تولدت مبارک kambiz_mbi + صندلی داغ 🎂

والا من سیبیل ندارم فقط یادم رفت :joy::joy::joy:

6 پسندیده

فک کنم ارتفاع رو نتونم هضم کنم. خیلی وحشتناکه.

بچه های خوبین. شبا با هم صحبت می کنیم.

معمولا غذاهای پر روغن و چرب و چیلی خوشم نمیاد. البته اسم بخوام ببرم از گوجه خورشت بدم میاد.

والا شما تولدتون زیادم دور نیس.

ما شهرام بهرام نداریم. روز موعد فرا برسه محاکمه میکنیم :joy::joy:

هه :smirk:

دقیقاً به نکته خوبی اشاره کردید. با یکیشون به خاطر شغل و زبان بهم زدم :slightly_smiling_face:

سوال بدید جواب پس بگیرید. من کلی چیزی جواب نمیدم :joy::joy:

راحت باشید مژده خانوم، دنبال مناسبت نباشید. ما اینیم آااا :raised_hand_with_fingers_splayed::raised_hand_with_fingers_splayed:

احسنت درست حدس زدید.

رک بگم، یه بار ولنتاین رفتم بیرون. اونم ۱۶ سالگی بود. اونم عروسکی که دوست دختر داداشم بهش کادو داده بود رو کادو دادم.

داداشم یه چند مدتی میپرسید این خرسه چی شد؟

خلاصه که من ولنتاین ملنتاینی به اون صورت ندیدم :joy::joy:

والا شانسی که آورید یا همه رفتن مسافرت، یا درگیر تعطیلات بودن. :grin::grin:

8 پسندیده

چه چیزهایی را نمیتوانید تحمل بکنیییید
اینم سوال :smirk::joy:

3 پسندیده

بزرگترین ترس منم همینه :expressionless::expressionless::expressionless:

اره دقیقا خدا هوامو داشت :joy::joy:

3 پسندیده

[quote=“kambiz_mbi, post:124, topic:14711”]
هه :smirk:

:smirk::smirk: یعنی بپرسم سوال پنجو؟
پشیمونی سودی نداره ها

6 پسندیده

در خدمتیم، اگه شما :raised_hand_with_fingers_splayed: هستین من اینطوری ام :open_hands::open_hands:
:joy::joy:

3 پسندیده

دستم خورد پاک شد :joy: چند تیر

3 پسندیده

به قول حنانه جان هر روز روز تولد ادمه :joy:

4 پسندیده

حقیقتش، نمونش رو تو لتس تاک درباره ازدواج گفتم.

یادمه تازه روزای اول شغلیم بود و دوست داشتم خودمو نشون بدم. واسه همین میخواستم تلاش کنم. دوست دارم تو این حالت ساپورت شم.

مثلا میگفتم خب یک ساعت من بهت زنگ میزنم، الان یه سری کار هست که باید انجام بدم.

ولی وقتی طرف ۳ دقیقه بعد زنگ میزنه میگه دلم برات تنگ شده عصبی میشم.

و سایر موارد…

6 پسندیده

نکنه دوست داری هر روز محاکمه شی :joy::open_mouth:

4 پسندیده

موفق باشید :joy::joy:

4 پسندیده

خب دلش تنگ شده چرا درک نمیکنید آخه :rage::rage::rage:
خانوما از این بابت خوبناااااااااااااااا، همزمان میتونن به چند چیز فکر کنن و چند کار انجام بدم مثلا هم سالاد درست کنن و هم با تلفن حرف بزنن و هم تلویزیون نگاه کنن :stuck_out_tongue_winking_eye:

3 پسندیده

ولی واقعا حق دارید من بودم با نیسان آبی از روش رد میشدم :expressionless:

4 پسندیده

خب هر روز که نمیشه مریم جون مگه اینکه گزارش روزانه ازمون بخواین که بازم حرفی نیس :sweat_smile::sweat_smile:

2 پسندیده

سلام اقا کامبیز
تولدتون مجددا مبارک
امیدوارم بهترین اتفاقا توزندگیتون بیفته

همیشه دوست داشتم یه پسر مثل شما داشتم ولی الان پشیمون شدم :joy::joy:

۶ تا تجدید :face_with_thermometer: :scream:

خیلی با حال بود.تا حالا ۶ تا تجدید رو یه جا ندیده بودم
ولی خداییش خیلی خوب مسیرتون رو پیدا کردید
امیدوارم همیشه شاهد موفقیتهاتون باشید
متنتون هم خیلی زیبا بود
واقعا قلم دلنشینی دارید .

6 پسندیده

والا پروژه داشتم باید انجام میدادم. مردم پروژه رو سریع میخواستن :grin:

خب نمیشه هم تایپ کرد هم، حرف زد. از سمت دیگه وقتی روزی ۱۱ ۱۲ ساعت اس ام اس و پی ام و زنگ میزنه یه نفر. دیگه تو سه دقیقه انصافا نباید دلش تنگ شه :grin:

7 پسندیده

اهان، خب پس طرف رو مُخ بوده، حله :sweat_smile::sweat_smile:

3 پسندیده

دقییییقا :expressionless::expressionless::expressionless::expressionless:


3 پسندیده

آقا چ وضشه!
تاالان سوالا زیرسیبیلی رد شد رف :expressionless:
من تضمین میخوام
ک تکرار نشه اینجور جواب دادن
ک بتونم سوال بعدو بپرسم
نمیشه اینجوری :expressionless:

6 پسندیده

بهترین و بدترین خوابی که دیدین چی بوده؟

2 پسندیده