۱۰ اصطلاح پرکاربرد که هرروز میشنوید

استفاده از اصطلاحات پرکاربرد حین مکالمه، هم باعث میشه منظورتون رو راحت‌تر منتقل کنید و هم از نظر مخاطب بیشتر شبیه بومی‌زبان‌ها بنظر برسید. برای یادگیری این اصطلاحات تماشای فیلم و سریال خیلی میتونه کمک‌کننده باشه ولی امروز ده اصطلاح که تو مکالمات، پرتکرار ترین هستند رو آوردم که بهتون پیشنهاد میکنم حتما حتماد یاد بگیرید و استفاده کنید.
در قسمت توضیحات زیر ویدئو اصطلاحات نوشته شده‌اند.

ویدئو

توضیحات

نکته: این اصطلاحات غیررسمی یا خنثی هستند.

:closed_book: Take your time

یعنی عجله نکن! وقت هست.

Take your time if you’re planning a big job!

اگه داری برای کار بزرگی برنامه میریزی، عجله نکن!

:closed_book: You can say that again

برای موافقت استفاده میشه. اگه کلمه به کلمه معنی کنی اصلا معنی درستی نمیده. واسه همینه که باید کل عبارت رو یاد بگیری.

+The weather’s been bad.’

  • ‘You can say that again!
  • هوا خیلی بد بوده.
  • گل گفتی.

:closed_book: I’ll take your word for it

یعنی رو حرفم حساب کن، بهت قول میدم.

He said he’d give me a job and I just took him at his word.

بهم گفت بهم یه شغل میده و منم رو حرفش حساب کردم.

:closed_book: You have your work cut out for you

وقتی کار سختی در پیش داشته باشی و سرت شلوغ باشه.

The team will have their work cut out if they are to win the competition.

تیم حسابی کار سختی در پیش دارن، اگه میخوان که مسابقه رو ببرن.

:closed_book: The last straw

مخفف The last straw that breaks the camel’s back به مفهوم کاسه صبر لبریز شدنه.

It had been a difficult week, so when the car broke down, it was the last straw.

این هفته حسابی سخت بود ولی وقتی ماشین خراب شد کاسه صبر لبریز شد.

:closed_book: Cut him some slack

یعنی به کسی کمتر سخت گرفتن و کمتر سرزنش کردن. کمتر توقع داشتن.

  • “Andrew’s late again.”
  • “Cut him some slack - his wife just had a baby.”
  • بازم که اندرو دیر کرده
  • بهش سخت نگیر، همسرش بچه دار شده.

:closed_book: I’ll cross that bridge when I come/get to it

چو فردا رسد فکر فردا کنیم.

The job interview is a week away, so I’m not worried about it yet I’ll cross that bridge when I come to it.

مصاحبه هفته دیگست، واسه همین نگران نیستم. چو فردا رسد فکر فردا کنیم.

:closed_book: To feel under the weather

احساس کسالت کردن

I was still feeling a bit under the weather.

من هنوز احساس کسالت داشتم.

:closed_book: Long story short

خلاصه که…

To make a long story short, I ran into Tony and we decided to go to the game together.

خلاصه بگم، من تونی رو دیدم و تصمیم گرفتیم که باهم به بازی بریم.

:closed_book: Hit the sack

خوابیدن

“I’ve got to get up early tomorrow, so I’m going to hit the sack.

فردا باید زود بیدار شم، بنابراین میرم بگیرم بخوابم.

11 پسندیده

این مخصوص الانه منه :sweat_smile:،ممنون مربی عزیز،سیو شد :ok_hand:

2 پسندیده

ممنون استاد مثل همیشه عالی بود :pray:t2::sunflower:

2 پسندیده