سلام دوستان عزیز
کتاب «پیتر ربیت» در قفسه کودکان خوندم، شاید ده بیست بار خوندمش
در مورد پیتر خرگوشه که خیلی هم شیطون و بازیگوشه
مادرش میگه به طرف باغ نرو اما پیتر خرگوش به حرف مادرش گوش نمیکنه و وارد باغ میشه جایی که پدرش هم همونجا کشته شد.
و آقای باغبان (مک گرگور) هم پیتر رو میبینه و دنبالش میکنه تا پیتر رو بگیره.
بنظر من در کنار زبانشناس، این کتاب رو دانلود کنید یکی دوبار همراه با نقاشی ها برای خودتون بخونید نقاشی های قشنگی داره
فیلم پیتر خرگوشه که خیلی باحال و خنده دار بود دیده بودم اگر ندیدید حتما ببینید
سلام دوستان من کتاب داستان برونته ها رو از قفسه کتاب های ساده خوندم
از این ب بعد تصمیم گرفتم که داستانی ک من رو جذب می کنه رو بخونم چ سطح پایین چ سطح بالا ، نظرتون چیه ؟!
الان هم دارم دون کیشوت رو میخونم
این هم شات من
سلام دوستان کتابخوان
کتابی که خوندم و می خوام گزارش بدم، کتاب “شکارچی ذهن” از بخش “رمان های متن اصلی” است.
اول از همه بگم که بی رحم ترین کتاب انگلیسی ای بود که تا حالا تو عمرم خوندم!!! به کسی پیشنهاد نمی کنم که این کتاب رو بخونه! اگه بخاطر بحث های روانشناسی، روانپزشکی و لغت های جنایی پیشرفته این کتاب نبود، قطعاً خوندش رو ادامه نمی دادم. ولی از این لحاظ، آلوده این کتاب شده بودم. چون جنایت های واقعی که توصیف می کنه، تصورش هم بشدت وحشتناکه.
حداقل یه سری نکات رو قبل خوندن این کتاب، رعایت کنید:
حالا نمی دونم راوی کتاب، خود نویسنده هست یا نه. چون قشنگ، راوی، تُن صدای یه پلیس رو داره و صداش با ژانر کتاب، کاملاً همخوانی داره.
کتاب، داستان واقعی مردی بنام جان داگلاس رو روایت می کنه که بازپرس جنابی سازمان FBI آمریکا بوده. حالا می فهمم که چرا اسم کتاب، “شکارچی ذهن” هست. جان داگلاس، با قدرت باورنکردنی ذهن خودش، می تونسته تو حین بررسی صحنه جرم، ذهن و رفتار قاتل و مقتول رو در حین وقوع جرم بخوبی تحلیل کنه و حدس بزنه. ضمن مصاحبه هایی که با این مجرمان داشته، تحلیل ها و برداشت های روانشناختی و رفتاری خودش رو از جنایت اونها می کرده. طوری که تو ضمن فعالیت حرفه ای خود تو دایره جنایی، سعی داشته الگوهای ثابت رفتاری مخوف ترین قاتلان و جانیان روانی رو کشف کنه تا بتونه، به دیگر کارآگاهان و افراد بازپرس، به دستگیری این افراد در آینده کمک کنه.
پ.ن: بخاطر لغت های جنایی پیشرفته این کتاب، هر از گاهی، یکی از فصل های این کتاب رو می خونم.
آقا فرزاد بازم مرسی بابت معرفی کتاب @Farzad_Poodineh
فقط یک نکته، کتاب های این چنینی تو زیبوک رو یه خلاصه ای ازش بیارید که دیگه کسی مثل من غافلگیر نشه! واقعاً این کتاب، خلاصه لازم بود.
من همیشه کتابی رو که میخونم
قبلش میرم راجع بهش تحقیق میکنم (معمولا تو ویکیپدیا) و یک دید کلی نسبت بهش پیدا میکنم.
توصیه میکنم شما هم اینکار رو بکنید، چون خلاصه نوشتن در تالار شاید در حد یکی دو روز اعتبار داشته باشه و پس از این مدت دیگه کسی به اون خلاصه ای که با زحمت نوشته شده توجهی نمیکنه.
سلامی دوباره
من دوباره اومدم
امروز کتاب وایلدفل هال ، از کتاب های ساده رو خوندم
زبانی ساده و لذت بخش داشت
زمانش هم ۲ ساعت و خورده ای بود
درکل عالی بود
این هم شات
Hi guys so I come back with new story about a family as they were traveling and sailing on to a sea but their ship broke but they found a island and they decided live there but there was some problem
You know it gana be hard to live in a island and you have have to find a food and build home or it’s better to say (hut) and it’s more hard when you have children’s
Even they had that problem they didn’t give up and they tried to get better life and for first they built a tree hut.
But winter was bad for them because of the roof of the hut
And rain came to the hut and they were folding because of their clothes because of wet.
Finaly they found a cave to live there. It would be better to live in jangle.
At last someone found them but they decided to keep staying here and live in for ever
I hope you enjoy this
Because I like this story because it will have you hope
Bye
خب دوستان عزیز از همین تریبون اعلام میکنم، من مدتی فعالیتم رو توی تالار به حداقل میرسونم. نه فقط تالار بلکه کلا فضای اینترنت.
میخوام دروس آلمانی رو که خوندم مرور کنم. چند تا کتاب زیبوک رو به سرانجام برسونم. و دو سه دورهی پایتون هست که اونا رو هم باید مرور کنم.
باید تایم فشردهای براشون در نظر بگیرم و بتونم با دوری از فضای نت، روی کارام تمرکز کنم.
البته گزارش کتابخونیم همچنان برقرار خواهد بود.
دوستانی هم که باهاشون در ارتباطم میدونن کجا پیدام کنن.
برا سایر دوستان چطور؟
من یه مشورت برا شروع دوره جدید می خواستم بگیرم…و چون احتمال می دادم شما اون دوره هارو گذروندید, احتمالا طرف پرسش م شما خواهید بود…بدجور خسته م و نتونستم متمرکز کنم ذهنم رو که مطرح ش کنم.
امیدوارم تو پروسه گزارش دادنای کتاب خونی تون, پیغام منو هم ببینیدو پاسخ بدید…یکی دوروز آینده…خوشحال میشم نظرتون رو بدونم.
سلام عزیزدلم شب بر تمام خوشیهای زندگیتون بخیروشادی باآرزوی موفقیت عزیزم در تمام زندگی و برنامه هاتون از حال و احوالتون ما رو باخبرکن عزیزدلم بابهترین آرزوها نازنیینم مطمئنا دل تنگ روی ماهتون خواهیم شد