اونچه اساتید سخن میگن اینه که problem زمانی بکار میره که مساله ی ما بطور مستقیم و نزدیک با یک راه حلی مرتبط هست. یعنی همیشه برای هر problem یک یا بیش از یک راه حل وجود داره. مثل مشکلمون با مسائل درسی، یا مشکل با عملکرد موبایل یا کامپیوترمون.
در نقطه ی مقابل، زمانی از trouble استفاده میشه که اشاره و تاکید بر روی وضعیت بد و وخیم و منفی اون اتفاق یا واقعیت یا چالش مربوطه ست. و معمولا به نحوی هست که راه حل مستقیم و کاملی هم براش وجود نداره.
مثلا اگر پای شما خدای نکرده در اثر صانحه ای بشکنه، اون پای شکسته یک problem نیست، چون دیگه شکسته و شما نمیتونین اون رو به وضعیت قبل از شکستگی برگردونین. بلکه یه دردسر و درواقع trouble بزرگ هست. با این حال، اینکه چطوری با همین پای شکسته بتونین به کارهاتون برسین، میتونه یک problem باشه
یا مثلا وقتی دیرتون شده و میدونین دیر به سرکار میرسین، میدونین که توی دردسر بزرگی افتادین و درواقع یک trouble هست ، چون نمیتونین زمان رو به عقب برگردونین و کاری از دستتون بر نمیاد