تاپیک تعاملی «مثالی برای سایه در انگلیسی قدرت، مینی استوری و ایده ساختن داستان»

عااااااالی بود نسیم جون من ک کلی کیف کردم هم با صدات هم با اهنگش خیییلی خوب بودن موفق باشی عزیزم:heart:

عالی بود…لذت بردم:tada:

In the first lesson of “real stories” we read about a man named Aron Ralston. Aron was an engineer but he was interested in hiking and climbing, so he quit his job in 2002 and began climbing all the Colorado’s largest mountains alone. In fact he set the world record of climbing those mountains for the first time.
But during his adventure, Aron sometimes experienced dangerous and terrible situations . for example in 2003 he hardly survived from an avalanche. The same year he got in a big trouble that changed his life.
He decided to hike in a dessert canyon. Since he didn’t expect it to be dangerous he didn’t tell anyone where he was going. Then something terrible happened! He fell while climbing a canyon and moved a big rock and the rock landed on his arm. He was trapped and nobody was there to help him. If he had a cellphone, he could call for help, but he hadn’t.
Poor Aron knew his only chance to scape was cutting his arm off. Aron tried to cut his arm with his cheap knife. I wonder how he could deal with that terrible pain. he cut the skin, muscles and nerves, but his knife wasn’t strong enough to cut the bone. Aron was defeated.
before cutting his arm, he had made his gravestone by writing his name, birth date and his probable death date on the rock, and he had recorded his goodbye to his family. every thing was ready to die.
Then in a hallucinations Aron saw himself in the future with only one arm playing with his future son. Aron got an incredible courage by his dream that caused him decided to break his bone.
Finally he was free after five days. he still was twenty meters from the ground with only one arm. Carefully he used his equipments to climb down to the ground and began to hike back into the dessert. eventually a family of hikers found him and called for help.
Aron learned a lot about life and himself by loosing his arm. He also thought something important to everyone; sometimes you need to cut off some important parts of your existence (and mostly your useless but strong believes) to live a better life.

بالاخره من هم جرات اپلود پیدا کردم اشکالات بیشمار و کیفیت پایینش رو ببخشید خیلی عجله ای شد

خییلی خوب بود عزیزم ان شاءالله داستانای بیشتری ازت ببینیم اینجا موفق باشی

سلامی دوباره🖑:sweat_smile:
داستان من از درس چهار انگلیسی قدرت:sweat_smile:

There was a guy and he named was Bill
Bill had a problem he was a shy boy and he couldn’t speak well
one day Bill saw a girl in univercity and obviously he fall in love with her but unfortunately Elina dont love Bill
Poor Bill
He wanted to impress her he wanted Elina think good things about him
So Bill went to the CONSELING CENTER and asked for help.he speeks with psychologist and told her his problem.
She told him:you should change your beliefs and eliminate limiting beliefs.
Bill tried to get rid of limiting belifs… after 15 days he succsed
The next day Bill walked over toward to Elina’s apartment and knocked the door… she answered.
He said"hi Elina i’m Bill how are you? i love you very very much and i have a request from you…please marry me​:see_no_evil:"
Elina accepted and Bill was very happy.
By By👋

سلااااامم خیلیم عالی . تبریک میگم. شروع خوبی داشتی و بهترین ها رو برات ارزو میکنم.

سلام محدثه جاااااااان . بازم مثل همیشه عالی و خوبی. ان شا الله به زودی ویس خودتو ضبط کنی بانوووووو. گوش دادن داستان با حس و حال صدای بچه ها شنیدنی تره. موفق باشی گلم

مرسی نسیم جون راستش اعتماد به نفس اینکارو هنوز پیدا نکردم دارم رو خودم کار میکنم ک جرعتشو پیدا کنم
حتما اینکارو میکنم عزیزم مرسی از انرژی دادنت:heart_eyes:

خیلی خوبه، تبریک میگم بهتون

کل داستان ی طرف بای بای آخرش ی طرف:grin:

آفرین خیلی عالی بود. دست مریزاد:clap:

آفرین خوبه کی رسیدید درس چهار ؟
چقدر سریع گذشت

خیلی وقته شروع کردم تقریبا هفته ای یه درس میخوندم اما خب این درس اخریرو باید بیشتر بخونم چون یکم حس میکنم برام سخته هنوز درس اولو هم کمتر از یه هفته خوندم چون حس کردم برام ساده بود:sweat_smile:
الان دارم کتاب گویارو هم میخونم درس سه ام ولی کلمه هایی ک یاد ندارم تقریبا زیاده ولی خیلی دوس دارم بخونم درساش جالبه برام😅

انگلیسی قدرت رو حتی اگه آسون بود حتما یک هفته براش وقت بزار عمیق خوندن خیلی مهمه.
فقط هدف از خوندن یادگیری لغات جدید نیست. آره لغت جدید یاد میگیرید ولی با تکرار های زیاد شما ساختار انگلیسی رو ناخودآگاه یاد میگیرید. به مرور که تکرار ها بالا میره و هر چه جلو تر میرید متوجه میشید که حروف از دهانتون خیلی راحت بیرون میاد.
پس هر درس حتما حداقل یک هفته. اگه سخت بود بیشتر ولی اگه آسون بود کمتر از یک هفته نه.

اره حتما اخه درس اولم چون زیاد نمیدونستم جریان انگلیسی قدرت چیه زود ولش کردم ولی الان دیگه تا خوب نفهممش بیخیالش نمیشم
اما خب فعلا ک پیشرفتی رو در خودم حس نمیکنم بیشتر حس میکنم پسرفت داشتم ولی خب همچنان با انگیزه ادامه میدم

دوستان از دلگرمی و لطفتون خیلی خیلی ممنونم، بابت تاخیرم عذر میخوام بعد از اپلود خارج از محدوده اینترنت بودم تا الان

خیلی خوبه عزیزم

6 ماه دیگه به همین کامنتتون دوباره نگاه کنید
شک ندارم پیشرفت رو کاملا حس می کنید

سلام دوستان . وقتی به درس 5 رسیدم که راجع به ان ال پی بود دیدم معرفی این کتاب خالی از لطف نیست. سپاس از وقتی که واسه خوندن این تاپیک میذارین.( پیشاپیش هم از اینکه صدای اهنگ متن بالاست عذر میخام.) روز خوش

ضبط صداتون کاملا حرفه ایه (صدا، موزیک بک گراند، لهجه، لحن)
مرحبا

اینم لینک دانلود کتابی که معرفی کردین

لطف دارین.
همین انرژیاس که ما رو با انگیزه میکنه.
بابت لینک دانلود کتابم خیلی تشکر.احسنت👏