7 دلیل که چرا کلاس های زبان ما را به موفقیت نمی رسانند و راه حل آنها چیست؟

افراد زیادی همه ساله به کلاس های زبان می رن ولی متاسفانه به موفقیت دست پیدا نمی کنند. امروز به 7 دلیل اصلی خواهیم پرداخت که چرا کلاس های زبان نا کارآمد هستند.

سلامی دوباره.
امروز با شما هستیم درباره موضوعی که خیلی ها باهش آشناییم.
خیلی از ماها در مدارس انگلیسی خونیدم و تقریباً هیچی یاد نگرفتیم. کلی نگرش منفی در ما ایجاد شد و در آخر خیلی از ماها از یادگیری انگلیسی ترسیدیم و تصمیم گرفتیم که بیخیالش شیم.
یا حتی بعضیامون به کلاس های زبان رفتیم و یا الان داریم در کلاس های زبان سر می کنیم. ولی احساس پیشرفت آنچنانی نمی کنیم. دنبال دلیلش هستیم ولی پیداشون نمی کنیم و این گنگی و تیرگی سر آخر موجب میشه بیخیال زبان شیم.

ولی من اینجام که به شما درباره مشکلات مدارس بگم و به شما راه حلی معرفی کنم. این راه حل ها در کلاس های زبان (اگه کلاس زبان انعطاف پذیری باشند) قابل پیاده سازی هستند و به شما کمک می کنند که از کلاس زبان و محیطش استفاده ببرید. پس در این مقاله با من همراه باشید:

7 دلیل که چرا شرکت در کلاسها، موجب تسلط انگلیسی ما نشده اند و راه حل آن چیست؟

لینک این ویدئو در آپارات
لینک این ویدئو در اینستاگرام
لینک این ویدئو در یوتیوب
لینک این ویدئو در تلگرام

1.دانش آموزان در کلاس فعال نیستند

بیاید رک باشیم. چند نفر از شما در حال حاضر به کلاس زبان میره؟ یا قبلا رفته؟
سوالی که اینجا پیش میاد اینه که “نگرش شما قبل از ورود به کلاس زبان چی بوده؟ آیا این نبود:
" برم کلاس، زبان یاد بگیرم”
تو این جمله میشه متوجه شد که زبان آموزان امروزی عقیده ای در خودشون پرورش دادن که زبان باید آموزش داده شه نه اینکه یاد گرفته شه.
همه زبان آموزان با این عقیده وارد کلاس میشن، معلم رو به عنوان کسی که قرار بهشون زبان رو آموزش بده می شناسن و کاملا متکی به معلم زبان هستند.
این عقیده به شدت غلطه. یادمه دو ترم کلاس زبان شرکت کرده بودم. اون موقع با یکی از دوستام به کلاس رفته بودم و هفته ای 2 جلسه کلاس داشتیم. یکشنبه ها و چهارشنبه ها.
ما به کلاس می رفتیم و از معلم تکالیفمون رو می گرفتیم، میومدیم خونه و کار در خانه رو می نوشتیم و دیگه تا جلسه بعد هیچ فعالیتی در کار نبود. من به عنوان کسی که زبان رو دوست داشتم گاها یه سرکی به چیزای دیگه هم می کشیدم ولی نه به شکل صحیحش ولی متاسفانه رفیقم به هیچ وجه به جز کار در خانه کار دیگه ای انجام نمی داد.
توجه فرمودید؟ این نگرش یعنی: معلم تصمیم می گیره درباره چی حرف بزنه، چه مواد و روشی برای یادگیری استفاده کنه و در آخر سرعت دانش آموز در پیشرفت رو به عقیده خودش اندازه گیری کنه.
جالب اینجاست که یادگیری واقعی فراتر از یه چهار چوب به اسمه کلاسه و باید دانش آموز بدونه، خارج از محیط باید بیشتر برای یادگیری تلاش کنه.
یکی از راه حل ها اینه که معلم صادق باشه و همون روز اول به دانش آموزان بگه: یادگیری زبان دست شماست، من اینجام که فقط تو این مسیر بهتون کمک کنم. هیچکس نمی تونه بهتون یه زبان رو آموزش بده، فقط شمایید که باید زبان رو یاد بگیرید.
مخصوصا با ظهور و پیشرفت اینترنت، معلم باید به عنوان رهبر، انگیزه بخش، تسهیل کننده و تامین کننده منابع عمل کنه. برای اینکار نیازه که دانش آموز، تبدیل به یک زبان آموز فعال و تصمیم گیرنده بشه که این مورد هم داخل کلاس و هم خارج کلاس صادقه.
دانش آموز فعال کسیه که به معلم بگه از چی خوشش میاد، مواد واقعی و موثر در اینترنت رو به جای کتاب های درسی انتخاب کنه، به دنبال راه هایی بگرده که یادگیری زبان رو موثر و لذت بخش کنه و صد البته سرعت یادگیری خودش رو خودش ارزیابی کنه نه معلم.

2. زبان در کلاس ها همانند موضوعی مثله ریاضی آموزش داده میشن.

در مدارس موضوعات زیادی مثله تاریخ، علوم ، ریاضی و… آموزش داده میشن. این نوع موضوعات، هدفی پشتشون دارن و اون اینه حقایق و فرمول هایی از اون درس که نیاز دارند جذب بشن رو به دانش آموز منتقل کنند.
از اونجایی که انگلیسی هم مثله این موارد آموزش داده میشه، دانش آموز گرفتار این اعتقاد میشه که باید دقیقاً زبان هم مثله اینا با حفظ فرمولها و… یاد گرفته شه.
ولی آیا زبان با درسی مثله ریاضی یکیه؟
مشخصه که نه، زبان مهارتیه که باید بدست بیاریدش نه اینکه مطالعه و حفظش کنید. اگه دانش آموزی از این موضوع بی خبر باشه و زبان رو همانند موضوعی مثله ریاضی یاد بگیره، در واقع این کار بر روی تصمیم گیری، موادی که استفاده می کنه و اعمالی که در مسیر یادگیری پیاده می کنه تاثیر منفی میزاره.
بیاید دو دانش آموز رو در نظر بگیریم، دانش آموز1 و دانش آموز2:
دانش آموز 1 در مدارس و کلاس ها زبان می خونه:

  • گرامر رو با استفاده از کتاب های گرامری یاد می گیره و تمام تلاششو می کنه که قواعد گرامری حفظ کنه و با حل تمرین های گرامری، میزان یادگیریش رو نسبت به گرامر متوجه شه.
  • لیستی از لغات رو برداره و دونه دونه لغات رو به جای عبارات حفظ کنه.

دانش آموز2 زبان رو به شکل مستقل یاد بگیره:
از زبان برای مکالمه و نوشتن چیزی استفاده کنه، برای نوشتار هایی که ایجاد کرده از یه نفر برای ویرایش کمک بگیره.
متون مختلفی که بهشون علاقه داره رو دانلود کنه و مطالعشون کنه، کلماتی که بلد نیست رو هایلایت کنه و بعد ها در متون و مکالمات آتی ازشون استفاده کنه.
از سیستم تکرار در فاصله زمانی مختلف استفاده کنه تا لغات جدید رو حفظ کنه.

این دو دانش آموز هر جفت از دو سیستم ساده برای یادگیری استفاده می کنند. ولی دانش آموز شماره 1 در نتیجه کارش، زبان رو بهتر میشناسه تا یاد بگیره ولی دانش آموز شماره 2 مهارت طبیعی ، برای استفاده بهتر از زبان رو ایجاد میکنه. در نتیجه دانش آموز شماره 2 به دلیل استفاده از روش طبیعی قادر به مکالمه کردن میشه و دانش آموز شماره 1 کمترین موفقیت رو در یادگیری زبان خواهد داشت.

3.دانش آموزان محیط کلاس را یک محیطه رقابتی و غیرقابل مشارکت می بینند.

ترم دو کلاس زبان بودم، که امتحانی از ما گرفته شد. من بهترینم رو برای اون کلاس گذاشتم و نمرم 98 از 100 شده بود. یه خانوم دیگه ای هم بودند که با ارفاق بهشون 98 از 100 دادند.
اونجا یه حس خودخواهی بهم دست داد و احساس کردم حقم رو خوردن، چون دائم دوست داشتم رقابت کنم و از همه بهتر باشم.
آیا واقعا این نگرش، نگرشی مناسب بود؟ مشخصه که نه.
به بچه های کوچیک که در اطرافتون هستند توجه کنید. دائم در حال دویدن و با هم بازی کردن هستند. بخوان فوتبالشون بهتر شه با هم فوتبال بازی می کنند، بخوان چیزی یاد بگیرند با هم این کارو می کنند. غذایی داشته باشند با هم به اشتراک می زارند و…
این حس مشارکت دائماً در بچه های کوچیک واضحه و اونا از این طریقه که چیز های جدید یاد می گیرند.
اینکه با نمرهT دائماً بخوایم خودمون رو از دیگران در کلاس ها بالاتر یا پایین تر بدونیم موجب میشه، زبان رو به عنوان یه موضوع برای مطالعه ببینیم و به دنبال مهارت اون نباشید.
برای مثال به همون دانش آموز 1 و 2 بر می گردیم:

دانش آموز 1 زبان رو دوست نداره، به زور به کلاس فرستادنش، چون احساس می شده نیاز داره.
دانش آموز 2 عاشق زبانه و مشتاقه تا مهارتی جدید یاد بگیره.

دانش آموز 1 تکالیفش رو انجام میده ولی هیچ اشتیاقی به یادگیری نداره، بیشتر به شکل وظیفه به زبان نگاه می کنه، وقتی ازش سوالی می پرسن ترجیح میده از حالت راحتیش خارج نشه و ریسک نکنه. از اشتباه کردن و کار گروهی می ترسه.
دانش آموز 2 به زبان به شکل مشارکتی نگاه می کنه، به نمرات و سطح بندی فکر نمی کنه، دائماً به دنبال مکامله داشتن با افراد مختلفه. اگه ازش سوالی بپرسن سعی می کنه ریسک کنه به سوالات جواب بده، اشتباه کنه و از اشتباهاتش یاد بگیره. به شدت مشتاق پیشرفت و یادگیری بیشتره.

زبان آموزی که مثله دانش آموز شماره دو باشه از روند یادگیری بهتری برخوردار میشه و لذت می بره.
معلم ها هم باید برای ساختن اینگونه زبان آموز تلاش کنند و بهشون گوش زد کنند که محیط کلاس یک محیطه رقابتی نیست بلکه یک محیط مشارکتیه. باید با هم همکاری کنند و دائما با هم در ارتباط باشند.

4.دانش آموزان در کلاسها خیلی کم از زبان برای برقراری استفاده می کنند.

وقتی ما در مدارس، انگلیسی می خوندیم چقدر از انگلیسی استفاده کردیم؟
من به هیچ وجه یادم نمیاد که تو مدرسه ازم سوال انگلیسی پرسیده باشن که من به انگلیسی سعی کنم جوابشونو بدم.
تو کلاس زبان یه درجه از مدرسه جلوتر بود البته گاهی وقتا…
ترم اول معلم انگلیسی فارسی حرف می زند و درس می داد. ترم دوم معلمی اومد که انگلیسی حرف می زد که خیلیا با این موضوع مشکل داشتند. ولی یادم نیست که فعالیت ارتباطی خاصی تو کلاس دیده باشم.
مثلا یه سری دیالوگ ها رو بهمون یاد می دادند و در آخر دو نفر دو نفر جدا می شدیم و همونارو به هم می گفتیم که کاملا یه چیز مصنوعی و مسخره بود.
برای یادگیری زبان نیازه که از زبان در هر شرایطی استفاده شه. این شرایط به چهار حالت مختلف شامل: نوشتن، مکالمه، شنیدن و خواندن تقسیم میشه. البته میشه مواردی مثل فکر کردن یا بازی کردن به انگلیسی هم به اینها اضافه کنیم.
پس برای حل این مشکل در کلاس نیازه معلم راهی پیدا کنه که دانش آموزان رو به مکالمه و ارتباط داشتن تشویق کنه.
متاسفانه معلم ترم دوم (ترم آخر) کلاس زبانم، معلم خوبی بود و سعی داشت که با سخت گیری به بچه ها کمک کنه ولی راهش اشتباه بود چرا که تهش زبان آموزا اعتراض کردن و این خانوم از کارش برکنار شد.
این موضوع چیزی رو می رسونه و اون اینه که اگه قرار یه معلم، زبان آموز رو تشویق کنه باید راهی رو انتخاب کنه که برای دانش آموز الهام بخش و صد البته عملی، شاد باشه. هر چه از این روند زبان آموز بیشتر لذت ببره اون رو وارد برنامه یادگیری روزانه خودش می کنه.
با توجه به پیشرفت تکنولوژی و اینترنت هزاران فرصت مکالمه در اختیارمون قرار گرفته که می تونیم در این فرصت ها از انگلیسی به نحو احسنت استفاده کنیم.

5.زبان آموزان مجبور به استفاده از مواد یادگیری خسته کننده اند.

بهترین منابع برای یادگیری منابعی هستند که شامل دو فاکتور عمده زیر باشند:

  1. دارای ساختار خوب و مفید باشند
  2. برای زبان آموز، لذت بخش باشند

این دو فاکتور از اهمیت بسیاری برخوردار هستند. چرا که اگه یکی از این فاکتور ها برای یک منبع وجود نداشته باشه، ارزش اون منبع پایین میاد. فرض کنید منبعی رو انتخاب می کنید که برای شما لذت بخشه ولی دارای ساختاری خوب نیست. در نتیجه شما از روند یادگیری لذت می برید ولی در آخر، زیاد از زبان یاد نمی گیرید.
دقیقا بر عکس این موضوع هم وجود داره. یعنی اگه یه منبع، منبعی بسیار مفید باشه ولی لذت بخش نباشه، زبان آموز اون رو خسته کننده می بینه و در آخر بیخیال زبان میشه.
متاسفانه در مدارس و کلاس های زبان، تمرکز اصلی بر روی کتاب های درسی هستند که معمولا این کتاب ها خسته کننده اند. برای حل این مشکل باید معلم منبعی رو ایجاد یا انتخاب کنه که برای زبان آموزان مفید، لذت بخش و صد البته برای دریافت پیشنهادات باز باشه. یعنی اگه از طرف دانش آموزی پیشنهادی داده بشه اون مواد یادگیری رو بشه، به روز کرد.
از همه مهم تر این باشه که این مواد یادگیری دانش آموزان رو تشویق کنه به دنبال علایقشون برن و خودشون رو برای خوندن یه منبع خاص زور نکنند.

6.دانش آموزان بیرون از کلاس زمان کمی رو صرف یادگیری می کنند.

همونطوری که در قسمت اول بهش اشاره کردم، من و دوستم در دوره ای که در کلاس زبان شرکت می کردیم بیشتر منتظر روز های یکشنبه و چهارشنبه می موندیم.
این باعث می شد در روز هایی که خونه بودیم به انگلیسی نپردازیم.
متاسفانه این ایده و نگرش یادگیری زبان “همانند درسی مثله ریاضی” باعث شده اکثر زبان آموزان به این شیوه عمل کنند. اونها انگلیسی رو چیزی می دونند که باید مورد مطالعه قرار بدن که در مقابل این نگرش باعث میشه زمان های خالیشون رو برای یادگیری انگلیسی صرف نکنند و دائم منتظر معلم و کلاس های درسی بشینند.
در حال حاضر من دیگه به اون شیوه به انگلیسی نگاه نمی کنم. به انگلیسی باید به ابزاری برای یادگیری چیز هایی که دوست دارید نگاه کنید و از تک تک زمان هایی که می تونید براش بزارید، بهره ببرید.
به بچه های کوچیک نگاه کنید. از صبح که پا میشن تا خود سیاهی شب به زبان فارسی می پردازند. هر روز باهاش ارتباط برقرار می کنند و ازش به نحو احسنت استفاده می کنند. همین موضوع به تنهایی تفاوتی عمیق رو در یادگیریشون ایجاد می کنه.
برای حل این مشکل باید معلم ها دانش آموزانشون رو تشویق کنند تا به یادگیری روزانه روی بیارند و فقط منتظر کلاس نمونند. یادگیری روزانه به مشق نوشتن و کار در خانه خلاصه نمیشه. باید تشویقشون کنند که برای یادگیری انگلیسی واقعی تلاش کنند.
این نگرش کم کم زبان آموز رو به جایگاهی می رسونه که از کلاس ها به عنوان یک مکمل برای یادگیری بهتر خودش استفاده میکنه.

7. زبان آموزان نمی دانند چرا مشغول یادگیری انگلیسی هستند.

در مدارس وقتی زبان انگلیسی می خوندید تا به حال از خودتون پرسیدید که چرا من دارم انگلیسی یاد می گیرم؟
من از اول راهنمایی تو مدارس کتاب های انگلیسی رو دیدم و بهمون گفتن که باید اینارو پاس کنید. ولی واقعاً یک بار هم به من اشاره نکردند که چرا باید اینهارو پاس کنید؟
یکی از دلایلی که زبان آموزان از بدو ورود به مدارس تا دانشگاه و کلاس های مختلف زبان به روون شدن (fluency) در زبان نمی رسند همین موضوع بی دلیل زبان خوندنه. اونها زبان رو می خونند؛ چون فکر می کنند که باید این کارو انجام بدن. خیلی از دلایلی که میشه مثال زد اینا هستند:
باید انگلیسی رو پاس کنم.
باید فلان پروژه رو ترجمه کنم.
انگلیسی واسه آیندم خوبه ( تو این حالت حتی درباره آینده که چی می خواد بشه هم فکر نمیشه)
می خونم، چون چش خواهر شوهرم در بیاد. :joy:
انگلیسی خیلی حال میده باید یاد بگیرم چون باحاله.:sunglasses:
و…
به تمام این انگیزه ها و دلیل ها میگن انگیزه های بیرونی.
اینجور انگیزه ها شاید دو روز دووم بیارن. مثلا تو مورد انگلیسی رو پاس کنم. تا انگلیسی پاس میشه دیگه خدافظ.
اینها هیچ قدرتی درشون نهفته نیست و کاملا پوچ هستند.
بهترین و قدرتمند ترین دلایل و انگیزه ها از نوع درونی هستند. اینها از وجود آدمی میان. درونمون نهفته شدند و ما نیازه پیداشون کنیم.
مثلا: میخوام انگلیسی یاد بگیرم تا با انگلیسی زبانا بهتر ارتباط برقرار کنم و باهاشون دوست شم یا می خوام به فلان کشور برم و… که البته باید دلیل عمیق تر این ها هم پیدا بشن تا هدف قوی تر قوی تر شه.
اینگونه دلایل عمیق تر، الهام بخش تر و قوی تر از دلایل بیرونی هستند و شما رو در مسیر یادگیری همراهی خواهند کرد.
برای حل این مشکل معلم باید از دانش آموزان بپرسه که چرا قصد دارید زبان یاد بگیرید؟ و به دنبال دلایل درونی اونها باشه. بهشون کمک کنه که اونها رو پیدا کنند.


خیلی خب این هم پایان این مقاله.
امیدوارم خوب بوده باشه. این رو بدونید ما می تونیم با تجزیه و تحلیل درست و پیدا کردن راه صحیح هم تو کلاسها و هم خارج از کلاس ها به موفقیت برسیم. پس در ابتدا مشکل رو پیدا کنید و سپس به دنبال راه حل باشید تا بهترین نتیجه رو بگیرید.

ممنون از همه بابت خوندن این مطلب.
موفق باشید


برای حمایت از ما کلیپ هارو در شبکه های اجتماعی به اشتراک بزارید و مارو دنبال کنید.

image تلگرام image اینستاگرام image آپارات image یوتیوب

52 پسندیده

ایول عالی بود :clap::clap::clap:
مقاله هاتون آدمو برمیگردونه به خودش :sweat_smile:
دونه دونه مثالهاش باعث میشه یه مراحلی از سالهای پیشمون جلو چشممون قشششنگ راه برن و با همین زمان حال که هستیم
مقایسه کنیم :ok_hand::blush:

5 پسندیده

سلام
من دقیقا به خاطر موارد گفته شده در این مقاله همیشه از زبان انگلیسی تو مدرسه و دانشگاه بیزار بودم و هیچ وقت علاقه پیدا نکردم که حتی کلاس زبان برم. البته چرا یبار با دوستم رفتم موسسه ایران -امریکا ، سال 88، خانومه گفت شلوغه واسه سال 89 وقت میدم :: :roll_eyes: : :joy: که خب خداروشکر قسمت نشد بریم. و خیلی از دوستامم که میرفتن بعد از چند ترم بیخیال کلاس شدن.
که خب واقعا حقیقتش این بود عنصر لذت و انگیزه معمولا در این کلاسا وجود نداره. و زبان اموز معمولا متکی به برنامه کلاسیشه همانطور که فرمودین.
ولی خوشحالم بالاخره با زبان اشتی کردم و دارم با زبانشناس پیش میام.
به امید پیشرفت روز افزون همه دوستان در یادگیری این زبان
و تشکر ویژه از اقا کامبیز که با مقالات نابشون، ضمیر ناخوداگاهمونو دارن در مورد یادگیری صحیح زبان انگلیسی تعلیم میدن :ok_hand::raised_back_of_hand:
وقت بخیر

11 پسندیده

من کلا بچه نوستالژیکیم :joy:

کلاس ها چون معمولا محوریتشون تجارت و پول در آوردنه ممکنه یه سریا این وسط ریزشی داشته باشن.
من یادمه برای اینکه ظرفیت کلاس پایین نیاد چند سطحو با هم می نشوندن تو کلاس که کار بسیار بدی بود.
مثلا یکی صفر بود باید میومد پیش یکی که دو ماه کار کرده می نشست.

یکم نگرش کلاسهای زبان تغییر کنه و یکم ایده ارتباط داشتن و دوستی وارد کلاسها بشه، محیط عالی ای برای یادگیری زبان میشه ایجاد کرد.

9 پسندیده

ایشالاه ایشالاه
ولی تا موقعی که تو این سیستما ملاک سنجش فهم زبان اموز نمره فاینالش باشه همینه. همیشه یه حس رقابت نمره ای میفته تو وجودشون :grin:

3 پسندیده

من خداروشکر تا به امروز پام به 2 جا باز نشده
1: کلاس زبان
2: کلانتری :sweat_smile:

14 پسندیده

از دید من مهمترین نکته اینه که چرا میخوام انگلیسی یاد بگیرم؟
چون مد شده؟ چون میخوام باهاش پز بدم؟
در خصوص اینکه چرا ما در مدارس خیلی کم یاد گرفتیم اجبار بودنشه و اینکه هیچوقت یک چشم اندازی از آینده به ما نمیدادن که شما قراره چه استفاده ای از این درس در آینده بکنی. نتیجشم میشد اینکه مثلا ریاضی نمیخواندیم و توجیهمان این بود که مثلا بریم در نانوایی بگیم ما ریاضی بلدیم دوتا نون بی پول بده!
ولی در خصوص حکم کلی دادن موافق نیستم.
کلاس هایی که خود من میرم اینقد بازدهی و جذابیت داره که حتی یک دقیقش رو هم تا حالا از دست ندادم و همیشه شاکیم که چرا فرضا بعضی وقتا استاد ۵ دقیقه اول و آخر رو میزنه.
و وقتی با قبلش خودمو مقایسه میکنم واقعا هیجان زده میشم که چه پیشرفتی داشتم.

5 پسندیده

:joy::joy::joy::joy:

ایم نگرش کلی در زمینه یادگیری هر چیزی باید صادق باشه. زبان یه مقولست که میشه مثال زد. چون پز دادن و مد شدن یه دلیل بی نهایت مسخرست و تا ابد موندگار نیست.

آره خب حکم کلی نمیشه داد که همه کلاسها مورد دارند و فلان و بسار.
ولی میشه گفت اکثریت متاسفانه تدریس نادرست دارند.
اینکه شما از کلاستون لذت می برید خیلی خوب و موثره . به اعتقاد من چیزی که درش لذت نباشه انجام دادنش بی دلیل و مسخرست.

4 پسندیده

عالی🌷

3 پسندیده

من که همیشه خودم رو در مورد زبان مقصر میدونستم
۲ ترم زبانکده رفتم اونم با فاصله ۳ سال از هم!!!
بعد چون فکر میکردم وقت نمیزارم برا کلاسا زبانم پیشرفت نمیکنه…
دیگه از وقتی هم شاغل شدم اوضاع بدتر شد چون مطمئن بودم وقت کلاس رفتن پیدا نخواهم کرد
ولی خدا روشکر اینجا رو پیدا کردم و عاشق زبان شدم :heart_eyes:
البته لطف دوستان اینجا، انرژی مثبت فوق العادشون و سخاوت بی نظیر گروه خصوووصا آقا کامبیز چراغ راه همگی ماهاست
ممنون آقا کامبیز. فراتر از عالی بود :rose:

9 پسندیده

دستتون طلا آقا کامبیز مثل همیشه عالی بود…من هیچوقت تجربه کلاس زبان رفتن رو نداشتم چون شنیده بودم زیاد سیستمشون مفید وکارآمد نیست. ولی شخصا همیشه به زبان علاقمند بودم وهستم…
بازم تشکر…فک کنم این طوفان چالش let’s talk هم که رخ داده زیر سر مقالات مفید شماست… :relaxed:
ممنون که هستید وما رو دلگرم وعاشق زبان کردید… :rose:

4 پسندیده

خواهش می کنم :rose:

باعث افتخاره بندست که شما به این نگرش رسیدید. آفرین به شما :rose:
واقعا خوشحال کنندست.

خواهش می کنم سارا خانوم، شما همیشه لطف دارید :rose:

4 پسندیده

سلام و سپاس از مقاله خوبتون ،امیدوارم بتونم به پیشنهادات شما عمل کنم.good job

3 پسندیده

خواهش می کنم. ایشالا موفق باشید :rose::rose::rose:

3 پسندیده

سلاام ممنون خیلی عالی بود

2 پسندیده

خواهش میکنم دوست گرامی :rose::rose::rose:

1 پسندیده

و یه نکته ی دیگه اینکه اکثر اساتید زبان فقط زبان آموزش میدن ، چیزی در مورد انگیزه دادن و موارد دیگه ای که باعث میشه زبان آموز تو خط زبان بمونه نمیگن یا بلد نیستن . قطعآ زبان آموز تو یه زمانی دچار یه مشکلاتی تو فرآیند یادگیریش میشه که اون استاد باید بهش راه رو نشون بده اینجاست که فقط زبان خالی بلد بودن از اون استاد دردی دوا نمیکنی و بیشتر مربوط میشه به مسائل انگیزشی و روحیه و … به همین دلیل هست که اکثرآ بچه ها تو کلاس زبان به جایی نمیرسن.

3 پسندیده

دقیقاً

باید مدرس یک مربی باشه. به نقل از بنی لوئیس تو کتاب سلاست در 3 ماه:

Teacher will open the door for you, You are the person who decides to go inside or not…

یک مربی یک شخصیه که از بیرون به شخصی که باهاش داره کار میکنه نگاه میکنه، نقاط ضعف رو پیدا میکنه و اون شخص رو به چالش ها هل میده. انگیزشو بالا نگه میداره و براش الهام بخش میشه.

چیزی که تو کلاس زبان هایی که متاسفانه من شرکت کرده بودم نتونستم پیدا کنم.

فقط طرف یه کتاب دستشه. هفته ای دو صفحه میخونیم میریم جلو.

11 پسندیده

سلام ممنونم آقا کامبیز عالی بود…
من از دوران مدرسه کلاس های زیادی رفتم دوران ابتدایی معلمم جمله های انگلیسی رو فارسی مینوشت مام فقط حفظ می کردیم نمیدونم چرا هدفش چی بود خدا میدونه:wink:
بلاخره مدرسه و حتی دانشگاه خیلی زبان رو جالب بهمون نمیگفتن،یه مدت خودم زبان رو خوندم از آن جایی که گرامر صفر صفر هستم پیشرفتی نداشتم الان 2ترم هست که دارم میرم کلاس زبان روند روش درس دادن استادمون خیلی خوبه.
ولی بازم به تلاش خودم بستگی داره که چه جور برداشتی داشته باشم…
همون جور که شما تو مقالتون گفتین استاد دوصفحه درس میده تا جلسه ی بعد منم اصلا دوست ندارم به این روش پیش برم میخوام همراه با کلاس پیشرفت داشته باشم،زبان شناس با دهکده زبان تو برنامه ی هر روزم هست
فقط مشکلی که دارم تو مکالمه ضعیفم موقعی که میخوام صحبت کنم انگار همه چیز از ذهنم پاک میشه،نمیدونم باید چی کار کنم…

2 پسندیده

دقیقا منم همین مشکل رو دارم نازنین جان و دوستان میگن مکالمه با مکالمه کردن قوی میشه باید پارتنر پیدا کرد

2 پسندیده