مجبور کردن کسی به انجام کاری
(make sb do (sth
مثال:
they make me listen the speech
be made to do (sth)
مجبور شدن به انجام کاری
مثال:
I was made to listen the speech
این تاپیک مربوط به داستان« داستان 5- جان تکالیف زیادی دارد » در نرمافزار «زبانشناس» است. دوره: « نیمچه داستانها »