خیلی لطف دارین ممنونم
مفهوم جمله آخر همینه، شاید مشکل شما با جمله ی قبلش هست که داره از جذابیت خانوم رئیس حرف میزنه
ببینین، اونا دارن سر یک مساله کاری با هم بحث میکنن، خانوم رئیس آخرین جمله شو که میگه، خیلی بی پروا و شاید بیشرمانه توی چشای این بنده خدا زول میزنه.
اونم همزمان که داشته توی چشای خانوم رئیس نگاه میکرده، به ذهنش می رسه که شاید از نظر خیلی از مردم اون جذاب به نظر می رسه. و همچنین همون طور که نگاهش میکرده به این نتیجه می رسه که کار بیشتری برای متقاعد کردن اون از دستش بر نمیاد، مگر اینکه بخواد باهاش وارد بحث و جدلی اساسی بشه
دیگه واجب شد برم بخونمش
بله حق با شماست الان برام روشن شد قضیه از چه قراره درست می فرمائید واقعا لطف کردین مرسی یک دنیا
کلا با داستان های قبلی که خوندم فضاش متفاوته شاید به این خاطره خیلی ارتباط باهاش نگرفتم
بازم مرسی بابت حوصله و وقتی که گذاشتین
شما واقعا جز بهترین های تالار هستین
من سعادت نداشتم زودتر بشناسمتون
اما از کامنت دوستان زیاد ذکر خیرتونرو دیدم و خوندم
سلامت باشین و برقرار
دیگه خیلی چاشنیش رو زیاد کردین
شما هم موفق و پیروز باشین
اهل تعارف نیستم حقیقت رو گفتم هر جای توی تالار ردی از شما دیدم با عبارت های جالبی از دوستان در مورد شما رو به رو شدم
افتخاری بود قربان برای تاپیک بنده
شما رو جز اسطوره های این تالار شناختم😅