چندین بار دیدم در تالار دوستان درباره این موضوع صحبت کردند و گفتم توضیح مفصل و اصولی دربارش بدم.
اولا خود همچین سوالی از پایه غلطه. خود past participle به مفهوم صحیح "وجه وصفی سپری شده/گذشته " بر چیزی یا کسی هست که در فارسی معادلش شده صفت مفعولی.
ما سه نوع صفت داریم:
۱-واژه خاص: big,red,… که صفتهای یرتری، عالی و … جزو همین دسته هستند.
۲- صفت فاعلی: شکل ساده فعل+ing مثل boring خسته کننده
۳- صفت مفعولی یا p.p : شکل ساده فعل+ed مثل bored خسته شده.
ما با صفت فاعلی و مفعولی کار داریم. صفت فاعلی نشان دهنده اثر فاعل به واسطه عملی/فعلی بر روی چیزی یا کسی دیگه(مفعول) هست. صفت مفعولی یا p.p هم نشان دهنده تاثیر پذیر بودن مقفول اط عمل فاعل هست.
با مثال میگم.
"i am “bored” because the film was "boring.
من “خسته شده” هستم چونکه فیلمه “خسته کننده” بود.
یعنی این فیلم اثر خسته کنندگی داشته و شما در تاثیر پذیری از این خسته کنندگی فیلم، خسته شده هستید. بنابراین اینجا فیلم نقش فاعل و شما مفعول هستید.
شک نکنید هر وقت یه فعل to be داشتید و بعدش شکل ساده فعل با ed شما بلا استثنا با یک “جمله مجهول” طرف هستید.
یادم نمیاد در فارسی متعدیه یا لازم، ولی هر وقت در دیکشنری جلوی یک فعل دیدید نوشته transitive یعنی این فعل حتما برای کامل شدن نیاز به یه وابسته ارجح داره و قطعا قابلیت تبدیل به p.p و استفاده در جمله مجهول رو داره.
اما p.p یک جای دیگه هم کاربرد داره: زمان حال کامل perfect present. این زمان have به معنی داشتن + p.p ساخته میشه. و فراموش نکنید یگانه معنی have یعنی “داشتن”.
حالا بیایید ببینیم مفهومی که یه انگلیسی زبان از حال کامل داره دقیقا و بی کم و کاست چه هست.
مثلا رفتید خانه مادر میگه برات ناهار بیارم؟ شما میگی نه بیرون با دوستام ناهار “خورده ام”. اما دیدگاه ساخت این زمان در انگلیسی چیه؟ اول جمله رو بنویسیم. I have eaten lunch.
به مفهوم : “من دارم خورده شده نهار را” این دقیقا ترتیبیه که در ذهن انگلیسی زبان شکل میگیره، اما “دارم خورده شده” یعنی چه؟ شما عمل خوردن رو بر روی ناهار انجام دادی بنابراین غذا میشه صفت مفعولی، یعنی خورده شده توسط شما. و اون have به معنی داشتن، یعنی شما این حالت رو از قبل داشتید و اثرش که سیری هست هنوزم ادامه داره. بخوام بازترش کنم میشه"من این حالت که غذا توسط من خورده شده رو از قبل داشتم و همین الآنم دارم و سیرم" .
یک مثال دیگه: مثلا به دوستت میگی فلانی این کتاب رو بخوان خیلی جالبه. جواب این سوال قطعا در حال کامل میاد (گرچه ما به اشتباه در فارسی میگیم که، بله خواندمش). دوستت میگه آن را قبلا خوانده ام. به انگلیسی میشه: i have already studied it
خوب حالا تحلیل کنیم. اینجا یه کتاب داریم که توسط دوست شما “خوانده شده” پس اینجا صفت مفعولی p.p استفاده میشه و دوست شما این حالت رو از قبل داشته و اثرش همین حالا مشخص شده که دیگه لازم نیست دوباره کتاب رو بخوانه. بنابراین دوست شما درانگلیسی میگه “من دارم خوانده شده آن را”.
بنابراین p.p دو جا کاربرد داره. با to be که ۱۰۰% جمله مجهول میشه و با have که میشه زمان حال کامل.
البته گذشته کامل هم مثل حال کامله فقط از گذشته have که میشه had استفاده میکنیم. حالا دیگه بحث این رو باز نمیکنم.
همین ساختار روی چندین ساختار اصلی دیگه هم اثرگذاره و به خاطر همینه که نباید جملات رو تقلیدی گفت، باید کاملا بفهمیم داریم چی میگیم.
ممکنه بعضی دوستان بگن این گرامره و نباید گرامر خواند. اشتباهشون اینه که ساختارشناسی زبان رو با گرامرهای معمولا بیش از حد شاخ و برگ داده شده، اشتباه میگیرن.
بازم یکی ممکنه بگه به جای اینهمه که بخونم خوب همون فارسیش رو میگم و خلاص. شما میتونی حفظ کنی بدون اینکه کسی بهت بگه توی have studied اون have از کجا اومده یا اصلا اون ed که چسبیده به فعل study اینجا چیه؟ فقط میگن حفظ کن نتیجشم میشه اینکه خیلی ترجمه ها اشتباه انجام میشه چون درک نکردیم توی مغز یه انگلیسی زبان وقتی داره حال کامل رو میگه چی میگذره، فقط داریم بدون آگاهی درست و بعضا به غلط ازش تقلید میکنیم و در بسیاری مواقع هم در کاربردشون چه از انگلیسی به فارسی و چه فارسی به انگلیسی دچار اشتباه میشیم. چرا مهارت writing ما اینقد ضعیفه؟ چون ساختارهای اصلی زبان انگلیسی رو با این عنوان که گرامر خواندن اشتباه نادیده میگیریم و بنابراین قادر نیستیم اون ساختار رو در ذهنمان بازسازی کنیم.
امیدوارم براتون مفید بوده باشه، ببخشید که زیاد شد.
من معتقدم باید گرامر خوند
حداقل زمان ها
و ساختارهای شرطی
تا زمانی که گرامر ندونیم، نمی تونیم از سطح fluency به سطح proficiency برویم، مگه سال های سال زبان کار کنیم. گرامر به ما سرعت میده.
حتی برای یک مبتدی.
من این رو امتحان کرده ام.
به چند نفر ابتدا زمان ها و ساختارهای شرطی رو درس دادم. بعد به شیوه ی زبانشناس شروع به کار کردند.
بعضی دیگه تمایلی نداشتند که اون حداقل ها رو هم بخونن.
اما روش زبانشناس رو محکم گرفتند.
گروه اول همیشه یک گام جلوتر بودند.
واقعا توضیحاتتون کامل بود
من خودمو میگم با اینکه مطالبی که شما گفتینو بارها سرکلاس اشاره شده اما چون این اشاره سطحی بوده
من بشخصه درک درستی نداشتم ازشون
توضیحاتتون خیلی عالی بود…منم با گرامر مخالف نیستم…اما موافق اینم نیستم که الویت با گرامر باشه…الان اگه بپرسید فرضا حال کامل چیه
میگم کاری که در گذشته انجام شده و اثرش به حال و شاید آینده هم برسه…
اما این توضیح کاملا سطحیه…
واقعا بخاطره توضیحاتتون ممنونم
واقعا بخش هایشو اصلا نمیدونستم
حال کاملا بیشتر برام جا افتاد
با دسترسی به ۱۰۰ دیدگاه اصلی زبان انگلیسی که شاخ و برگ داده شده نیستند به راحتی، با تسلط کامل و بدون خطا میتونید انگلیسی رو مثل زبان فارسی و حتی بهتر استفاده کنید. و ساختارها هم به راحتی از این دیدگاه ها قابل برداشت هستند.
مشکل ما اینه که مهمترین مساله رو نادیده میگیریم. حتی قبل از شناخت ساختارهای اصلی ما باید به “دیدگاه شکل گیری” اون ساختار توجه کنیم.
در واقع موردی که من گفتم حتی خود ساختار هم نیست بلکه مهمتر از اون “دیدگاهی” هست که ساختار در اون شکل گرفته.
مثلا به یه انگلیسی زبان چه طور میگیم مفهوم “قربونت برم” در فارسی چیه. هرچند خودمون مفهومش رو درک میکنیم و میتونیم برای یه انگلیسی زبان توضیحش بدیم ولی نمیدونیم چه طوری ساخته شده.
تا حالا به این فکر کردیم که چرا این دو واژه رو باهم میاریم و دیدگاه شکل گیری این عبارت چی بوده؟! اصلا قربان با رفتن چه وجه مشترکی دارن!
اینها رو میگن دیدگاه و اگه به این دیدگاه ها دست پیدا کنیم میتونیم بدون کم و کاست بفهمیم یه انگلیسی زبان دقیقا داره چی میگه.
الآن من بدون اغراق اون دیدگاه هایی که فراگرفتم و در متن میبینم بدون اینکه بهش فکر کنم درکش میکنم، مثل اینکه دارم زبان فارسی رو میخونم.
این دید به زبان رو قطعا برای شما اینطوری نگفتن و هیچ کجای دیگه هم گفته نشده، میتونید به اساتید زبان نشان بدید.
این رو تو ارسال قبلمم توضیح دادم که این حتی گرامر نیست یه دیدگاهه که دقیقا داره در ذهن انگلیسی زبان میگذره.
تفاوتشم اینه که گرامر کسل کننده boring هست چون شما هیچوقت نمیدونی چرا اینطوری شد.
در حالی که دیدگاه ها برای شما داستان شکل گیری اون گرامر یا ساختار رو میگه و برای کسی که علاقه داره نه تنها کسل کننده نیست که خیلیم جذابه، از اونور هم فقط بایدیک بار در ذهنتان درکش کنید و تمام نیازی به حفظ کرد های بیهوده نیست.
متاسفانه مشکل اینجاست که چون دیدگاه ها به هم مرتبطن شاید یه خورده درکش براتون بیشتر طول بکشه چون پیش نیاز داره.
و مشکل دیگه هم اینکه متن هیچوقت مثل گفتار کامل منظور رو نمیرسونه و ازش برداشت های مختلف میشه داشت.
کدوم قسمتش رو میگید؟ به نظرم دوباره بخونید و چندتا مثال بزنید برا خودتون حتما جا میفته
قبول ندارم.
هیچ پرسشی از پایه غلط نیست مگر این که یک قاعده رو نقض کنه. و من در توضیحات شما یا اطلاعات خودم، نقض قاعده ای ندیدم. پس پرسش بجاست.
این رو هم قبول ندارم.
چون در جمله ی مثال خودتون، کلمه ی bored، صفت است و جمله مجهول نیست.
این را هم قبول ندارم.
در ساختارهای perfect، از have, has, had استفاده می شود و در در اینجا نباید به دنبال معنی کردن این کلمه باشیم. این کلمه بخشی از ساختار است.
در ضمن این فعل کمکی، در جاهایی فعل اصلی است و معنی خوردن هم می دهد.
به نظر من پیچیده اش کردید. رفرنس شما چیست؟
همانطور که در بالا گفتم، نباید ساختار افعال را تکه تکه معنی کرد.
اشتباهی در کار نیست. بسته به منظور گوینده دارد.
کتاب را خواندم. خوندمش.
کتاب را خوانده ام. خوند—مش.
در حالت محاوره ای دوم ما یک فتحه ی کشیده استفاده می کنیم که من با چند خط تیره مشخص کردم.
بالا هم گفتم. رفرنس تون چیه؟
تا اون جا که به اطلاعات من بر می گرده، خیلی راحت زمان حال کامل معادل ماضی نقلی ماست و …
هر چند تاکید می کنم که باید گرامر خوند.
اما اگر کسی دوست نداره، بدون گرامر هم میشه همه کار کرد. فقط با صرف زمان بیشتر.
کافیه مثل تکنیک سایه، بچه ها وقت بگذارند و بنویسند. خیلی سریع تر از اسپیکینگ، می تونن رایتینگشون رو ارتقا بدن.
من شدیدا به خواندن گرامر اعتقاد دارم. معتقدم کسی که گرامر نمی خواند باید مثل یک بچه، بیش از ده سال منتظر باشد تا زبانش به جایی برسد.
به یاد داشته باشیم که زبان یک پکیج شامل تمام مهارت هاست و فقط یک اسپیکینگ متوسط نیست.
همه ی کسانی که میبینید بدون گرامر روون شده اند، یا از بچگی زبان کار کردهاند و یا این که گرامر خواندهاند ولی میگویند که نخواندهاند.
گرامر در حد دبیرستان کافی و عالی است. اما همین مقدار هم چیز کمی نیست.
برای گرامر من دو راه به شما معرفی میکنم:
الف) چند جلسه کلاس خصوصی بروید.
وظیفه ی یک معلم خوب، سرعت دادن و اصلاح مسیر است. معلم معجزه نمی کند. اما همین کاری که می کند، صرفه جویی در وقت و انرژی و به صورت غیر مستقیم در هزینه های شماست.
ب) یا این که چند فصل از کتاب communicate what you mean را بخوانید. فصلهای مربوط به زمانهای افعال معلوم و مجهول و نیز ساختارهای شرطی. فقط همین کتاب و نه هیچ کتاب دیگر. نه این که کتاب های دیگر بد هستند، بلکه توصیه ی من اینست. من کتاب های معروف گرامر را دارم ولی هیچکدام به قدرت و خلاصه گویی این کتاب نیست. فصل دوم و چهارم آن نیز بی نظیر است.
لازم هم نیست تمریناتش را حل کنید. فقط متن درس و مثال ها را خواندن و فهمیدن، کاملا کفایت میکند.
یک نکته:
کتابی که معرفی کرده ام انگلیسیه. پر از مثال های ارزشمند.
اما ترجمه و راهنمای حل مسائل کتاب هم نوشته شده است.
اگر با راهنما راحت تر هستید، می توانید راهنما را به جای کتاب اصلی تهیه کنید.
فصل های مهم برای شما به ترتیب اهمیت:
فصل یک: زمان های معلوم
فصل پنجم: زمان های مجهول
فصل هفت: ساختارهای شرطی
فصل شش: مدال ها
توجه: فصل دو و فصل چهار هم در گام بعدی عالی هستند. من تا به حال هیچ کتابی را ندیده ام که مطالب این دو فصل را یک جا و به این خوبی ارایه کرده باشد.
کتاب اصلی انگلیسی است.
ترجمه و راهنمای حل مسائل فارسی است.
البته منظور متن درس است. مسلما مثال ها انگلیسی هستند.
روش خواندن گرامر:
مانند هر کتاب درسی دیگر باید برای هر عنوان، مراحل زیر را طی کنید:
۱. روخوانی روزنامه وار، در جهت آگاهی پیدا کردن از کلیت موضوع و فراز و نشیب های مطلب.
۲. خواندن دقیق و فهمیدن جان کلام، اما بدون تلاش برای حفظ کردن مطلب.
۳. خلاص برداری از مطالب آموخته شده. کسی که نتواند مطالبی که آموخته است را خلاصه برداری کند، آن مطلب را به درستی نیاموخته.
خلاصه برداری یک هنر است و روش خاصی ندارد. با ذوق خودتان، هر طور صلاح می دانید انجام دهید. مانند هر هنر دیگر، هر چه بیشتر و دقیق تر روی آن کار شده باشد، ارزشمند تر می شود.
۴. مرور: هر کس برنامه ی درستی برای مرور نداشته باشد، بخش زیادی از تلاشش هدر می رود. مانند ماشین حمل گندمی که سوراخ باشد. بهترین روش مرور، استفاده از جعبه ی لایتنر است.
منظور اینکه چون قبلا درست p.p رو نمیشناختیم و از کاربردهاش آگاهی کامل نداشتیم در سوال دربارش هم چند مطلب رو باهم قاتی میکنیم.
نگفتم صفت نیست گفتم یکی از انواع صفت به نام صفت مفعولیه. فکر کنم قبلا کاملا جمله مجهول رو تو انجمن توضیحش دادم. هر صفتی که ed میگیره صفت مفعولیه یعنی یک نیروی در اون شخص اثر گذار بوده. وقتی میگیم من خسته bored هستم یعنی به واسطه یک چیزی خسته شدم. شما خودت که نمیتونی خودت رو خسته کنی! اینجا فیلم اثر خسته کنندگی داشته و شما رو خسته کرده و شما حالت خسته/خسته شده رو داری. ولی اینجا دیگه ادامه جمله حذف شده که میشد این by the movie
یا میگیم من گیج هستم. خوب درست ترش اینه بگیم من گیج شده هستم. خوب شما میتونی خودت خودت رو گیج کنی؟ در اثر یک چیزی گیج شده هستی مثلا کار زیاد. اینجا اون کار زیاد اثر گیج کنندگی داشته و شما متاثر از کار زیاد گیج شده هستی. I am confused by overwork ولی چون اون فاعل برامون اهمیتش کمه و ما داریم در مورد خودمان حرف میزنیم اون بخشش حذف شده ولی قطعا در جملات قبلی بهش اشاره ای شده. مثلا همون hemlet is confused من نخوندمش ولی بخونید قطعا تو جمله های قبلی به نوعی به فاعل اشاره کرده یا اگر هم نکرده اصلا قاعل براش اهمیتی نداشته.
شما زمانی میتونی بگی همچین جمله ای معلومه که بعد از to be از کلمات خاص استفاده بشه. مثلا i am clever خوب هوش یه چیز ذاتیه و هرکسی تو یه مورد به خصوصی هوشش بالاتره هرچند میشه با تمرین و تلاش بهرش رو بهتر کرد.
و مورد اصلی اینکه بدونید وقتی p.p بعد از to be میاد ۱۰۰% جمله مجهوله و شما بهش دقت نکردی احتمالا اینه که p.p در جالت باقاعده از یک فعل + ed تشکیل شده. مثلا confused فعلش میشه confuse یعنی شما هم میتونی توسط چیزی گیج بشی و هم چیزی یا کسی رو گیج بکنی. اما صفت های خاص فعل نبودن که بتونن صفت مفعول بشن یا صفت فاعل! اینها ذاتی هستند. مثلا the flower is beautiful اینجا حق با شماست میشه جمله معلوم و اون هم صفته. واژه beautiful فقط صفته نه فعل. یعنی شما نمیتونی بگی i beautiful the flower! ولی میتونی بگی گل هست تزیین شده و وقتی یه فاعل تو کار بیاد قطعا جمله رو میگیم مجهول.
در نتیجه این ساختار به هیچ وجه نمیتونه معلوم باشه حتما passive هست هرچند در ظاهر شبیه حال ساده میاد.
در باره این یک مطلب فکر کنم بازم بخوانیدش که بحث من رو کاملا درک کنید و اگر خواستید باهم ارتباط میگیریم و توضیح میدم که منظورم چه هست چون شاید به درستی نتونستم منظور رو برسونم و بعدش خواهید دید که چه قدر شیرین میشه.
has و had در واقع همون تغییر شکل یافته شده ( اینم یه p.p ) واژه have هستن. اینو دیگه باز نمیکنم ولی has اون s آخرش برا همون سوم شخصه که ما میگیم و had هم d مال همون افعال باقاعده هست که میدونیم. بنابراین has و had کلمات جدا از have نیست و دقیقا همون معنی داشتن رو دارن.
به نظر شما مثلا do و did هم دو کلمه جدا هستن؟ اینطور نبوده که مثلا اول did باشه بعد بگن خوب کلمه do رو هم بسازیم. did هم تغییر شکل یافته do هست و اون d آخرش هم دوباره برمیگرده به افعال باقاعده که برا گذشته بهش d میدادیم.
در مورد مفهوم have به عنوان فعل کمکی هم خدمتدان گفتم در حال کامل بقیش هم همین مفهومه.
در مورد خوردن درست میگید مفهومش همونه ولی الآن براتون مینویسم که واضح بشه.
ما در فارسی میگیم من ناهار میخورم ولی در انگلیسی هرچند مفهوم ضمنی اینه که ناهار میخورم، ولی اونا به شکل داشتن بیانش میکنن و بخشی از جمله که واضحه حذف میشه.
i have lunch در واقع داره میگه i have lunch for eating یا i have lunch to eat. ولی فقط i have lunch رو میگن، خوب واضحه که آدم ناهار رو داره که بخوره نمیریزه تو جیبش که یا باهاش بازی کنه بنابراین بخش دوم حذف میشه.
نکته یک وعده غذایی خوردن: شما فقط وقتی از have میتونی استفاده کنی که هم نوشیدنی و هم جویدنی داشته باشی. واژه eat برای جویدنی استفاده میشه و drink برای نوشیدنی. ولی وقتی داری یه وعده ناهار میخوری قطعا هم جویدنی داری هم نوشیدنی بنابراین به جای اینکه بگی من مینوشم و میجوم ناهار را، میگی من دارم ناهار را و در ادامش هم این بوده که بجوم و بنوشم ناهار را که با آوردن have الزامی به گفتنش نیست.
شما همین ساختار حال کامل رو یقینا مثل کتابهای گرامر آموزش دادید. خودتون هم میگید که مثل ماضی نقلی خودمونه، خداوکیلی چند نفر اینجا میتونن بدون مراجعه به کتابهای ادبیات فارسی درباره اصول و قواعد ادبیات توضیح بدن؟ این باهمه و حفظش کن. این ساختار چه ما بخوایم یا نخوایم تکه تکه هست و جذابیتش به همینه که به ما یاد میده چرا اینطوری ساخته میشه. در خصوص پیچیده بودنش هم اشتباه میکنید چون پیش نیاز داره، این حفظی نیست فقط کافیه چند دقیقه وقت گذاشت و درکش کرد و بدون اینکه لازم باشه هی از حفظ بگیتش یادش میگیری و بسیار درست ازش استفاده میکنی.
مثلا من میتونم کل زمانها رو و حالت مجهولشون رو طوری که باور نمیکنید از داخل مغز انگلیسی زبان و همون چیزی که دقیقا بهش فکر میکنه بهتون بگم. این رو بهش میگن درک زبان از دیدگاه native ، من بعضی وقتا تبلیغاتی میبینم که میگن زبان رو مثل یه انگلیسی زبان یاد بگیرید و یعد میبینی یه روشش اینه که کاغذ بچسبون رو وسایل آشپزخانه اینجوری از دید یه انگلیسی زبان یاد میگیری هم خندم میگیره هم تاسف میخورم.
بله درست میگید، هرچند زبان برای ارتباط راحت تره ولی ما خیلی جاهای دیگه اشتباه میکنیم و به درستی قواعد رو استفاده نمیکنیم، گفتار رو میاریم تو نوشتار و با این روال ادبیات نوشتاری ما ضعیف خواهد شد… من اشارم به این موضوع بود.
بله شما میتونی بگی همینه که هست حفظش کن و استفاده کن. حالا در کنارش باید بهشون بگید اصا ماضی نقلی چه هست، از اساتید زبان بپرسید میگن با این دقت روی دیدگاه پدیدآورنده ساختار شما وارد حیطه زبان شناسی میشید.
اگر به قول شما به همین راحتیه چه طوره که حتی اکثر لیسانسه های ما تقریبا چیزی از زبان نمیدونن. هزاران جلد کتاب آموزش زبان هست که همگی یک چیز توضیح دادن: حال کامل یا ماضی نقلی برابر با perfect tense هست.
اینی که به نظر شما پیچیده میاد درسته ولی شما از این دید میبینی که خوب این چه کاریه من میگم معادل همون ماضی نقلیه، چیزی که اینجا مخفیه و دیده نمیشه شبکه تار عنکبوتیه دیدگاه ها هست که با اولویت و استفاده از همین تفکیک و شکستی که شما میگی تشکیل میشه و به سادگی مارو میبره داخل ذهن یک انگلیسی زبان که بدانیم وقتی داره یک جمله رو میگه دقیقا مفهومش چه هست.
من توی چندین ترجمه مختلف اشتباهات ساختاری در حد وحشتناک اشتباه و گمراه کننده پیدا کنم، خوب ما قراره زبان انگلیسی رو درست استفاده کنیم. وقتی شما بگی فرضا ترجمه یه زمان که تبدیل شده به زمان دیگه ای خیلیم مهم نیست این نه تنها کمکی به یادگیری نمیکنه بلکه اونهایی رو هم که تازه شروع کردند به مطالعه شاید دلسرد کنه، که اینهمه بخونم آخرش این ساختارهای اصلی رو هم اشتباه کنم!
و درآخر اینکه خدمتدان عرض کنم رفرنسی که شما میگید میشه همین وضعیتی که داریم میبینیم. بعضی ها صدها گیگ مطلب آموزشی دانلود کردند، بعضی ها چندین سال کلاس رفتند و حالا میبینن در مقابل وقتی که هزینه کردن بازخورد آنچنانی براشون نداشته و از زبان زده شدن. نتیجه اینکه شما یک ساختار رو حفظ کن و استفاده کن میشه همین.
چاره چیه؟ تا به امروز در سطح کشور کسی سراغ زبان شناسی نرفته به خاطر اینکه اینقد گسترده هست از دید اونها ارزش هزینه کردن نداشته، و به همین خاطر میگن نه اینا کار اضافیه.
من به شما قول میدم با همین آموزش از دیدگاه یه انگلیسی زبان میتونم به راحتی زمانهارو آموزش بدم بدون خطا در استفاده، چون خودمم قبلا میخواستم تمام زمانها رو یاد بگیرم و واقعا کلافه کننده هست چون باهم قاتی میشه.
البته گنده گویی نباشه، منظور اینکه هرشخصی که بخواد خیلی بهتر و بیشتر از من میتونه اینارو یاد بگیره و استفاده کنه. با لذت تمام از اینکه آنچه که در یک مکالمه دارید میگید و میشنوید کاملا درک شده هست برامون.
خدا پدر گوگل رو بیامرزه تایپ صوتی فارسی رو درست کرد
من خیلی علاقه دارم تمام آموزشهام رو در اختیار بقیه قرار بدم ولی متاسفانه هم از لحاظ زمان مقدور نیست و هم اینکه کسی که خودش هنوز در حال یادگیریه نمیتونه آنچنان که شاید و باید به درستی مطالب رو منتقل کنه.
بخش هایی از آموزش من از همین کتابه، البته میگم کلا سیستم یه چیز دیگست ولی من در اولین فرصتی که بتونم کتاب رو مطالعه میکنم.
به نظرم ابتدا باید یه مسیر مشخص رو پی بگیریم و به این نوع کتابها به عنوان دیکشنری برای گرامر نگاه کنیم. همونطوری که واژه رو باید در متن یاد گرفت و فقط برای درک مفهومش به دیکشنری مراجعه کرد.
جالبه بدونید من تا حالا هیچ کدام از مطالبی که درباره نحوه یادگیری زبانه نخواندم، به قول معروف “فقط دارم انجامش میدم” بدون انگیزه و هدف نمیشه. البته من چون میخوام ارشد شرکت کنم بیشتر روی ساختار و reading تمرکز کردم و مکالمم رو باید تقویت کنم.
شما شبیه افعال to be فکر میکنی. صفر و یک هستی بودن یا نبودن، قبول داشتن یا نداشتن.
من برای بحث بیشتر در یه موقعیت مناسب در خدمتدان هستم، برای تبادل اطلاعات و یاد گرفتن ازهم. فکر میکنم تحصیلات خودتان زبان باشه. اگر جایی به نظرتان اشتباهه بگید بعدا که پاسخ بدم، اون بخش p.p رو هم لطفا چندباره بخوانید و با مثال اشتباهش رو بگید.
ولی بازهم میگم بدون روشهای حفظی و خسته کننده boring میشه با لذت و به سادگی که فکرش رو نمیکنید زبان رو یاد گرفت.
من به دوستانی که میخوان از این مطلب استفاده کنن میگم که با خیالت راحت استفاده کنید.