داستانک های من 💙

سلام اینجا میخوام داستانکامو تایپ کنم :blush::blush::blush: ممنون میشم بخوندیشون :grin:

11 پسندیده

Happy your birthday :slightly_smiling_face::slightly_smiling_face:
برای سوم شخصا خیلی وقتا فراموش میکنیم اس بیاریم که با تکرار درس میشه

5 پسندیده

داستانتون چی شد؟ :sweat_smile:

5 پسندیده

از گذاشتنش پشیشمون شدم ک پاکش کردهنوز جرعتشو ندارم:laughing::joy::joy:

7 پسندیده

جرات چی میگه دیگه؟؟
هیچ وقت هیچ وقت فرصتی که جلو روته رو به تصور اینکه جرات نداری از دست نده چون جرات به دست اوردنی نیست و ساختنیه
برای شما هم اولین قدمش میشه اینکه کاری که فکر میکنی به پیشرفتت کمک میکنی رو بزاری تا فیدبک بگیری و بهتر و بهتر بشی
من الان ۲ ساله اینجام و تقریبا با زبان همشو پیش رفتم
تو آخرین ویسی هم که گذاشتم make رو مایک تلفظ کردم، could رو canگفتم و از این قبیل اشتباهات :sweat_smile:
پس کاری که فکر میکنی درسته رو انجام بده ،جرات خودش میاد :+1:

14 پسندیده

سلام.

شما همونی هستید که یه تصویر از خاطرات خیالی هدیه تولدش رو گذاشته بودید؟

اگه آره…با توجه به

فکر کنم خودتونید :sunglasses:

به نظر من که خیلی خیلی کار جذابی رو شروع کرده بودید…بهتون پیشنهاد می کنم حتما ادامه بدید.

هم ذهن تون رو بارور می کنه و هم زبان و نوشتن تون رو.

یادمه در عین سادگی خوب نوشته بودید…اشتباهات و غلط املایی رو که همه داریم. به مرور, توجه, دقت و دانش شما و همچنین ما البته :joy: بیشتر می شه.
همین که چیزی رو که تو ذهن تون بود رو به قلم آووردید, خودش معرکه س
(حداقل در سطح سواد من, ایرادتون صرفا همون کپیتال نکردن واژه ها بود…که با تذکر😇 من نوعی, این مساله و مسایل آینده, به مرور حل میشه)

پس, لطفا ادامه بدید. شاید یه روزی ما هم به شما ملحق شدیم :blossom:

پ.ن
اتفاقا منم امروز یه ایده یه پست احتمالا روزانه برا تمرین نوشتاری به ذهنم رسید. برا اینکه هم خودم رو مجبور کنم مطالعه کنم و هم احتمالا دیگران بهره ببرن.

7 پسندیده

نقطه, سر خط

منتظر تصاویر و داستان دوم تون خواهیم بود.
من یکی رو حتما منشن کنیدآ :innocent::sunglasses::sleeping:

5 پسندیده

ممنوون💙بابت حرفای قشنگتونن…من باید باز چن روز برم تو فکر نمیدونم چیشد یهو با خودم گفتم این مسخره بازیا چیه بدجور پشیمون شدم😂شاید باز دوباره این کارو کردمم🙈

5 پسندیده

سلام فاطمه جونم:smiling_face_with_three_hearts::smiling_face_with_three_hearts::smiling_face_with_three_hearts: من بی صبرانه منتظر داستانهای قشنگت هستم جونم .خواهشا منو منتظر نذار :pray::pray::pray:

4 پسندیده

ممنون عزیز لطف داری شما😊

4 پسندیده

ممنون عزیزم فداتممم… چش چش:blush::blue_heart:

3 پسندیده

چند روز لازم نیستا
قشنگ تا ۵ بشمار انجامش بده :muscle::clap::clap:

آفرین بهت :clap::clap:

7 پسندیده

سلام دوستان…عصرتون بخیر و شادی…داستانک هامو میذارم…خیلی ساددده هستن چون مبتدیم و شایدم پرررر از اشتباه باشن ولی باید اشتباه کنم تا یاد بگیررم…اشتباهاتمو بم بگین تا بهتر شمم ممنوون:blue_heart::blue_heart::blue_heart::blue_heart:
@sama-golab
@tatym
@fdoosti
@aaaooo
@mitra9

10 پسندیده

Story number1
Hello.
I am a dandelion .I am white. Fateme tells me “you are very interesting ha, ha, ha!”. Yesterday when I crossed the beautiful village I saw an old man in a big garden. The garden was full of trees, such as apple, orange, and olive trees. The old man was very tired. He climbed up the tree to pick an apple but he fell on the ground and he got injured. I was very sad for him because he was alone. When he stood up, he saw a lot of gold in a hole under the tree. “Wow thank God” he said.

17 پسندیده

:+1::+1::+1::clap::clap::clap::clap::clap:
عالی و خسته نباشید…

4 پسندیده

ممنوون که خوندین:blush::blush::blush::blush:

4 پسندیده

Good job dear fatemeh how are u dear how about your dear friend? @sama-golab

4 پسندیده

:stuck_out_tongue_winking_eye::stuck_out_tongue_winking_eye::stuck_out_tongue_winking_eye::stuck_out_tongue_winking_eye::stuck_out_tongue_winking_eye::stuck_out_tongue_winking_eye::stuck_out_tongue_winking_eye::stuck_out_tongue_winking_eye:Hi dear
fateme…we are fine
?How are you

4 پسندیده

سلام فاطمه جونم :smiling_face_with_three_hearts::smiling_face_with_three_hearts::smiling_face_with_three_hearts: عالیه عزیزم :clap::clap::clap: منتظر پیشرفتهای بعدی تون هستم بانو :hugs::hugs::hugs:

3 پسندیده

Thanks god Im good too :heart_eyes::heart_eyes:

4 پسندیده