چالش چهارم EF POV 🔴 ( درس ۴ قدرت )

اونم عالی بود. فک کنم breakfast هم یه جوری گفتید :grimacing:
باید برگردم ببینم چطوری بود :joy:

8 پسندیده

قرار شد تعریف نکنید :joy:

آها . مرسی . چک میکنم اینا رو
یه مدته که تلفظ تمرین نکردم :grimacing:

10 پسندیده

when he finished
استرس این کلمه هم اشتباه بود

خیلی به چشم نمیان اینا. ولی چون خودتون گفتین من بهشون اشاره می‌کنم.

10 پسندیده

خب دوستان عزیز صدای منو میشنوید از داخل حیاط :mega::mega::joy:
من دارم سرما میخورم برای همین تا صدام سرجاش مونده تکلیفو ضبط کردم
مرسی از شنوندگان عزیز :heart_eyes::joy:

17 پسندیده

4 posts were merged into an existing topic: محل انتقال گفتگوهای موقت


خب دوستان عزیز اینم من. :hugs::joy:
یکم سوتی توش بود دیگه حالش نبود از اول اجرا کنم

18 پسندیده

بسم الله الرحمن الرحیم…:sweat::sweat::sweat: .
این از دومین ویس من … نظرات فراموش نش:grimacing::grimacing::face_with_hand_over_mouth:. … اشکال …ایرادی … چیزی ؟؟؟؟؟

با فرمت m4a زدم .باز میکنه؟؟؟؟

13 پسندیده

بچه ها نظرات چی شد منتظرم ؟؟؟

6 پسندیده

شرمنده من امروز گوشیم رو فلش کردم و تا دیر وقت درگیر کار بودم وقت نکردم گوش بدم.ایشالا فردا گوش میکنم و فیدبک میدم.البته من در اون جایگاه هم نیستما

6 پسندیده

شگسته بندی نکن دم رفتن ب مدرسه :rage::expressionless: در اون جایگاه نیسی؟؟؟؟ اییش

5 پسندیده

سلام خسته نباشید.من بلاخره تونستم به ویس شما گوش کنم .
صداتون خوبه و تسلط خوبی هم دارید و در کل ویس خوبی رو ارائه دادید
در ویس اول شما تلفظ th تون اشتباه بود.
تلفظ incantation هم اشتباه بود.
شما میتونید در این سایت مشابه تلفظ انگلیسی رو گوش کنید.

در ویس دومتون همه چی خوب بود. وقتی میخواین دو کلمه رو پشت سر هم تلفظ کنید کلمه اول و یادوم گاهی وقت ها درست تلفظ نمیشه.
روی لحن داستان گوییتون کار کنید و بیشتر گوش کنید.موفق باشید

10 پسندیده

سلام دوستان

اینم داستان من. خواستم پایانش رو به صورت dramatic تغییر بدم :joy: اما گفتم خوب نیست با احساساتتون بازی کنم :grimacing:.

از آقای ناصری @hnaseri و آقا کامبیز @YoKambiz ممنونم :pray: که اجازه دادند از اسمشون توی داستان استفاده کنم.

پ.ن: تازه از سر کار اومدم، صدامم خسته‌س خسته :smile:

برای دیدن متن داستان اینجا کلیک کنید

There was a guy named George. He was a good guy and he loved dating girls but he had a problem in this regard. Unfortunately he had dating trauma. Every time he talked to a girl, he messed up. His tongue twisted and he couldn’t speak at all. And worst of all, every time the girl laughed at him.

He felt miserable and frustrated. He had a whole load of bad experience with girls. His last experience was with Angela. Angela was a beautiful girl. George had fallen in love with her at first sight. George thought: "not this time. I won’t mess up this time. But what should I do?
He looked at the mirror and said: "I’m not so handsome. Actually I’m not handsome at all. And I’m not cool. I should become handsome and cool. Girls love handsome and cool boys. I’m going to gym. Yes, this is the solution to my problem.

He went to the gym and he saw a bunch of handsome guys there. He went to one of them.

“Hey man. I’m George.”

The boy looked at him: “Hey buddy. I’m Kambiz. Are you new here?”

Yes, I am. I don’t know how to start.

Kambiz said: “What is your purpose to be here?”

“Actually I love a girl and I wanna impress her.”

“Oh, I see. These guys you see here. They are all here with the same purpose.
I show you the right way.”

Every day he worked out under Kambiz supervision. And gradually he was becoming handsome. One day Kambiz told him: “now buddy, you can go to your girl and impress her.”

George hesitated.

Kambiz said: what?

“There is another problem. I have dating trauma.”

“Oh, I see. Don’t worry. I know an expert to guide you.”

Then Kambiz introduced George to Hossein Naseri.

Hoseein Naseri taught George some tips about girls and how to handle the situation. He said: "Be confident. Believe in yourself. And there is something funny about girls. They are all waiting for us to ask them out. They are in the same boat as we are, not some alien species.

George thought: “yes, she is waiting for me. I’m handsome and I’m cool. I’m handsome and I’m cool.” He repeated this incantation over and over until he believed that he was handsome and cool. He went to Angela and told her: " Angela, I love you and I want you."

Angela said: “you bet. You are hot and I love you, too.”

George was on the moon and definitely he was handsome and cool.

17 پسندیده

@hnaseri
استاد خوب ترفندایی در این زمینه بلدیا :joy::joy::joy:

12 پسندیده

خیلی باحال بود :joy:
چقدر این داستان با کلیپ این هفته آقا کامبیز جور بود. :grin:
عااااالی بود :clap: :clap:

11 پسندیده

مثلا عجب متخصصان اهل دلی داریم اینجا :joy::joy:
قشنگ ارجاع میدن به هم :joy:
خیلی باحال بود :ok_hand::ok_hand:

12 پسندیده

به به خانم ناظم عزیز.
چقدر خوبیم هممون.خخخخ
دم شما گرم بسی لذت بردیم و لذت بردیم

11 پسندیده

خیلی خوب بود :joy::joy::clap::clap::clap:
لذت بردم :grin::rose:

منم میخوام برم باشگاه ، ولی هدفم سلامتی و تندرستیه فقط😁
وگرنه که سوسک هم سیکس پک داره :grimacing:
البته باشگاه نمیرم ، می رم استخر :grimacing:

12 پسندیده

:joy::joy::joy::joy::joy:
با گزینه های ملت شوخی نکنید

11 پسندیده

عمو منم برای سلامتیم میرما ولی خب سیکس پک هم دراوردم.حالا سوکس چرا؟

9 پسندیده

فقط اینجاهاش :joy::joy::joy::joy:

:joy::joy::joy:

11 پسندیده