درس «لیست آرزوها»

این تاپیک برای بحث و بررسی درس لیست آرزوها ساخته شده است. لطفا ابتدا این نوشته را بخوانید و سپس اگر سوالی دارید یا مطلبی را می‌خواهید اضافه کنید، در اینجا بنویسید.
برای مشاهده‌ی این درس در برنامه زبانشناس به دوره «داستان های کوتاه» فصل «لیست آرزوها» مراجعه بفرمایید.

2 پسندیده

خوب آرزو بر جوانان عیب نیست :slight_smile: همه ی ما یسری آرزوها داریم که هیچوقت انجامش ندادیم، اما این خانم ۹۹ ساله معتقده که هنوز دیر نشده. آرزوش این بوده که پلیسها دستگیرش کنن و برای همین هم زنگ میزنه پلیس و ادامه ی ماجرا که در کلیپ کوتاه زیر هست :joy:

https://streamable.com/yi7m9

راستی لیست آرزوهای شما چیه؟ من که همیشه آرزوم این بوده یه همچین جایی زندگی کنم!

فقط اینترنت داشته باشه که بتونم این وبسایتو پیش ببرم کافیه :joy::smiley:

3 پسندیده

چقدر تازگی داره و طراوت ؛ دمتون گرم استاد :house_with_garden::house_with_garden::house_with_garden::house_with_garden:
آدم دوره ی نوجوونی یه عااااااااالمه آرزو داره ( البته که مستثنا نیستم😂)
یکی از آرزوهای منم همچین جاییه:arrow_down::heart_eyes:

3 پسندیده

خوب طبیعیه. متاسفانه زندگی شهری ما رو از طبیعت که واقعا بهش نیاز داریم دور کرده. البته من قبلا کوهنوردی خیلی میرفتم الان کمتر شده. اما در اولین فرصت دوباره با برنامه های کوه و غیره به دامان طبیعت برمیگردم :smiley:

اینجا هم یه داستان در همین رابطه اومده که خوندنش جالبه:

در ضمن این سایت هم نگاه کردم خیلی جالبه. ایده های خوبی داره برای انجام دادن.

https://bucketlist.org/popular/

3 پسندیده

واقعا زندگی تو شهر هر چند کوچیک هم اون حس طراوت رو میگیره از آدم …
یکی از آرزوهای منم اینه که بچه هامو تو یه دهکده بزرگ کنم و نذارم جوی که تو شهر هست بهشون غلبه کنه .
من خودم تابستون سال قبل حدود 20 روز رفتم موندم ده مون واقعن خیلیییییی خوش گذشت تصور کنید شبا فقط صدای جیرجیرک ها بود که میومد و گاه گاهی هم همه سگ ها باهم زوزه میکشیدن ؛ شبا آسمون یه جوری بود که حس میکردی اگه دستت رو بلند کنی ستاره ها چیدنی ان . خلاصه حس خیلی نابی داشت که اینجا نمیشه توصیفش کرد .


ولی نمیدونم چرا کسایی که اونجا بودن خیلی هاشون عشق شهر رو داشتن ؛ یعنی وقتی از شهر حرف میزدن چشماشون برق میزد و یه هیجان خاصی داشتن و همشون متعجب بودن از این که یه دختر شهری چطور میتونه عاشق روستا باشه .
امیدوارم شمام به دامان طبیعت برگردین هرچند من پیاده روی هام خلاصه شده تو دور باغچه ی حیاطمون نه اینکه فک کنید خیلی بزرگه ها نه! این روزا بیرون رفتن و جو بیرون یه جوری شده هراس دارم از بیرون رفتن و سعی میکنم حدود 1 ساعت روزانه دور باغچه راه برم. ولی همینشم حس خوبی میده به آدم .

روزهاتون پر از حس خوب روی کوه بودن
لبتون خندون
دنیاتون شاد

3 پسندیده

من آرزومه طراح شم و دنبالش انیمیشن سازی یاد بگیرم تقریبا میشه گفت عاشق هنرم.
من یکم واسه آرزوم دیر اقدام کردم الان 23 سالمه درسته هنوز سنی ندارم ولی همش میگم کاشکی 15 16 سالگی شروع می کردم که تو 23 سالگی شروع به حرفه ای شدن می کردم
الان تا از دوره آماتوری بیام بیرون فک کنم 27 28 ساله ام :grin:
ولی مهم نیست مهم اینه خودمونو پیدا کنیم و الان دارم از داشتن همچین آرزویی احساس هیجان و شادی می کنم و تا قوت دارم واسش میجنگم.

5 پسندیده

بحث ارزو شد ،منم دوست دارم ارزوم و بگم :blush:
من الان ترم دو رشته ی روانشناسیم دوره ی کارشناسی و دارم خودم و برای امتحانای این ترم اماده می کنم ،من رشتم و خیلی دوست دارم و از همون اولم دوست داشتم درمورد شخصیت ادما و طرز فکرشون نسبت به خودم خبر داشته باشم ارزومم اینه که دکتری این رشته رو بگیرم و مطب بزنم :smile:

4 پسندیده

میدونین
مامانم رشتش تجربی بوده و پزشکی دوست داشته اما دانشگاه حسابداری خونده
دبیر دینی وکالت میخواسته معارف خونده
دبیر زیست هم پزشکی میخواسته
و و و هزاران هزار نفر دیگه که هممون میشناسیم …
خیلی خوشحالم که دوستایی پیدا کردم که افسانه شخصیشونو پیدا کردن و دارن براش تلاش میکنن و لذت میبرن …میدونین این خیییلی لذت بخشه …مرسی دوستای پر انرژی …
روزهاتون پر از لبخند اون لحظه بیدار شدن ، درست فردای روزی که به همه اینایی که گفتین و نگفتین رسیده باشین .
مرسی

3 پسندیده

منم همچین موردی داشتم
من دوم دبیرستان زمان تعیین رشتم بود عاشق کامپیوتر بودم ولی با اصرار پدرم رشته حسابداری خوندم.
مشکل اینه خیلی از ماها مشاور خوبی نداریم. شما اگه قدمی میخواید بردارید واسش حسابی برنامه ریزی کنید و مشاوره ببینید. چون دقیقا تو سنی هستید که من اون موقع بزرگترین اشتباهمو انجام دادم.
ایشالا که راه خوب پیش میگیرید و موفق میشید.

3 پسندیده

صحبت شما کاملا درسته
یک قسمت ماجرا همینیه که شما میگین
قسمت دیگش اینه مادر من تجربی خونده ، الان هم که بهش بگم بیا سال بعد با هم کنکور تجربی بدیم چشماش برق میزنه ولی وقتی کتاب زیست دوم رو بدم بگم یه فصل بخون با هم تست بزنیم میگه دیره و نمیخوام و سخته و …
اینایی که من مثال زدم همشون تو مسیری بودن که آرزوشو داشتن ولی به نظرم تلاششون کافی نبوده یا انگیزه قوی نداشتن و ترجیح میدادن رویاشون رو همون هر شب قبل خواب مرور کنن تا اینکه سختی بکشن براش و لذت ببرن از سختی هاش به جای یک عمر حسرت .
برای همینه کسایی رو که واقعن برای هدفشون تلاش میکنند و آدمهای مقدسی میدونم و جایگاه خیلی والایی دارن از نظرم ؛ آخه مگه ما چند بار به دنیا میایم که بخوایم با زندگیمون بازی کنیم ؟

3 پسندیده

سلام و وقت بخیر :tulip::blossom::blossom::sunflower::sunflower::hibiscus::hibiscus::rose::cherry_blossom:چه تصاویر زیبای واقعا من هم آرزوم بوده هرچندوقت۱بار چند روز رو در طبیعت بگذرونم به دور از دغدغه های زندگی :pensive::pensive::pensive::pensive::pensive::pensive::pensive::pensive:خوشبحالتون استاد گرامی :tulip::blossom::sunflower::sunflower::hibiscus::rose::rose::cherry_blossom::cherry_blossom::bouquet:

سلام.منم دوست دارم قرن 16 به دنیا بیام .اونم کنار کوه هوآشان.اگه نشد کنار دیوار چین هم قبوله.

1 پسندیده