یه بانک هم بخوای بری باید رابطه داشته باشی.

جالب اینجاست که طرفی که از لحاظ مقام از ما بالاتره، چیزی هم بارش نیست اونوقت آدم زورش میاد جلوی همچین آدمی وانمود کنه. آدمی که صرفا بخاطر صندلیش از ما بالاتره.

6 پسندیده

البته اینم بگم که یه بحثی داریم با نام ناخوآگاه جمعی.
به معنی اینکه خیلی از خصوصیات و انرژی های فکری رو انسان ها به ارث میبرن.
یعنی همون انسان غربی استبداد زمان قبل انقلاب صنعتی و تفکراتش رو به ارث برده.

7 پسندیده

نمیشه این رو با تاکید گفت. انسان خردمند سعی می‌کنه راه و روش زندگیش رو براساس تفکر و اصولی که خودش بهش رسیده اداره کنه.

یه استادی داشتیم می‌گفت که افراد با افکاری داعشی، در اثر جهل و نادانی به همچین افرادی تبدیل میشن و به همین افراد چند تا کتاب برجسته بدین بخونن اونوقت زمین دیگه شاهد همچین رفتارهایی نخواهد بود.

بخاطر همچین :point_down: مواردی هست که خیلی‌ها به این کتاب خرده می‌گیرن.

Our world today similarly imagines itself the pinnacle of fairness, yet the same ugly emotions still stir within us, as they have forever.

از یه عبارتی توی مقدمه خیلی خوشم اومد. اونجا که به درباریان اشاره می‌کنه و رفتارهاشون رو تشبیه می‌کنه به civilized war.

8 پسندیده

کاملا درست میفرمایید.
چون در ادامه موضوعی داریم که میگه انسان ها باید ناخودآگاه شخصی و جمعی شون رو به سطح خودآگاه بیارن و کامل همه افکارشون رو بالغانه حلاجی کنن تا به مشکلات روانیشون مسلط بشن و اونهارو حل کنن.

7 پسندیده

این متن منو یاد نحوه مرگ رشید الدین فضل الله همدانی دانشمند و وزیر معروف ایرانی میندازه

2 پسندیده

سلام برادر
کی هستن ایشون و چطور فوت کردن؟
@ro3tamii

2 پسندیده

از وزرای دوران ایلخانیانه ، ویل دورانت تو کتاب تاریخ تمدنش از اینکه اجازه نداده ایران نابود بشه تعریف کرده . یکی از کارهاش ایجاد مدرسه در ایرانه . حاضر نبوده مثل سایر وزرا که اونا هم دانشمندای بزرگی بودن ظاهر و باطن متفاوتی داشته باشه ؛ بقیه ی رجال کشور از اینکه توطئه کردن بلد نیست شاکی میشن و به کمک وزیر دیگه واسش پاپوش میسازن . سر خودش و خانوادشو می برن و تا ماه ها در شهر به جنازشون توهبن می کنند

7 پسندیده