معانی جالب چند لغت در داستان جوجه اردک زشت

اینا رو تو فست دیک دیدم و جالب بود.

spring

بهار، فصل بهار، (صفت‌گونه) بهاری
• full of the joys of spring
• سرزنده، سرحال، خوشحال، شاد
پرش، جهش، جست
• with a spring in one’s step
• جست و خیزکنان، چست و چابک
• the cat sprang toward the mouse
• گربه جست به طرف موش
چشمه، سرچشمه
• a hot spring
• چشمه آب گرم
• a mineral spring
• چشمه‌ی آب معدنی
فنر، (صفت‌گونه) فنری
• leaf spring
• فنر شمشی/ فنر طبقی/ فنر شاخه‌ای
• compression spring
• فنر کمپرسی /فنر حلقوی /فنر فشاری
• extension spring
• فنر کششی /فنر آویخته
کشسانی، خاصیت ارتجاعی، حالت فنری
• the old rubber tape has lost its spring
• نوار کش کهنه کشسانی خود را از دست داده است
سر زندگی، نشاط
• the spring in the bridegroom’s steps
• اشتیاق مشهود در گام‌های داماد
پریدن، جهیدن، جست زدن
• spring into action/ spring to life
• یکباره دست به کار شدن، به جنب و جوش افتادن، به حرکت در آمدن
• spring open
• ناگهان باز شدن
• spring something open
• چیزی را ناگهان باز کردن
• spring shut
• ناگهان بسته شدن
• spring something shut
• چیزی را ناگهان بستن
• spring a leak
• (قایق، بشکه و غیره) سوراخ شدن، ترک خوردن
• spring back
• به سر جای خود برگشتن، برگشتن
• spring up
• از جا پریدن، (گیاه) سبز شدن، درآمدن، روییدن، (نسیم، باد) شروع به وزیدن کردن، (ساختمان) از زمین سبز شدن، یک شبه روییدن، (شایعه) یکدفعه پیچیدن، سر زبان‌ها افتاده بودن، (شک، ترس، مسئله) یکباره پیدا شدن
(تله، قفل) به کار افتادن، (معدن) منفجر شدن
(فنر) در رفتن
(تله، قفل) به کار انداختن، (معدن) منفجر کردن
• the waves sprang two of the mines
• امواج دو تا از مین‌ها را منفجر کرد
(محاوره) (زندانی) فرار دادن، در دادن
• spring from something
• برخاستن از، ناشی شدن از، (محاوره) (کسی) پیدایش شدن از، سبز شدن از، سر و کله‌ی (کسی) پیدا شدن از
• spring something on somebody
• (محاوره) (خبر، پیشنهاد و غیره) یکهو به … دادن، (سوال) ناغافل از … پرسیدن
• spring a surprise/it on somebody
• کسی را غافلگیر کردن
(حیوان) از سوراخ بیرون کشیدن، از لانه بیرون کشیدن

cow

گاوماده، ماده گاو، ترساندن، تضعیف روحیه کردن

sheep

گوسفند، آدم ساده و مطیع

pig

خوک، گراز
• pig in the middle
• (بازی) دست رشته، بلاگردان معرکه
• pigs might fly!
• خوش خیال باشی!/ خواب دیدی خیر است!/ اگر پشت گوشت را دیدی!/ به حق چیزهای نشنیده!
• make a pig of oneself
• (محاوره) مثل گاو خوردن، شکمی از عزا درآوردن/ پور خوری کردن/ پر خوردن/ تا خرخره خوردن
• pig oneself
• (محاوره) مثل گاو خوردن، پر خوردن، خود را خفه کردن، تا خرخره خوردن
• pig it; pig together
• مثل خوک زندگی کردن
• pig out
• (در آمریکا، عامیانه) مثل گاو خوردن، حسابی خوردن
گوشت خوک، گوشت گراز
(محاوره، به طعنه) آدم کثیف، آدم پست
(محاوره، به طعنه) کار سخت، کار شاق، کار گل، کار کشنده
• make a pig’s ear (our) of something
• (محاوره) (کار، طرح) خراب کردن، ضایع کردن، افتضاح کردن در…
• it was a pig of a day
• روز سختی بود/ روز کشنده‌ای بود
(فلزکاری) شوشه
چدن خام، خشک آهن
(عامیانه، قدیمی) آژان

horse

(جانورشناسی) اسب
• the name of Rustam’s horse was Rakhsh
• نام اسب رستم رخش بود
• it’s a horse of another color
• این امری است علیحده، این مطلبی است جداگانه
• back the wrong horse
• (در مسابقه‌ی اسبدوانی) روی اسب بازنده شرط بندی کردن، (مجازی) طرف بازنده را گرفتن، از بازنده حمایت کردن، راه غلط رفتن، اشتباه محاسبه کردن، شریک بد گزیدن
• be/get/ride on one’s high horse
• خود را گرفتن، مغرور شدن، باد کردن، فخر فروختن
• eat like a horse
• خوب خوردن، اشتهای خوبی داشتن
• work like a horse
• خوب کار کردن، پر کار بودن
• hold one’s horses
• (محاوره) تامل کردن، درنگ کردن، زود تصمیم نگرفتن
• don’t/never look a gift horse in the mouth!
• دندان اسب پیشکشی را نمی‌شمارند
• you can take a horse to the water, but you can’t make him drink
• (proverb) اگر طرف خودش نخواهد با زور نمی‌شود کاری از پیش برد
• change/swap horses in horse’s mouth
• از منبع دست اول، از منبع موثق، از دهن خودش
• from the horse’s mouth
• (عامیانه) از منابع قابل اعتماد، از مراجع اصلی، از منبع موثق
• light horse
• سوارنظام سبک‌اسلحه
• horse about/around
• (محاوره) شلوغی کردن، جنجال به پا کردن
(در بریتانیا) سواره نظام
• a regiment of horse
• هنگ سواره نظام
پایه، خرک
(ژیمناستیک) خرک


این تاپیک مربوط به درس« داستان انگلیسی جوجه اردک زشت » در نرم‌افزار «زبانشناس» است. دوره: « داستان‌های بچگانه » فصل: « بسته ی اول »

5 پسندیده

بادرود،بسیار عالی بود فاطمه عزیز :+1::+1::clap::clap::hibiscus: سپاس از زحمتی که کشیدین ،ممنون :rosette:

2 پسندیده