🍉《چالش تابستانه شدت تیر۹۶ _ شهریور۹۸》

8 پسندیده

خیلی خوشحالم براتون …منم ان شالله وقت بیشتری میزارم

3 پسندیده

این سریال برا یادگیری زبان اصلا توصیه نمیشه. و اینکه از ۸۰ دقیقه‌ش شاید ۱۵ دقیقه، مکالمه‌ی درست حسابی دربیاد.

2 پسندیده

آمار دیروز :

11 پسندیده

چرا برا من صورتی نیست ؟:confused:

3 پسندیده

دقیقا منم همیشه فکر کردم چرا برای بقیه صورتیه .البته رفتم فقط تونستم رنگ تیره رو پیدا کنم ولی صورتی نبود

3 پسندیده

باهوش رنگ زمینه کاهی باشه صورتیه
رنگ زمینه سفید باشه ابیه
اونم برا رنگ زمینه سیاهه که رنگ تیرس
:sunglasses:

2 پسندیده

آقا مهدی من یه خانوومم هااا .اینطوری میگی باهوش . خب نمیدونستم برای همین سوال پرسیدم…ولی بازم ممنون که جواب دادین

8 پسندیده

اتفاقا من نظر دیگه ای دارم. واقعا اصطلاحات محاوره ای خوبی داره. من با زیرنویس انگلیسی میبینم و واقعا مفیده.
در ضمن فراموش نکنید هدف این چالش در معرض زبان قرار گرفتن و لذت بردنه و مسابقه نیست.

3 پسندیده

حرف من اصلا درمورد چالش نیست.
بحثم اینه که فیلمی برا زبان‌آموزی خوبه که میزان دیالوگ‌هاش زیاد باشه

7 پسندیده

پنج شنبه 13 تیر
سلام امروز روز سختی بود برام، همچنین سردرد هم داشتم :cry:

9 پسندیده

امروز نتونستم زیاد بخونم

10 پسندیده

اینم از امروز

10 پسندیده


اولین روز زبان خوندن و کارکردن با زبانشناس

10 پسندیده
3 پسندیده

روی صفحه زوم کنید که میزان مطالعه‌تون برحسب زمان مشخص بشه

4 پسندیده


اینم آمار یه هفته من که اصلا شدت نداره، شرمنده :unamused:

7 پسندیده

سلام
اگر میشه لطفا یه خرده با جزئیات تر بگید که مثلا اون ۷ ساعت رو چی خوندین
چطوری خوندین
مرسی :see_no_evil:

8 پسندیده

فک کنم خانم بچه‌ها خونه نبودن، از سر بیکاری نشستن فقط انگلیسی گوش دادن :joy:

6 پسندیده

عجبا !!! :joy::rofl::joy::rofl:

تا دو ساعت رو که کمی بیشتر یا کمتر بطور روتین همیشه گوش میدم. اما اونروز، شب قبلش خوابم نمیبرد، فک کنم تا ساعت 2:30 شب هندزفری توی گوشم بود و کتاب سهم من از کوهستان رو گوش میکردم. که اون دو ساعت و نیم به سهمیه ی اونروز اضافه شد.
صبح تا بعد از ظهر هم طبق معمول همیشه، مطالعات روزانه مو داشتم که هم از مجموعه ی مگاداستانها بود و هم از مجموعه داستانهای انگلیسی به صرف لغات (با اینکه پیش زمینه ی ذهنی ایده آلی با لهجه ی بریتیش ندارم، اما این مجموعه رو خیلی دوست دارم و برام جذابه)
اما نقطه ی عطف اونروز، از بعد از ظهر تا آخر شبش بود که با بقیه ی روزا فرق داشت. پدرم از قدیم الایام، هفته ای یک شب کشیک حرم دارن، که اخیرا بخاطر ناتوانی پاهاشون، من میبرمشون و میارمشون. بیشتر مواقع با خودم کتاب، یا منابعی که میخوام مطالعه کنم رو میبرم. اونروز هیچی همراهم نبود جز گوشی. من هم از فرصت استفاده کردم و کلش رو به گوش کردن منابع زبانشناس و زیبوک اختصاص دادم.
اینجوری بود که اون رکورد عجیب و غریب بوجود اومد.

10 پسندیده