سلام.
دوستان من وقت جدایی برای یادگیری زبان نذاشتم. کلاس زبان هم نرفتم. تا الان هم پارتنر نداشتم. هرچی بلدم به صورت غیرمستقیم یاد گرفتم. مثلاً هیچوقت سراغ کتابهای سطحبندی شد داستان و اینها برای تقویت ریدینگ نرفتم. از چند سال پیش ناچار شدم برای یادگیری برنامهنویسی، کتابهای زبان اصلی رشتهم رو بخونم و همین موضوع باعث شد ریدینگ و درک مطلب و دایرهٔ لغتم به سطح مطلوبی برسه. برای رایتینگ مجبور شدم تو فرومهای انگلیسیزبان، سوال بپرسم یا حتی جواب بدم. این باعث شده تا حدی رایتینگم خوب بشه. یعنی اگر وقت داشته باشم میتونم با گرامر نسبتاً صحیح، یک مقالهٔ ساده بنویسم. البته چون با کتاب و خوندن بیشتر ارتباط برقرار میکنم کمتر فیلم و سریال نگاه کردم. گهگاهی هم هم که ویدیو نگاه میکنم با زیرنویس میبینم و محتواش برام مهمه. یعنی با نیت زبان نگاه نکردم. با این حال نمیدونم لسنینگم چطور تقویت شده! اگر طرف خیلی سریع حرف نزنه متوجه میشم چی میگه. با اینکه هیچ منبع مشخصی برای تقویت این مهارت استفاده نکردم.
حالا میرسیم به مشکل اصلی:
ببینید من اگر وقت داشته باشم میتونم متن انگلیسی بنویسم ولی وقتی میخوام همون چیز رو موقع صحبت کردن بگم چون وقت کمه و نباید زیاد تاخیر داشته باشم گفتگو دچار مشکل میشه. خیلی لفت میدم تا یک جمله رو بگم و مهمتر از اون تا چند جمله رو به هم وصل کنم زمان زیادی طول میکشه. هی ساختارهای گرامری میاد تو ذهنم. میگم اینجا باید فعل کمکی بذارم یا اونجا. این زمانش باید ماضی نقلی باشه یا گذشته. بعضی وقتها دو سه جمله جلوتر اشکال جملهٔ اولی به ذهنم میرسه و دوست دارم برگردم و اصلاحش کنم ولی خب دیر شده. کلا توی مکالمه لنگ میزنم و اصلاً نمیتونم اون چیزهایی که تو ذهنم هست رو به به خوبی بیان کنم. با پارتنر هم وقتی تمرین میکنم و نمیتونم منظورم رو درست بیان کنم انگار یه شخصیت دیگه از خودم نشون دادم. مثلاً اگر همون سوال رو به فارسی جواب بدم خیلی عمیق و دقیقتر توضیح میدم ولی به انگلیسی که میگم انگار یه جواب پیش و پا افتاده و نادقیق و سطحی بیان میکنم. این باعث میشه شخصیت و سطح اطالاعات من در حالت انگلیسی و فارسی خیلی با هم تفاوت داشته باشه و کمی انگیزهم رو برای گفتگو با پارتنر کم میکنه.
مشکل بعدی اینه که وقتی با پارتنر حرف میزنم و هر دو در یک سطح هستیم. از کجا بفهمیم که غلط غلوط حرف نمیزنیم. این اشتباه حرف زدنه به مرور باعث شکلگیری عادات غلط میشه و بعداً ممکنه دردسرساز بشه. بعضی حرفشونم اینه که شما اشتباه حرف بزنی ولی حرف بزنی بهتر از اونه که اصلاً حرف نزنی و منتظر برقراری یک شرایط ایدهآل باشی. بعضی ها هم میگن اشکالات به مرور برطرف میشه. سوال اینه که چطور؟ چی باعث میشه اون اشکالات به مرور برطرف بشه؟
یک بنده خدایی هم توصیه کرد که هر روز از خودت نیم ساعت فیلم بگیر و درباره یک موضوع حرف بزن. اینجا هم همون سوال قبلی رو دارم. از کجا بفهمم که اشتباه حرف نمیزنم.
بعضی ها هم میگن حتی نیتیوها هم گاهی اشتباه گرامری دارن تو صحبتها. مثلاً به جای is از are استفاده میکنن یا بالعکس. جای کلمات رو اشتباه میگن گاهی. اکی قبول دارم ولی اون نیتیوه و اشتباه میکنه. وقت داشته باشه و با حوصله صحبت کنه اشتباهاتش به شدت کم میشه. از طرفی ذهن ما ذهن یک نوزاد نیست که بدون هیچ منطقی فقط بشنوه و تکرار کنه تا یاد بگیره. بالاخره ذهن ما منطقی هست و دائم داره آنالیز میکنه. پس خواه ناخواه درگیر گرامر هستیم.
من یک مشکل بزرگی هم که دارم اینه که باید از چیزی که میخونم لذت ببرم. به همین دلیل دوست ندارم سریال فرندز و کارتونهای انگلیسی و کتاب قصه کودک و چیزهای این مدلی استفاده کنم. دوست دارم به همین منوال که ریدینگم بدون حتی خوندن یک کتاب ۵۰۴ و کتاب قصه و منابع مخصوص ریدینگ تقویت شد، مهارتهای دیگه هم در کانتکست نرمافزار و برنامهنویسی تقویت بشه.
در کل من مشکلی با خواندن و نوشتن و حتی شنیدن ندارم. فقط نمیدونم چطور باید صحبت کنم. پیشنهادتون چیه؟ مشغله هم زیاد دارم. کلاس نمیتونم برم. استاد هم نمیتونم بگیرم چون زمانبندی مشخصی ندارم. ولی روزی به صورت متغیر یک الی دو ساعت میتونم زمان بذارم.
تجربیات دوستانی که شرایطی مثل من داشتند و الان پیشرفت خوبی کردند خیلی میتونه راهگشا باشه.
پیشپایش ممنون از راهنمایی شما.