معنای دقیق be bound to

سلام دوستان
این عبارت رو خیلی میبینم اما معنای دقیقش رو در جمله نمیدونم. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
تصویری که مثال توش هست رو در پست پایین ارسال کردم. تشکر :pray:

==================
این تاپیک مربوط به فصل« فصل 06-08 بخش 02 » در نرم‌افزار «زیبوک» است.
مجموعه: « نیروی اهریمنی اش » کتاب: « قطب نمای طلایی »

1 پسندیده

2 پسندیده

سلام آقا مصطفی
با توجه به متنتون معنی موظف بودن بهش نمیخوره؟

5 پسندیده

سلام خانم دوستی بزرگوار
ممنون از راهنماییتون
بله فکر کنم همین معنایی که فرمودین درست باشه :pray:

2 پسندیده

be bound to
to be very likely to do or feel a particular thing
Don’t lie to her. She’s bound to find out.
It is bound to be (=used to say that something should have been expected) ‘It’s hot!’ ‘Well, it was bound to be – I just took it out of the oven.’
When you are dealing with so many patients, mistakes are bound to happen.

Bound to is used mainly in spoken English. In written English, people usually use certain to, it is inevitable that instead:
Mistakes are bound to happen. → It is inevitable that mistakes will happen.

قصد داشتن، مصمم بودن، محتمل بودن، اجتناب‌ناپذیر بودن

اینجا توی این متن معنی are going to داره. قراره بهش نیاز پیدا کنی.

7 پسندیده

Thank you so much miss parvin :pray:

2 پسندیده