زیبوک 1402 📚

Hiya!
I know what you’re saying. See, I usually choose books that are at my level and I know most of the words in them. Otherwise, I eventually grow tired and give reading them up, just like you do. When you want to begin reading a book in the app, pay attention to the places I underlined here for you:

4 پسندیده

Thanks for the answer
I have other questions if you don’t mind
How long takes to be finished a novel? You read them like you read a novel in your mother tongue?
How many years have you been studying English?
I want other friends here to answer me, thanks in advance

3 پسندیده

BTW, may you introduce me novels that took place in villages and people use carriages not cars

2 پسندیده

It depends. Like, I’m reading this book called “Never Let Me Go” for the forth time now, and it takes me only ten hours to be done with it, just like a native speaker. But, there are other books I read that I have to pause and reread for a better understanding. With them, it takes much longer to be done. Like, a few to several hours more than its actual time. But no, not years. Like I said, I choose those at my level or those that are a bit higher but not too higher than my level.

I’ve been studying English in earnest for more than a year and a half.

3 پسندیده

Oh, I see
Pardon me for too questions .
What do you mean by saying in earnest, I mean may you explain it more.
Before that how you were studying English.
Sorry @boudicca for asking such questions in your topic. If it bothers you I can ask my question somewhere else

4 پسندیده

I mean, I began living the language not just try to learn it through textbooks. I began reading novels, watching movies, etc. etc.

P.S. Watch this video. Un_titled! - #6 توسط autophile

2 پسندیده

سلام.

کتاب زندگینامه مالکوم ایکس خوانده شد.

البته اگه بخوام دقیقتر بگم، به این کتاب در واقع گوش دادم. مالکوم ایکس در این کتاب درباره زندگی پر فراز و نشیبش مینویسه، درباره ظلم و بیعدالتی نسبت به سیاه پوستان صحبت میکنه و اینکه چگونه سر از دزدی و خلاف درمیاره، ولی تو زندان به مطالعه می پردازه و عضو فرقه عجیبی از اسلام میشه که همه سفیدپوستان رو مصداق شیطان میدونه، ولی رفته رفته از این فرقه جدا میشه و …

کتاب بدی نبود. مطلب چندان خاصی نداشت. حقیقت جویی مالکوم ایکس تحسین برانگیز بود. به هر حال از زندگی دیگران چیزهای زیادی میشه یاد گرفت…

اگر قصد خوندن کتابو دارید، پیشگفتار و پسگفتار رو نخونید و یکراست برید سراغ فصلهای اصلی. چون مقدمه و خاتمه کتاب برخلاف سایر فصلها راوی خوبی ندارند.

I realized how very dangerous it is for people to hold any human being in such esteem, especially to consider anyone some sort of “divinely guided” and “protected” person.

5 پسندیده

مالکوم ایکس شخصیت بسیار جالبی داشت. اما اگه در زمان او بودم، نه او را پیروی می کردم و نه حتی تایید می کردم. بنظرم خیلی از جاها را راه به خطا رفت. این خطاها و آزمون و خطا برای یک انسان معمولی تحسین برانگیز و برای یک رهبر فاجعه بار است.
البته اینها نظر شخصی من بود و مسلما اساسا ممکنه نظر درستی هم نباشه.

3 پسندیده

چه سئوال خوبی
من دو تا مورد رو در انتخاب کتاب و موضوع رعایت می کنم. زیاد سخت نباشه و حداقل تا خدودی بفهمم
دوم اینه دوستش داشته باشم و بهش علاقه داشته باشم.
زود راه می افتین، نگران نباشین
اما به گمانم نمیشه زمان داد

3 پسندیده

آخر سر هم که ترورش کردن…
تاوان اشتباهاتشو با مرگش داد.

3 پسندیده

Thank you

3 پسندیده

سلام به همه
کتاب بیمار خاموش رو خوندم … رمان خوبی بود … روایتگر بریتیش خوبی داشت … سطح سخت بود تقریبا …
داستان ترکیبی از یک داستان روانشناسی و یکم هم جنایی بود… با وجود اینکه اول شخص بود نویسنده با توصیف های خسته کننده از فضای اطراف بیخودی حجم کارو زیاد نکرده بود و فقط اصل مطلب رو تعریف کرده بود .
انتهای غافلگیر کننده ای داشت که متاسفانه اگه مثل من اهل فیلم دیدن باشین همه داستانای دنیا براتون تکراری و شگفتانه هاش قابل حدسه … منم چون حدس زده بودم به دلم نچسبید زیاد اما جالب بود در کل …
امیدوارم بخونید و لذت ببرید.

6 پسندیده

The Old Curiosity Shop

مغازه عتیقه فروشی قدیمی
نوشته چارلز دیکنز
آقای ترنت تمام دارایی اش را در قمارهای شبانه اش می بازد. او شروع به قرض گرفتن می کند و در ازای این قرض ها اموالش را به گرو می گذارد، اما آنها را نیز می بازد. او همواره امیدوار است که روزی شانس به او رو کرده و از طریق میز قمار ثروتمند شود، چیزی که هرگز رخ نمی دهد.
آقای ترنت پیر، یک نوه دارد، یک دختر، بنام نل، دختری زیبا و مهربان. نل پدر و مادر خود را در کودکی از دست داده است.
پسری بنام کیت برای آقای ترنت کار می کرد. عشق کودکانه کیت به نل، از زیبا ترین و دوست داشتنی ترین عشق هایی است که تا بحال خوانده ام.
در زبان شناس بنام مغازه کنجکاوی قدیمی بدون نام انگلیسی و نام نویسنده در بخش کتاب های ساده آمده است. امیدوارم در آینده برای هر کتاب اطلاعات مهمی اسم اصلی و نویسنده و غیره نوشته بشه. حتی جایی و گزینه ای برای اضافه کردن توضیحات هم وجود نداشت.
@aFsaneh_boroumand

یکی از اهداف چارلز دیکنز از نوشتن این کتاب نکوهش و مذمت قمار بود. ژاپنی ها بر همین اساس و با باور به اهمیت تلوزیون در آموزش کودکان و اهمیت آموزش کودکان در توسعه و پیشرفت جامعه یک سریال کارتوتی از این رمان ساختند، که در دهه هفتاد با نام دختری بنام نل از شبکه دو پخش می شد. البته فقط چند قسمت آن، و مثل خیلی از سریال های دیگه ما هیچوقت نه اول و نه آخر آن را تدیدیم، فقط چند قسمت بود که همان ها با سانسور زیاد تکرار می شد. تا زمانی که در بزرگسالی کتاب آن را نخواندم متوجه موضوع نشدم!

نل از مرگ مادرش خبر ندارد. به او گفته اند که مادرش به پارادایز (بهشت) رفته است. نل تصمیم دارد به پارادایز رفته و مادرش را پیدا کند. به گمانم در نهایت موفق شد. از مادرش تنها یک جعبه موزیکال باقی مانده که نل هر از گاهی آن را کوک می کند.
موسیقی این جعبه آهنگ Greensleeves است. آهنگی عاشقانه و مشهور مربوط به قرن شانزدهم، سازنده این آهنگ ناشناخته است. برخی ساخت این آهنگ را به هنری هشتم نسبت می دهند، که امیدوارم اینطور نباشد. واقعا حیف است که چنین آهنگ فوق العاده ای را چنین آدمی ساخته باشد.

11 پسندیده

What a Shepherd Saw

چیزی که چوپان دید
یک پسر بچه کمک چوپان روی تپه های مارلبری انگلیس مواظب یک گله بزرگ از گوسفندها است. چوپان رفته به خانه اش در روستا و به زودی بر می گردد. کسی متوجه پسر بچه نیست. و پسر بچه ناخواسته شاهد اتفاقاتی است که زندگی اش را برای همیشه تغییر می دهد.

زیبوک، بخش کتاب های ساده
کتاب کاملا کوتاه و فقط شامل چهار فصل و جمعا نیم ساعته
داستان نکته خاص یا آموزنده ای هم نداشت.
کتاب خیلی ضعیف بود و اگه همون زندگی یکنواخت چوپانی و طبیعت و روستا و امثالهم رو شرح می داد بهتر بود.
واقعا مهمه که بشه در مورد هر کتابی اطلاعاتی رو اضافه کرد. این فقدان اطلاعات هر کتاب و عدم قابلیت بحث و ثبت نظر یکی از نقطه ضعف های اپلیکیشن زبان شناسه و امیدوارم به زودی رفع بشه

6 پسندیده

دختر راپاچینی
زیبوک بخش کتاب های ساده
پروفسور راپاچینی، گیاه شناس، دختر بسیار زیبایی داره. اون یه سری آزمایشات روی دخترش انجام داده. الان یکی از دانشجوها عاشق اون دختر شده و قصد نجات دختر رو داره، اما …

داستان کوتاهه، یک فصل، حدود نیم ساعت
کیفیت صدا و روایت خوب نیست، کلی خش داره
خود داستان هم فاجعه بار بود :sweat_smile:
اگه نقدی در موردش وجود داشت نمی خوندمش
اگه دانلودش نکرده بودم و کلش هم یک فصل نبود، تا آخر نمی رفتم. در نهایت هم که آخرش افتضاح بود :rofl:
خیر سرش داستان عاشقانه و علمی و تخیلی با هم ترکیب، در حد فیلمنامه های سریال های ماه رمضون صدا و سیمای خودمون

6 پسندیده

بله، وچقدر هم غمگین بود برای کودکی در اون سن :pleading_face:، ولی فکر کنم برادرش رو پیدا کرد چیزی که در خاطرم مونده :joy:

5 پسندیده

یکی از نکات این سریال همین بود
برادر نل در واقعیت آدم مزخرفی بود و فقط در اول داستان حضور داره، اونم منفیه
و طبق معمول اون دوران، تمام نسبت هایی که تو سریال ها و کارتون ها بود واقعی نبود!
کتابش رو بخونید تا متوجه واقعیت داستان بشین
اون کارتون با اون میزان سانسور و دستکاری نمیتونست ما رو به حقیقت راهنمایی کنه

6 پسندیده

حتما خواهم خواند :+1:

3 پسندیده

سلام این جملتون نظرم رو جلب کرد. حقیقتا من تا همین الان نمیدونستم اپیکور یه فلسفه داره و فقط به یه گروه موسیقی نه چندان عمومی میشناختمش:roll_eyes:(منظورم از نه چندان عمومی این هست که آهنگاشون مجاز نیست زیاد)
و الان مشتاق شدم برم دربارش تحقیق کنم:thinking:چون جالب به نظر میاد

راجع به این جملتون، (البته قصد دخالت و فضولی ندارم)
ولی به نظر من هیچوقت نمیشه گفت که فلان سال های عمرم هدر رفته
حتی اگر یه فردی حتی ده سال تمام عمرش رو به خوردن و خوابیدن گذرونده باشه و هیچ کار مثبتی نکرده باشه اما بعدش به خودش بیاد بازم من میگم که نمیشه گفت اون فرد ده سال عمرش رو هدر داده؛ چرا؟ چونکه یه جمله هست که میگه: {اگه اشتباهات و تجربه های دیروزم نبود، عقل و فکر امروزم رو نداشتم!}
اون فرد ده سال زندگیش رو با دست روی دست گذاشتن و کاری نکردن بقول خودمون سوزوند تا بفهمه که نتیجه این تنبلی هیچی نیست
بنابراین حالا که بعد ده سال میره دنبال هدفش یا دنبال هرکاری، اون کار رو مصمم و قوی و باعشق انجامش میده
و اتفاقا از نظرم موفق تر هم هست.
همیشه برای رسیدن به موفقیت یا آرامش یا خوشبختی
باید یه بهایی رو پرداخت تا اونهارو بدست اوورد…
باید شکست خورد، تنبلی کرد، گاهی وقتا باید خسته شد دست روی دست گذاشت و هیچ کاری نکرد، تا در آخر فهمید که هیچ راه و چاره ای جز تلاش و رسیدن به هدف و رسیدن به علایق فردی نیست…

در صورتی یکی حیات و زندگی خودش رو هدر داده که از اول عمر تا آخر عمرش رو بیهوده گذرونده باشه و حتی هیچ لذتی هم از زندگی کردنش نبرده باشه و…
در آخر هم بدون هیچ نتیجه گیری ای و بدون اینکه بفهمه کار و راهش اشتباه بوده زندگیش به پایان برسه یا زندگیشو به پایان برسونه…

ولی شما که الان با عشق دنبال یادگرفتن و فهمیدن و خوندن هستید و سطح درک و فهم و علمی بسیار بالایی دارید اصلا و ابدا حتی یک درصد هم فکر نکنید که دقیقه ای از عمرتون رو بقول خودتون هدر دادید که اگر هدر داده بودید قطعا الان این شخصی که هستید نبودید

ببخشید سرتونم درد اووردم ولی واقعا نمیتونستم نگم:upside_down_face:
اگر هم از جمله ای از حرفام آزرده خاطر شدید عذر میخوام:pray:t2:

6 پسندیده

سلام و درود بر شما.

بله، اپیکور فلسفه بسیار زیبایی داره و خیلی هم کاربردی هست.

خواهش میکنم. از خواندن متنی که نوشتید بسیار لذت بردم و کاملا درست می فرمایید. اگر اشتباهات گذشته ام نبود شاید در وضع کنونی ام قرار نداشتم. یکی از دوستان تالار در جایی دیگه متنی گذاشته بودن که خیلی عمیق و زیبا بود و نوشته زیبای شما دوباره مرا به یاد آن انداخت:

If I had the wisdom now, I would not have made my past mistakes, but if I had not made my past mistakes , I would not have the wisdom now.

ولی راستش ای کاش برای رسیدن به علایقمون یا یافتن دانشی که در نقل قول بالا اشاره شده بود نیازی به فداکردن این همه عمر و انرژی نبود. ولی گویا زندگی همینطوره و باید مدام آزمون و خطا کرد و شکست خورد و دوباره از نو شروع کرد.

باز هم ممنونم از وقتی که گذاشتید و متن زیبایی که نوشتید. :rose: :pray:

4 پسندیده