گام سوم: این را قبول کنید که همیشه سلیس نخواهید بود.
خیلی مهم است که زبان آموز از شر کلمه “سلاست” در دایره لغات خود، خلاص شود. در ظاهر، این مورد با هدف این کتاب رابطه عکس دارد، اما لازم است که در یادگیری هر زبانی، این موضوع پیاده شود. یک شخص هیچ گاه نمی تواند، کاملا در یک زبان خارجه به مانند زبان مادری خود سلیس شود، تمام!!!
مگر اینکه آن شخص در کشوری زندگی کند که زبان مورد نظر، مشابه زبان او باشد. دلیل این موضوع این است که زبان، فرار، زنده و منعطف است و ساختار نامحدودی دارد. سلیس ماندن در یک زبان ممکن است، بسیار دشوار باشد، مخصوصاً اگر استفاده شما از زبان مورد نظر، کم باشد. بدیهی است، ساختار هر زبانی، ممکن است دچار تغییراتی شود که یک غیر بومی زبان، قادر نباشد به راحتی با آن کنار بیاید. قبول کردن و احترام گذاشتن به این حقیقت که یک شخص نمی تواند همانند یک بومی زبان، تمام و کمال در زبان مورد نظر سلیس شود، بسیار اهمیت دارد. این حقیقت، زبان آموز را قادر می سازد که به پروسه یادگیری همچنان ادامه دهد. یا بهتر است که زبان اموزان در یادگیری به نگرش عملکردی روی بیاورند و اجازه دهند که زبان، آنها را مشتاق نگه دارد. از این رو شخص کمتر دچار یأس شده و از ادامه مسیر دلسرد نخواهد شد.