Story number 2"English teacher"
Once upon a time, there was clever teacher called Raily .Raily was an English teacher and she was very kind. She loved children.One day he met a man in the school. The man was a biology teacher and he was very attractive .The man is very moody with everybody but when he saw a Raily he fell in love. He decided that told Raily:“I love you please will you marry me?”. He bought one blue flower and cute ring for Raily. When Raily saw this she got very angry and told him"leave me alone forever."Now he has left school and Raily is very sorry and very alone. She has asked me to tell him please come back .
سلام دوستان…داشتم این داستان نوشتنمو مینداختم واس فردا…ازش فرار میکردم ولی تونستم
معمولا اسم داستان رو کپیتال می نویسن
حتما به یکی از داستان ها نگاهی بندازیدو …
شروع خیلی زیبایی بود.
فقط دقت کنید وقتی که جمله رو تموم می کنید، اول نقطه بذارید، بعد فاصله
و اینکه بعد از Once upon a time، کاما فراموش نشه.
Raily was anEnglish teacher and she was very kind.
کپیتال کردن کلمه اول جمله (همیشه)…در مورد school هم نیاز نیست با حرف بزرگ شروع شه.
فکر می کنم باید بگید a biology teacher
with
فکر نمی کنم این گذاشتن این کاما درست باشه
نیاز به گذاشتن a نیست
فکر می کنم در مورد زمان fall باید دقت کنید
fell in love…with Raily
در مورد این هم بیشتر دقت کنید…حذف that و افزودن … به فعل دوم
یا اینکه ؟
احتمالا قبل از Raily باید : بذارید.
فکر می کنم باید در مورد زمان جمله اول تون تجدید نظر کنید.
نتیجه اخلاقی داستان تون چی بود؟
گل آبی هدیه ندیم به خانما یا یهویی پیشنهاد ازدواج؟
شاید هم یه وقتایی باید برخلاف خانم معلم باهوش داستان شما سکوت کردو سکوت
پ.ن!
همه اشتباهات نگارشی بالا صرفا نظر شخصیِ. می تونید خودتون با مطالعه نوشته های مختلف به درست و نادرست بودن این موارد در طول زمان پی ببرید.
نه…به نظر من به نوشتن تون ادامه بدید.
مثل یه بچه، اون قدر حرف می زنه و می نویسه که بالاخره یاد می گیره.
خوبی نوشتن و یه وقتایی ایرادگرفتن اینه که:
بعد از این موقع خوندن و نوشتن، بیشتر به سبک نوشتن، قواعد نگارشی و … دقت می کنیدو با یه تیر چند نشون می زنید.
سلام فاطمه جون. واقعا داستانت عالیه همینکه حس تخلیت رو به کار انداختی و دست به قلم شدی ، قدم اول رو برداشتی . از اشتباهاتت نترس و ازشون درس بگیر منتظر بقیه داستانهات هم هستم عزیزم
موفق باشید
یه زمانی یکی از رفقام میگفت برای تمرین یه زبان جدید نیاز نیست زور بزنی از جملات سخت شروع کنی، هر چی بلدی رو خیلی ساده بیان کن، کمکم بیانت قوی میشه، زبانت هم پیشرفت میکنه