سلام ب همه ی دوستان عزیز امید وارم حالتون خوب باشه
اینم گزارش امروزه Miracle
۲ اردیبهشت ماه
سلام خیلی ممنون بابت پیشنهادتون حتما کتاب بعدی ای که میخوانم این است دوستان این کتاب را تمام کردم
سلام به همگی^-^
این کتاب تموم شد
بامزه بود و با لحن بچگانه یه سری مطالب علمیرو خیلی ساده بیان کرده بود. داستان جالبی هم داشت. یه فیلمم از این کتاب ساختن فکر میکنم.
سلام ب همه ی دوستانِ امید وارم حالتون خوب باشه
اینم گزارش امروزه Miracle
3 اردیبهشت ماه
فرداتون خوش از خوشم اونورتر
سلام، وقت همگی بخیر.
کتاب never let me go، نوشته ی Kazuo Ishiguro.
ژانر:Science fiction, Speculative fiction, Psychological Fiction
زمان: ۱۰ ساعت
این کتاب ۳ تا شخصیت اصلی داره، کث، تامی و روث. داستان از زبون کث ۳۱ ساله روایت میشه و کث داستان زندگیشون رو با یادآوری گذشته و افکار خودش در اون زمان در مورد اون موقعیت ها و افکار حال خودش، پیش میبره.
کث، روث و تامی تو ی مدرسه ویژه به اسم هیلشم در انگلستان زندگی میکنن. این مدرسه با مدارس عادی فرق میکنه و دانش آموز ها دائما تشویق میشن تا خلاق باشن و به هنر بها بدن و سعی کنن چیزی خلق کنن، مثل شعر نقاشی یا سفال. و همینطور به سلامت دانش آموز ها اهمیت خیلی زیادی داده میشه و مدیرا و کارکنای مدرسه در مورد یک سری از مسائل خیلی بسته هستن و سوالای خیلی زیادی در مورد این بچه ها تو ذهن آدم شکل میگیره. مثلا این که چرا این دانش آموز ها خانواده ندارن؟ و…
تامی شخصیتی هستش که خیلی تو این دنیا چفت نمیشه و دائما به خاطر این که تو هنر خوب نیست و این که خیلی احساساتی و نمیتونه اون ها رو کنترل کنه مسخره و اذیت میشه. من این شخصیت برام از بقیه شخصیت ها جالب تر بود. روث حالا آدمی هست که دوست داره مرکز توجه باشه و تو هر موقعیتی بتونه با بقیه یکی بشه و برای این کار حاضر هست که شخصیت و هویت اصلی خودش رو تغییر بده یا حتی دورغ بگه. کث شخصیت گنگی داشت برای من ولی من این احساس رو کردم که چون از دست دادن آدمای اطرافش میترسید، نمیتونست واکنش درست به رفتار هایی که بهش صدمه میزدن یا درست نبودن نشون بده ولی فک کنم خیلی از ما ها بتونیم با این شخصیت ارتباط برقرار کنیم.
نویسنده حقیقت فانی بودن زندگی رو نشون بده و به نظر من خیلی خوب این کار رو انجام داده بود. از طرفیم نمی دونم چرا همون طور که نویسنده تو افکارش گم میشد، کاری میکرد منم تو افکار خودم گم بشم. و این که به صورت غیر مستقیم به این هم اشاره کرد که انسان ها رفته رفته دارن اخلاقیات رو فدای چیزای مادی دیگه ای میکنن و اون کارهایی که انجام میشه و اتفاقاتی که میوفته شاید براشون خوشایند نباشه ولی چون به اون ها نفع میرسونه چشماشون رو روی حقایق و بی عدالتی ها میبدن.
داستان اگرچه تلخ ولی قشنگ بود و خوب هم نوشته شده بود اما رو حال و روان من زیاد تاثیر خوبی نزاشت.
But I saw you and it broke my heart.
I saw a new world coming rapidly. More scientific, efficient, yes. More cures for the old sicknesses. Very good.
But a harsh, cruel world.
And I saw a little girl, her eyes tightly closed, holding to her breast the old kind world, one that she knew in her heart could not remain, and she was holding it and pleading, never to let her go.
That is what I saw.
It wasn’t really you, what you were doing, I know that. And I’ve never forgotten
#پیشنهاد مطالعه
سلام ب همه ی دوستان عزیز امید وارم حال دلتون عالییی باشه
اینم گزارش امروزه Miracle
4 اردیبهشت ماه
فرداتون خوش از خوشم اونورتر
درود بر شما. ممنونم بابت معرفی خوب و کاملی که ارائه دادین
خواهش میکنم (人 •͈ᴗ•͈)
سلام ب همه ی دوستانِ امید وارم حالتون خوب باشه
اینم گزارش امروزه Miracle
5 اردیبهشت ماه
داستان مدرسه روح زده رو شروع کردم
فرداتون خوش از خوشم اونورتر