دورهمی انگیزشی 🎖️

آدم وقتی منتظر یک نفر می‌مونه، که دوستش داشته باشه. حالا این انتظار میتونه‌ نیم ساعت پای تلفن باشه، يا یک ساعت گوشه‌ی خیابون، یا یک ماه توی خونه، و یا حتی یک عمر توی ذهنش. تو اگر کسی رو دوست نداشته باشی، لحظه‌ای ‌منتظرش نمی‌مونی، چون چیزی با ارزش‌تر از زمانت و سخت‌تر از گذر عمرت نیست، و تنها در یک صورت آدمیزاد از باارزش‌‌ترین دارایی زندگیش براحتی میگذره، و تنها در یک صورت سختی‌ها رو خودخواسته به جون میخره، و اون همون زمانیه که یک نفر رو از صمیم قلب و عاشقانه دوست داشته باشه …

8 پسندیده

من تو را مثل آخرين روز هفته، مثل پنج دقيقه خواب بيشتر، مثل يک صبحانه‌ى دورهمى، مثل بوى سنگک داغ، دوست دارم. من تو را مثل يک فنجان چاى دنج و گرم، مثل يک صندلى كنار شومينه، مثل يک كلبه‌ى چوبى در دل جنگل، دوست دارم. من تو را مثل خوابيدن زير نور ستاره‌ها، مثل لبخند زدن به يک كودک، مثل قدم زدن در زير باران، دوست دارم. من تو را مثل يک مادر، مثل يک پدر، مثل يک خانواده، دوست دارم. من تمام اين‌ها را، در كنار تو دوست دارم …


دوست داشتن یعنی مثل خورشید درهرشب بمیری تاماهت بالا بیاید ونفس بکشد :new_moon_with_face:

9 پسندیده

تو نمی‌دانی غرق شدن در دریای موانع تحمیلی و محدودیت‌های گریزناپذیر و رسالت‌های فراتر از آستانه‌ی تحمل یعنی چه! تو نمی‌دانی دست و پا زدن‌های مداوم و تکراری نه برای رسیدن به ساحل، که برای ثابت ماندن روی آب و غرق نشدن یعنی چه! تو نمی‌دانی بارها شکستن و بارها به‌هم پیوند خوردن و شبیه به اول ایستادن و لبخند زدن یعنی چه! تو نمی‌دانی و چه خوب که نمی‌دانی… دعا می‌کنم که هیچ‌کس نه بداند و نه باور کند که چه می‌گذرد در جهان و درون آدم‌هایی که زیباترین لبخندها را دارند و عجیب‌ترین داستان‌ها را و عمیق‌ترین زخم‌ها را…
نرگس صرافیان

8 پسندیده

آدم‌ها گنجشک‌های حیاط ‌‌پشتی خانه‌تان نیستند که برایشان دانه بپاشی ، به هر روز آمدنت عادتشان بدهی !

گاه و بی‌گاه روی پله‌ها بنشینی ، برایشان درد و دل کنی یا چشم‌هایت را ببندی و در خلسه مالیخولیایی خودت ، به جیک جیک‌شان گوش بدهی !

بعد یک روز حوصله‌ات سر برود ، خسته از شلوغی ، خسته از بودنشان ، راه‌ات را بکشی بروی !

آدم‌ها حتی مثل گنجشک‌ها ، نیاز به کیش کیش ندارند ! می‌روند اما با دلی شکسته !!!

8 پسندیده

همیشه فکر می‌کردم آدم های بی احساسی هستند، همان هایی را می‌گویم که نه از چیزی خوشحال می‌شوند و نه ناراحت، نه دل می‌دهند و نه دل می‌برند از کسی، از همه چیز و همه‌کس راحت عبور می‌کنند، منتظر هیچ اتفاقی نیستند و هیچ چیز آن ها را سر ذوق نمی آورد.
اما زندگی به من ثابت کرد همه چیز آنطور که به نظر می‌رسد نیست.
آدم هایی که اکنون نسبت به همه چیز خنثی و بی احساس هستند، روزی عمیق ترین و پاک ترین احساسات را داشته اند، عاشقی کرده اند و شوق زندگی داشته اند ؛ از ته دل خندیده اند و هر وقت دلشان گرفته اشک ریخته اند.
اما یک روز احساساتشان را از دست داده اند.
حالا دیگر هیچ حسی ندارند به جز دلمُردگی.
حسی که انتخاب آن ها نبوده…
تمام تلاششان را می‌کنند تا دوباره احساساتشان برگردد، دوباره عاشقی کنند، دوباره بخندند و اشک بریزند، ولی نمی‌شود که نمی‌شود…
دلمُردگی حس عجیبیست، زندگی می‌کنید، نفس می‌کشید؛ اما هیچ شوق و انگیزه ای برای فردا ندارید.
یک بی تفاوتی کشدار…
یک بی تفاوتی ادامه دار…

حسین حائریان

8 پسندیده

بذر «امید» ؛نه وقت می شناسد ،
نه موقعیت …
هر وقت بکاری ؛
شبیهِ «لوبیایِ سحر آمیز» ،
با اولین طلوع آفتاب خواستن ؛جوانه می زند🌱
و تا آسمانِ موفقیت و توانستن ،
اوج می گیرد …
هرگز نا امید نباش!!:anatomical_heart:

صبحت بخیر و شادی دوست من❤

Photographers

11 پسندیده

آمین گو هستم چون منتظرم. منتظر آرامش بعد از روزها تلاطم امواج خروشان مواج بی موج
منتظرم چون انتظار لبخند سخت کودک پس از لبخند سرد من
منتظرم مثل انتظار نپریدن گنجشک حیاط خانه مان از ترس حضور من
منتظرم از انتظار هیاهوی سکوت پس از عروسی های دیروز

8 پسندیده

منتظرم از انتظار نیفتادن قطره ی باران گل سرخ از گلبرگهای لطیفش
منتظرم از انتظار خورشید در کنار رفتنی نرم پس از درخشش نور حقیقی

8 پسندیده

چه زیبا محمد حسین عزیز و پر از نور و امید
انرژی گرفتم
شاد باشی و پر توان
سلامت باشی و سر بلند
پر خروش باشی و سرشوق

8 پسندیده

سلام و درود بر عباس عزیز
بسیار زیبا و دوست داشتنی مثل خودت
شاد و سلامت باشی
گل لبخند بر لبان پر مهرت

7 پسندیده

سلام دوستان ،نوبتی هم باشه نوبت سروده ای هست که قول داده بودم،صبر کردم از عید فاصله بگیریم تا شعرمو به اشتراک بزارم (همون شعر کوفتی :pensive:)شعر : ظلمت تنهایی

دلگیرم از سیاهی شب
شیب انتظار
از هر دریچه که بنگری مرده ام من و باز
یک خط سیر غریب از فراز شب
سرخ و سریع
با چشم های خسته من
راز می کند
لَختی به راه می نگرم
لَختی به پای خویش
به پای لُختِ لَختِ خویش
آنجا در انتهای راه
مرگی دهان گشوده نشسته است ومن
با دل دلی کُشنده
یکی پا به پیشم و هزار پای به پس
افتاده ام چو گوی و زمان
-این خوف بیکران-
پر می دهد مرا
گاهی به سوی راه
گامی به کام مرگ
خوب فکر می کنم
گرگی مرا نخورد
ماری مرا نزد
شیطان مرا ندید و خدا هم به کار خویش (:speak_no_evil:)
ای دوست
ای عزیز
پَرهیب خاطره است
که در جای جای آن
انسانم را فریفت
انسان مرا فروخت
انسان مرا شکست


پ.ن: پَرهیب : سایه یا شبح
دوستان لزوما وقتی شعری با چنین تِمی می گم حتما غمگین نمی شم ،اتفاقا این شعر باتوجه به تصویر سازی هایی که داشت ذوق زدم کرد ،سپاس از توجه شما ،آرزومند دل خوش برای تک تک دوستان :four_leaf_clover::pray:t3::palms_up_together:
تراک ویرایش شد .

10 پسندیده


خدایا به هرآنکه دوست‌تر می‌داری بچشان
دوست داشتن از عشق برتر است :+1:

7 پسندیده

چقدر باحال بود!
بااینکه زیاد طرفدار و دوستدار موسیقی سنتی نیستم ولی این قطعه موزیک ویدئوش واسم جالب بود

6 پسندیده

شعرتون معرکه بود فقط واسم سوال شد چرا گفتید کوفتی؟

من خیلی شعرتونو دوست داشتم عالی بود

7 پسندیده

سلام
خوشحالم که مورد توجهتون بوده
شاد باشین همیشه

6 پسندیده

باسلام کوثر بانو ،چون عیدوبعداون رو کوفتم کرد ،همین :sweat_smile:

6 پسندیده

چه شعر قشنگی :pleading_face: عالی بود عباس آقا قلمت با برکت :clap::heart:

6 پسندیده

سپاس محمدحسین جان :+1: خوب عوضش سولفاته هم میشه تو درون ،آدمو اذیت می‌کنه :sweat_smile:

6 پسندیده

بسیار زیبا و عالی. خیلی لذت بردم. صدای دل نشین و سخن دلنشین چه شود :heart_eyes:
باز هم برامون بزارید.

7 پسندیده

لطف دارین بانو ،سیاهکاری ما رو ببخشید،درودتان باد،چشم ،اگه بود به اشتراک می زارم :pray:t3::rose:

6 پسندیده