سلام با ذکر مثال هایی لطفا، تشکر.
سلام دوست خوبم.
کلمهی proactive صفت هست و برای توصیف افراد یا چیزهایی استفاده میشه که بهجای واکنش نشان دادن به مشکلات، دنبال راهحل هستن و اقدامات پیشگیرانه انجام میدهند. معنای «پیشکنش»، «پیشگیرانه» داره.
اما proactively قید هست. برای توصیف چگونگی انجام کاری که برای پیشگیری استفاده میشه.
She is a proactive person.
She solved the problem proactively.
ممنون معنی اون دوتا جمله که مثال زدید رو هم میگین لطفا
She is a proactive person.
او فرد پیشکنشگری است.
She solved the problem proactively.
او مشکل را پیشکنشانه حل کرد.
ممنون، ببخشید این معنی ش واسه من جا نمیفته، بیشتر یا یه جور دیگه توضیح و مثال میزنین؟ من همیشه با این کلمه درگیر بودم
کلمههای دشواری هستن. توی فارسی زیاد استفاده نمیشن و معادل دقیق ندارن بهخاطر همین براتون جا نمیفته. معنیها و مثالها رو براتون نوشتم.