خلاصه
1 – صنم: بت؛ مجازاً: معشوق،محبوب،دلبر / با كسي دل يك دل كردن: با او مهربان و صميمي شدن / سر نهادن: تسليم شدن، خود را فدا كردن
اي يگانهترين يار! اي محبوب! با منِ عاشق ، مهربان و بر سر پيمان باش؛ اگر من جانم را فدايت نكردم آنگاه گله كن.
2 – خوش: خوب، نيكو / سلسله: زنجير
من در عشق تو ديوانه شدهام، به خاطر خدا از آن زلف پرحلقه و دلربايت زنجيري در گردن اين ديوانه بيفكن.
3 – سي پاره: قرآن (كه سي جزءدارد) / چلّه: چهل روزي كه سالكان به گوشه نشيني و اعتكاف ميپردازند. (در مصراع دوم چله بدون تشديد خوانده ميشود).
قرآن به دست در گوشهاي به چله نشيني پرداختي. قرآن ناطق منم؛ اعتكاف را رها كن و نزد من بيا.
4 – مجهول: ناشناخته، ناشناس / غول: موجود خيالي كه گفته ميشد در بيابانها مسافر تنها را به بيراهه ميكشاند و هلاك ميكند. (در اينجا نماد مدعيان دروغين ارشاد است)
تنها سفر مكن و با افراد فريبنده و گمراه كننده نيز همراه مشو. حتماً با قافلهاي كه پير و سالاري راه شناس دارد سفر كن.
5 – مطرب دل: شاد كنندهي دل / مشغله: بانگ ، فرياد
اي مطرب شادي بخش! با آن نغمههاي شيرين و دلنشين مغز مرا پر از آهنگ و نوا كن.
6 – شعلهي رو: پرتوِ چهره
اي ياري كه همچون ماه و زهره چهرهاي زيبا و درخشان داري! با فروغ چهرهات چشمان مرا روشن كن (چشم مرا به ديدارت روشن كن).
7 –شُبان: چوپان(در پهلوي shupan) در اينجا با تشديد«ب» خوانده ميشود(shobban) / طور: يا حوريب، كوهي در شبه جزيرهي سينا كه موسي(ع) در آن به مناجات با خداوند ميپرداخت.
بيت اشاره دارد به داستان زندگي موسي(ع) كه مدت ده سال براي پدر زنش شعيب پيامبر در مدين چوپاني كرد و پس از آن در بازگشت به مصر در وادي أيمن آتشي در كوه ( طور) ديد. به سوي آن رفت و در همان جا به پيامبري برگزيده شد. (نك: سورهي طه، آيات13-10و قصص، آيات 30-29)
8– نعلين: يك جفت كفش / آبله: تاول / دشت طُوي: وادي مقدس أيمن كه در آن خداوند با موسي سخن گفت.
در بيت پيش شاعر به داستان موسي اشاره داشت، در اين بيت و ابيات بعدي نيز به همين موضوع ميپردازد:
وقتي موسي در كوه (طور) به آتش (درخت فروزان) رسيد، ندايي شنيد كه:«…كفشهايت را در بياور. همانا كه تو در وادي پاكيزهي طُوي هستي» (سوره طه، آيه 12)
براي رسيدن به يار، با پاي برهنه، آنقدر راه برو كه پايت تاول بزند.
9 – در طور خداوند با موسي سخن ميگويد و از جمله از او ميپرسد: «اي موسي! اين چيست كه در دست راست خود داري؟ گفت: اين چوبدستي من است كه بر آن تكيه ميكنم و با آن براي گوسفندانم برگ ميريزم و آن فوايد ديگري هم براي من دارد» (طه، آيات 18و17)
(با توجه به سخن موسي كه گفته بود بر چوبدستي خود تكيه ميكنم، مولوي به مخاطب خود و همهي سالكان ميگويد:) تكيهگاه تو خداوند است نه عصا. عصا و هر تكيهگاه ديگر جز خداوند را دور بينداز و آن را رها كن. (از غير خدا ببر. اغيار را رها كن).
10 –فرعون: لقب پادشاهان مصر باستان و در اين جا مقصود فرعون معاصر موسي است. (منفلي دوم پسر رامسس دوم) / هوي: ميل و خواهش نفس / حيوان (hayavan): جانور
فرعونِ هوي: اضافهي تشبيهي است: شاعر نفس و هواجس نفساني را به فرعون تشبيه كرده است. وجه تشابه دور بودن از خداوند است يا مانع بودن در راه رسيدن به خدا. / زنگله: زنگوله
چون نفس فرعون صفت به حيوان تبديل شد، آن را رام و مطيع خود گردان و به گردنش زنگوله بياويز.