They felt a strange, evil presence as they got closer to the house.
این تاپیک مربوط به « واژگان » در نرمافزار «زبانشناس» است. دوره: « ۴۰۰۰ کلمه ی ضروری » : « کتاب اول » : « آزمایشگاه »
They felt a strange, evil presence as they got closer to the house.
این تاپیک مربوط به « واژگان » در نرمافزار «زبانشناس» است. دوره: « ۴۰۰۰ کلمه ی ضروری » : « کتاب اول » : « آزمایشگاه »
خود presence میشه “حضور”. اینجا یعنی یه حضوری رو احساس کردن. وقتی حضور یه چیزی رو احساس میکنیم ولی نمیدونیم آدمه، روحه،حالته، چیه، میگیم presence. حس میکردن موجودی یا یه حسی حضور داره ولی نمیدونستن یا نمیتونستن توصیف کنن چیه دقیقا.
میتونیم تو فارسی ترجمه ش کنیم یک تجسم/ حضور/ تجلی/ وجود شیطانی در خانه حس میکردند
چه ترستناک بوده داستانش