با سلام خدمت دوستان. ببخشید معنی عبارت زیر چیست?
Could I ever again trust the being I had turned into a sort of god?
این تاپیک مربوط به فصل« فصل 17 » در نرمافزار «زیبوک» است. مجموعه: « کتاب های پیشرفته » کتاب: « جین ایر »
با سلام خدمت دوستان. ببخشید معنی عبارت زیر چیست?
Could I ever again trust the being I had turned into a sort of god?
این تاپیک مربوط به فصل« فصل 17 » در نرمافزار «زیبوک» است. مجموعه: « کتاب های پیشرفته » کتاب: « جین ایر »
سلام
اون چیزی که من ازش فهمیدم اینجوری بود:
آیا دوباره میشه یه زمانی من به کسی که (مخلوقی که) من تبدیلش کرده بود به نوعی خدا اعتماد کنم؟
با سلام. از ترجمتون ممنونم ولی من متوجه ترجمه شما نشدم. متن کاملترش به قرار زیره.
After the gentlemen had left, I entered my room and locked the door. Slowly I took off my wedding dress and veil. I was weak and exhausted, and only just beginning to realize what had happened. Could I ever again trust the being I had turned into a sort of god?
شاید اینجوری بهتر بتونید ترجمه کنید. بازم ممنونم.
اون چیزی که من فهمیدم از متن عوض نشد ولی به یه شکل دیگه میگم شاید بهتر منظورم رو رسوندم
ایشون دارن فک میکنن که آیا من میتونم بازم به یکی اعتماد کنم که سطحشون رو در حد یه خدا بالا برده بودم
یعنی به نظر من اینجوری بوده که قبلا این فرد رو یه جورایی میپرستیده و واسش خیلی مهم بوده ولی آسیب دیده ازش و الان دوباره داره به این فکر می افته که آیا واقعا میشه دوباره به این فرد اعتماد کرد که قبلا واسش مثل خدا بوده
خیلی ممنونم. بله متوجه شدم