I'm not buying itچرا؟؟؟

در ترجمه گفته شده من که باور نمیکنم یعنی buying باور کردن ترجمه شده؟؟
خب چرا believe استفاده نشد؟؟


این تاپیک مربوط به « جادوی بتمن » در نرم‌افزار «زبانشناس» است. : « انگلیسی با الهام » : « داستان های بتمن »

2 پسندیده

سلام در زبان غیر رسمی و محاوره ای buy به معنی believe استفاده میشه

4 پسندیده

عبارته. بعضی اوقات بجای I don’t believe you میگن I’m not buying what you’re saying
دلیل خاصی وجود نداره…

5 پسندیده
  1. buying and selling

خرید و فروش

  1. buying that ring was utter madness

خریدن آن انگشتر حماقت محض بود.

  1. buying this rusted bicycle is folly

خریدن این دوچرخه‌ی زنگ‌زده حماقت است.

  1. buying victory with human lives

کسب پیروزی به قیمت جان انسان‌ها

  1. before buying this house, i have to confer with my father

قبل از خرید این منزل باید با پدرم مشورت کنم.

  1. forward buying

پیش خرید کردن،سلف خریدن

  1. he debated buying another car

او خرید اتومبیل دیگری را در ذهن خود مورد بررسی قرار داد.

  1. her decision about buying a house

تصمیم او دایر به خریدن خانه

  1. he tricked me into buying his old car

با حیله ماشین قراضه‌ی خود را به من انداخت.

  1. he was conned into buying the brooklyn bridge

با حیله و نیرنگ پل بروکلین را به او فروختند.

  1. he was deceived into buying stolen goods

با فریب به او مال دزدی فروختند.

  1. she is set upon buying that house

او مصمم است آن خانه را بخرد.

  1. she was hoodwinked into buying that old bicycle

با چشم‌بندی دوچرخه‌ی قراضه را به او انداختند.

  1. we are thinking of buying a new house

قصد داریم یک خانه‌ی نو بخریم.

  1. when it came to buying and selling he was a babe in arms

در خرید و فروش خیلی ناشی و بی‌تجربه بود.

  1. he was chiefly interested in buying rugs

او بیشتر مشتاق خریدن فرش بود.

  1. i won’t be railroaded into buying a house i don’t like

کسی نمی‌تواند خانه‌ای را که دوست ندارم با عجله به من قالب کند.

  1. they discussed the advisability of buying a house

آنها مصلحت بودن خرید منزل را مورد بحث قرار دادند.

  1. we reasoned her out of buying a new car

ما او را متقاعد کردیم که ماشین نو نخرد.

  1. a certain person is interested in buying that house

فرد به خصوصی مایل به خرید آن خانه است.

  1. he tried to hustle me into buying his old car

او سعی کرد با اصرار ماشین قراضه‌ی خود را به من قالب کند.

  1. she badgered her mother into finally buying her the watch

آن قدر پاپی مادرش شد تا بالاخره برایش ساعت را خرید.

  1. it is amply clear that he is not interested in buying the house

پرواضح است که مایل به خرید خانه نیست.

  1. i expostulated with him for two hours but could’nt dissuade him from buying that house

دو ساعت با او کلنجار رفتم ولی نتوانستم او را از خرید آن خانه منصرف کنم.

  1. if he dosen’t show up, i’ll presume he is not interested in buying the house

اگر نیاید چنین خواهم انگاشت که به خرید خانه علاقه ندارد.

2 پسندیده

سلام و درود :tulip:

خب ما برای بیان منظورمون کلی گزینه تو انتخاب کلمات و جمله ها داریم درسته؟

مثلا توی فارسی به جای اینکه بگیم “حالا فهمیدی؟”
ممکنه بگیم : شیرفهم شد؟ دوهزاریت افتاد؟

خب چرا خیلی ساده نگفتیم “فهمیدی”؟ :grin:
چون کمی هم به موقعیتی که توش هستیم بستگی داره، اینکه بخوایم چطوری و از چه طریقی با چه جملات و کلمه هایی منظورمون رو به طرف مقابل بفهمونیم.
زبان بسیار منعطفه و این فقط شامل زبان انگلیسی نیس، همشون این خوبیو دارن. کلی گزینه برای ارتباط برقرار کردن مناسب به ما میدن.

حالا بین تمام معادلهایی که I don’t believe it داره، ما این رو انتخاب کردیم.
I don’t buy it. معنی تحت الفظیش ینی نمیخرمش! اما معنی اصطلاحیش که مد نظره ینی باور نمیکنم. ( این حرفی که داری میزنی خریدار نداره، باورکردنی نیست)

امیدوارم پاسختون رو گرفته باشین :star_struck:

11 پسندیده

خیلی جالب و کاربردی بود ممنونم :rose::wilted_flower::afghanistan:

2 پسندیده

توضیحات عالی
من که شیر فهم شدم

2 پسندیده