جهان آرمانی؛ یافتنی یا ساختنی؟

نمیدونم چقدر این درس برای شما تلخ بود اما برای من خیلی آشنا بود
کودکان زیادی مثل اقبال هر روز تو شهر ما تو کشورما تو دنیای ما زندگی می‌کنند، کودکانی که از کوچکترین و بدیهی‌ترین امکانات محروم هستند!
اقبال‌های زیادی هر روز توی این شهر پشت چراغ‌های قرمز میمونند
و ما
خیلی وقتا نمیبینیمشون!
خیلی وقتا میرونیمشون!
خیلی وقتا میرنجونیمشون!
خیلی وقتا تحقیرشون میکنیم!
خیلی وقتا بهشون ترحم میکنیم!

اما کم پیش میاد که بین این همه دغدغه‌های روزمره
اونا رو ببینیم!
از درداشون بشنویم!
مرهمی بر زخماشون بزاریم!

پ.ن: خیلی دوست داشتم این متن رو به انگلیسی مینوشتم اما نتونستم، اگر بی ربط به فروم هست ببخشید، جایی بهتر از اینجا برای درددل پیدا نکردم…


این تاپیک مربوط به درس« داستان انگلیسی بردگی کودکان » در نرم‌افزار «زبانشناس» است. دوره: « داستان های واقعی » فصل: « برده داری کودکان »

1 پسندیده