سلام دوستان
روز گذشته من سوار مترو که شدم همین نشستم برگشتم دیدم یک زوج توریست جلوی من نشستن. خیلی دوست داشتم باهاشون شروع به صحبت کنم ولی از اونجایی که کمرو هستم خیلی داشتم با خودم کلنجار میرفتم که چطور سر صحبت رو باز کنم.
از طرفی قبلا دوستم گفته بود که توریست هایی که میان تو ایران خیلیم از خداشونه با یک شخصی بتونن به انگلیسی صحبت کنن و از تنهایی در بیان و سوال بپرسن.
از اونجا که تجربه ی مکالمه با توریست نداشتم و سطح زبانمم بالا نبود میترسیدم که کم بیارم و نتونم ادامه بدم.
خلاصه همین حین یه دست فروش که داشت هلیکوپتر اسباب بازی میفروخت یه حرکت زد اون زوج خندیدن و یه نگاه لبخندوار هم به من کردن. منم دیدم که الان تنور داغه
بچسبونم. یهو شروع کردم و ازش سوال پرسیدم که اهل کجایید و چه مدت اومدید ایران برای گردش و سوالای دیگه. اهل لهستان بودن و جفتشون انگلیسیشون خوب بود. کلی خوشحال شدن از اینکه هم صحبت پیدا کردن و منم همینطور دوست نداشتم که به مقصد برسیم و مکالممون تموم بشه و خیلی مشتاق بودم که بتونم خودمو حداقل واسه اولین بار محک بزنم و ببینم چه ضعف هایی دارم. کلی صحبت کردیم خندیدیم . میگفت تو شهر ها بیشتر از اصفهان خوششون اومده بود و اکثر شهرها رو گشته بودن. فارسی هم فقط اعداد رو بلد بودن.
منم همش از ایران گلگی میکردم میگفتم که جلوی رشد و پیشرفت ما رو گرفتن و… میگفت که امثال شما جوانها باید تلاش کنید که مملکتتونو اباد کنید و… در نهایت که داشتیم جدا میشدیم من یه ایستگاه زود تر پیاده شدم تا بیشتر با هم صحبت کنیم. کلی صمیمی شدیم و از مسائل گوناگون دیگه با هم گفتیم. از کنار حسینیه داشتیم رد میشدیم گفت این موزیک محلیه شماست؟
گفتم نه این اصلا موزیک نیست این religon music هست. Its not funny. This is for sadness
بعد که جدا میشدیم گفت your languege is pretty good.
کلی حال کردم و انگیزه گرفتم
موقع خداحافظی هم به فارسی گفت از دیدارت خوشحال شدم . خداحافظی کردیمو رفتیم.
میخواستم به بچه های اینجا بگم که توریست دیدید قطعا خوشحال میشن که باهاشون صحبت کنید. موقعیت رو از دست ندید. ما میتونیم