منم اوایل همینطور فکر میکردم ولی بعدا متوجه شدم خیلی از کلمات ضروری لزوما در متن های متفرقه استفاده نمیشود ولی در کتاب های ۴۰۰۰ هزار واژه ضروری و کتاب ۵۰۴ جز کلماتی حساب میشوند که جایگزینی آنها با کلمات هم سطح در سطوح پایین تر و همچنین در موقعیت خاص و مناسب خودشان به جای کلمات رایج نقش بسیار مهمی در اسپیکینگ و رایتینگ آزمون های مهم داخلی و بین المللی دارد.
و به نوعی این کتابها داره آموزش میدهد در سه سطح a و b و c کلماتی که یک معنا در نظر گرفته میشوند چه تفاوتی با یکدیگر در شرایط مختلف دارند.
من واقعا تازه دارم متوجه نقش خیلی مهمه این کتابها در بالارفتن دایره لغات آن هم در کلمات ضروری میشوم.
به طور ناخودآگاه به هیچ عنوان این کلمات جایگزین کلمات ساده تر نمیشود .برای همین این کتابها داره کمک میکنه تا تفاوت بین این کلمات و کلمات ساده تری که در ناخودآگاه ما نقش گرفته برای ما روشن بشه تا براساس دانستن تفاوت ها بتوان ناخودآگاه آنها را به کار برد.
وگرنه همیشه در گفتار از همان کلمات ساده استفاده میشود.
البته تاکید میکنم اینرو فقط برای افرادی پیشنهاد میکنم که به دنبال آزمون هایی مثل آیلتس هستند.
اتفاقا این یکی از بهتریننننن روش هاست!!! من وقتی برای پایان نامم مجبور شده بودم چند کتاب از یک فیلسوف را ترجمه کنم( با اینکه میدادم برام ترجمه کنن ولی باز چون فقط خودمآشنا به مباحث اون فرد بودم و می دیدم ترجمه با مفهوم اصلی سازگار نیست مجبور میشدم خودمروش مجددا کار کنم ) تازه اونجا بود که متوجه خیلیییی مفاهیم و تفاوت ها میشدم در کلمات و اصل مطلب.
در این مورد کاملاااا با شما موافقم. کاملا. ترجمه کردن یکی از بهترین شیوه های یادگیریه. اگه منظورتان این بوده که شک نکنید صد در صد باهاش موافقم و واقعا یکی از انگیزه های من برای یادگیری ابتدایی زبان اینکه بتونم دقیقا به مرحله ای مثل شما برسم که یادگیری زبانم از طریق مطالعه و ترجمه متونی که بهش علاقه دارم ادامه پیدا کنه و نه از طریق کتابهای اموزشی
سطح منم خیلی بالا نیست
منظورم از یادگیری با ترجمه این بود که یه کلمهی انگلیسی رو با خوندنِ معنیِ فارسیش یاد میگیرم در حالی که بعضیا میگن اصلا نباید معنی فارسی رو نگاه کرد و هر کلمه رو با مترادف و معنیِ انگلیسش یاد گرفت. یا با جملهای که اون کلمه توش به کار رفته.