سلام put یه v
put
قرار دادن ، مطرح کردن ، ارائه یا توضیح دادن ، تحمیل کردن بر (با) to ، عذاب دادن ، تقدیم داشتن ، ارائه دادن ، دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن ، ترجمه کردن ، تعبیرکردن ، عازم کاری شدن ، بفعالیت پرداختن ، بکاربردن ، منصوب کردن واداشتن ، ترغیب کردن ، متصف کردن ، فرض کردن ، ثبت کردن ، تعویض کردن ، انداختن ، پرتاب ، سعی ، مستقر ، کامپیوتر: گذاشتن ، قانون ـ فقه: پیش رفتن ، ورزش: پرتاب وزنه
put
[verb]
Synonyms:
- place, deposit, lay, position, rest, set, settle, situate
- express, phrase, state, utter, word
- throw, cast, fling, heave, hurl, lob, pitch, toss English Thesaurus: place, position, point, spot, location, …