اشتراک آموخته ها

اصطلاحات همراه با معنی

اصطلاحات_انگلیسی_تهیه_و_تدوین_کانال.pdf (854.3 کیلوبایت)

2 پسندیده

:books: #grammar
تفاوت بین error و mistake

mistake :

اشتباهی است که انسان مرتکب میشود و معمولا مربوط به انسانی است که دارای دانش است اما مرتکب اشتباه میشود

error :

معمولا توسط ماشین و دستگاه رخ میدهد و در اثر استفاده ی انسان از دستگاه و ماشین است که معمولا بر اساس عدم آگاه انسان رخ میدهد
: مثال

Do not feel disappointed, everyone makes mistake

ناامید نشو،همه مرتکب اشتباه میشوند

There were numbers of errors in his calculations

تعدادی خطا در محاسباتش بود

7 پسندیده

جالب بود. همین نکات تاثیر خوبی در مکالمه میزاره
ممنون دوست عزیز :rose::rose:

4 پسندیده

:point_left: تفاوت دو کلمه :
:speaking_head: LIVE & LIVE

:blue_book:اون Live که گوشه تلویزیون و برنامه های پخش زنده است در نقش قید (Adverb) بکار رفته.
:speaking_head: تلفظش میشه : لایو / laɪv /
:pencil2: به معنی : زنده/جاندار/ پخش زنده

:blue_book:همچنین وقتی Live در نقش اسم و صفت هم بکار بره
:speaking_head: تلفظش میشه : لایو / laɪv /

مثال:

:radio_button: Live TV Channel

:radio_button: کانال تلویزیونی زنده

:closed_book:اما وقتی Live در نقش فعل بکار بره،
:speaking_head: تلفظش میشه : لیو /lɪv /
:pencil2: به معنی : زندگی کردن و امورات گذراندن

مثال:

:radio_button: I live in London.

:radio_button: من لندن زندگی می کنم.

:radio_button: We used to live in London.

:radio_button: ما در لندن زندگی می کردیم.

8 پسندیده


#grammar #گرامر

:white_small_square:نکته:[ on] : از حرف اضافه on در ترکیبات زیر استفاده میشود:

:white_small_square:on her cheek/روی گونه
:white_small_square:on the front of a letter/روی نامه
:white_small_square: on the back of a letter/پشت نامه
:white_small_square:on a piece of letter/ روی یک تکه کاغذ
:white_small_square:on the back of the envelope/
پشت پاکت نامه
:white_small_square:on a bus/a train/a plane/a ship
سوار بر اتوبوس /قطار/هواپیما/کشتی
:white_small_square:on a horse/a motorcycle/
با اسب/با موتور
:white_small_square:on my bicycle/با دوچرخه خودم
:white_small_square:on the phone/پشت تلفن
:white_small_square:be/ go on holiday/on

:memo: business/on a trip/on a journey
رفتن /بودن /در تعطیلات /تجارت/سفر

:memo: be /go on a strike/ on a diet
اعتصاب کردن/در رژیم غذایی بودن

:white_small_square:be on a fire/آتش گرفتن
:white_small_square:on the whole/بطور کلی
:white_small_square:on purpose/عمدا
:white_small_square:on the ground/روی زمین
:white_small_square:on the grass/روی چمن
:white_small_square:on both sides/در دو طرف
:white_small_square:on the beach/روی ساحل
:white_small_square:on the board/روی تابلو
:white_small_square:on page 27/ در صفحه بیست وهفت
:white_small_square:on the bottle/بر چسب روی بطری
:white_small_square:on the left /right/در سمت چپ/راست
:white_small_square:on the ground floor/در طبقه همکف
:white_small_square:on the first floor/در طبقه اول
:white_small_square:on the second floor/در طبقه دوم
:white_small_square:on a map/روی نقشه
:white_small_square:on the menu/در لیست غذای رستوران
:white_small_square:on a list/در لیست
:white_small_square:on the way to/در سر راه
:white_small_square:on the corner/سر نبش خیابان

5 پسندیده

اگه میشه ازشون مثال بزنین من فقط بلدم از دوتاش استفاده کنم مثلاdislikeوunusual

3 پسندیده

سلام واقعااا عالی…
میشه هر روز از این نکات گرامری بگید

4 پسندیده

منم اینا رو بلدم:
Possible, impossible
Connect, disconnect
Virus, antivirus :grin:
believable, unbelievable
Known, unknown

4 پسندیده

مثالای خوبی بوووود:laughing::blush:

3 پسندیده

dis:
disappear
disintegrate

non:
nonsense
nondescript

anti:
antisocial
anti-missile,

un:
unfriendly
undone

Im:
immobile

Ir:
irresponsible
irrational

In:
inadequate
informal

5 پسندیده

سلام لطف دارین.
خیلی خوشحالم که واستون مفیده بوده

شما هم مشارکت کنید. هرکس چیز جدیدی می اموزه اینجا میتونه قرار بده همه استفاده کنیم

3 پسندیده

عالی ، ممنون از اشتراک گذاریتون :ok_hand::ok_hand:

3 پسندیده

The sounds we make
صداهایی كه ایجاد میکنیم

:triumph: Sneeze→ عطسه کردن
:weary: Cough→سرفه کردن
:sleeping: Snore→ خر و پف کردن

:confounded: Moan →ناله کردن
:persevere: Growl→ غر غر کردن
:kissing: Murmur→ زمزمه کردن

:kissing: Mumble→زیر لب چیزی گفتن، من من کردن
:kissing: Whisper→ پچ پچ کردن
:hushed: Whistle →سوت زدن

:grimacing: Shout →داد کشیدن
:scream: Scream →جیغ کشیدن

Voice→ صداانسان
Sound →صدا غیر انسان
Noise →سر و صدا

11 پسندیده

peak👉🏻قله
pick👉🏻چیدن
peek👉🏻نگاه یواشکی
infect👉🏻آلوده کردن
infact👉🏻درحقیقت
object👉🏻اعتراض کردن
abject👉🏻پست
dam👉🏻سد
damn👉🏻لعنت کردن
dim👉🏻کم.کم نور
deem👉🏻لازم دانستن
conform👉🏻تناسب داشتن
confirm👉🏻تاییدکردن

10 پسندیده

من ی مبتدی تازه کارم…:relaxed:

5 پسندیده

چقد خوبن این دوتا پست :star_struck::star_struck::star_struck:

4 پسندیده

عالی بود :clap:

مهم اینه که شروع کردین. چیزی که یادگرفتین حس میکنید برای بقیه هم میتونه مفید باشه نشر بدین. مطمین باشید در روند یادگیری خودتون هم موثره

4 پسندیده

حتمااااا… ممنون از بابت روحیه دادنتون.

6 پسندیده

خداراشکرخوشحالم مفیدبودن وراضی هستید:palms_up_together::tulip::tulip::tulip:

5 پسندیده

خانواده

در اینجا چند واژه انگلیسی مرتبط با خانواده شامل نامهای اعضای خانواده، واژه هایی برای توصیف وضعیت تاهل و چند کلمه مرتبط با ازدواج آمده است.

اعضا خانواده

father
(به طور آشنا dad)پدرmother
(به طور آشنا mum)مادرsonپسرdaughterدخترparentولیchild
(جمع: children)فرزندhusbandشوهرwifeزنbrotherبرادرsisterخواهرuncleعمو یا داییauntعمه یا خالهnephewپسر خواهر یا برادرnieceدختر خواهر یا برادرcousinپسر یا دختر عمو، عمه، دایی یا خالهgrandmother
(به طور آشنا granny یاgrandma)مادربزرگgrandfather
(به طور آشنا granddadیا grandpa)پدربزرگgrandparentsپدر و مادربزرگ هاgrandsonنوه پسرgranddaughterنوه دخترgrandchild
(جمع: grandchildren)نوهboyfriendدوست پسرgirlfriendدوست دخترpartnerشریک زندگیfiancéنامزد (مذکر)fiancéeنامزد (مونث)godfatherپدرخواندهgodmotherمادر خواندهgodsonپسر خواندهgoddaughterدختر خواندهstepfatherناپدریstepmotherنامادریstepsonپسر ناتنیstepdaughterدختر ناتنیstepbrotherبرادر ناتنیstepsisterخواهر ناتنیhalf-sisterخواهری که یکی از والدینش با شما مشترک باشدhalf-brotherبرادری که یکی از والدینش با شما مشترک باشد

اقوام سببی

mother-in-lawمادر زن یا مادر شوهرfather-in-lawپدر زن یا پدر شوهرson-in-lawدامادdaughter-in-lawعروسsister-in-lawخواهر زن یا خواهر شوهرbrother-in-lawبرادر زن یا برادر شوهر

باقی لغات مرتبط با خانواده

relation یا relativeخویشtwinدوقلوto be bornمتولد شدنto dieمردنto get marriedازدواج کردنto get divorcedطلاق گرفتنto adoptبه فرزندی گرفتنadoptionفرزند خواندگیadoptedبه فرزند خواندگی گرفته شدهonly childتک فرزندsingle parentوالد غیر متاهلsingle motherمادر غیر متاهلinfantنوزادbabyکودکtoddlerنوپا

وضعیت تاهل

singleمجردengagedنامزدmarriedمتاهلseparatedجداشدهdivorcedطلاق گرفتهwidowبیوهwidowerمرد زن مرده

عروسی

marriageازدواجweddingعروسیbrideعروسbridegroomدامادbest manساقدوش دامادbridesmaidساقدوش عروسwedding dayروز عروسیwedding ringحلقه ازدواجwedding cakeکیک عروسیwedding dressلباس عروسیhoneymoonماه عسلanniversary یا wedding anniversaryسالگرد

7 پسندیده