کاربرد up در فعل break up چیست؟

I looked out to sea and thought, 'The Sea has finally broken up our ship.

چرا up رو در کنار broken به کار میبریم،مگر خود فعل به تنهایی معنی شکستن نمیده؟


این تاپیک مربوط به فصل «زمستان » در اپلیکیشن «زبانشناس» است. مجموعه «کتاب های خیلی ساده»، کتاب «خانواده ی رابینسون»

عبارت break up یه فعل عبارتی هست که کاربرد مختلفی داره
می‌تواند به معنای خرد کردن، تکه تکه کردن، خراب کردن، اوراق کردن، خرد شدن، تکه شدن و یا متلاشی شدن باشد؛
می‌تواند معنی تقسیم کردن، تقسیم شدن و یا تجزیه شدن را نیز داشته باشد؛
در مورد گروه یا جمعیت می‌تواند به معنای متفرق کردن، پراکندن، متفرق شدن و یا پراکنده شدن باشد؛
درخصوص رابطه می‌تواند معنای پایان دادن، به‌هم زدن، به‌هم خوردن، جدا شدن و یا گسیختن را بدهد؛
در مورد سلامتی می‌تواند معنای لطمه خوردن را بدهد؛
درخصوص اشخاص می‌تواند به معنای له شدن، داغون شدن و یا خرد شدن باشد؛
هم‌چنین می‌تواند به معنای ناگهان خندیدن یا از خنده منفجر شدن نیز باشد؛
در مکالمات تلفنی می‌تواند به معنای قطع و وصل شدن صدا هم باشد؛
اگر در مورد مدرسه یا مواردی مشابه به کار رفته باشد می‌تواند معنای تمام شدن، تمام کردن و یا تعطیل شدن را بدهد؛
در مورد هوا نیز می‌تواند به معنی بد شدن، عوض شدن و یا خراب شدن باشد.

اینجا کشتی شکست یعنی کشتی خرد و تکه تکه شد

لینک زیر رو هم ببینید

1 پسندیده

ممنون

1 پسندیده