اگر از علاقهمندان به هنر و نقاشی باشید حتما دوست دارید اصطلاحات و کلمات مرتبط با آن را یاد بگیرید. با یاد گرفتن این کلمهها میتوانید از ویدیوهای آموزشی خارجی که در اینترنت وجود دارد برای یاد گرفتن یک مهارت جدید در زمینهی هنر و نقاشی استفاده کنید. اصطلاحاتی هم در زبان انگلیسی با کلمهها و عبارتهای هنری وجود دارد که تسلط به آنها باعث میشود شما حرفهایتر به نظر برسید و زبان شما به زبان نیتیو نزدیکتر شود.
وسایل نقاشی به انگلیسی
برای نقاشی از وسایل و متریالهای متعددی استفاده میشود و سبکهای مختلفی دارد. در ادامه چند مورد از پراستفادهترین وسایل نقاشی را ببینید.
Acrylic
اکریلیک، یکی از انواع رنگهایی که برای نقاشی از آن استفاده میکنند
airbrush
رنگ پاش ابزاری است که از آن برای پاشیدن رنگ یا وارنیش استفاده میکنند.
brush
قلممو ابزاری است که برای رنگآمیزی با متریالهایی مثل آبرنگ و گواش استفاده میکنند. قلمموها دو دسته هستند. یکی flat brush یا قلمموهای تخت و دیگری round brush که قلمموهای گرد هستند.
canvas
بوم نقاشی از این ابزار معمولا برای نقاشیهای رنگ و روغن استفاده میکنند.
chalk
گچ یا پاستل گچی
گچ یکی از متریالهای نقاشی است که در بعضی سبکها از آن استفاده میکنند. این ابزار بافت خشک دارد.
charcoal
زغال
یکی دیگر از سبکهای نقاشی، نقاشی با زغال است. این متریال معمولا به شکل مدادهای زغالی به فروش میرسد. البته ممکن است به شکل استیک هم تولید شود.
crayon
مداد شمعی
مدادهای شمعی به شکل مداد یا استیک طراحی میشوند و ترکیبی از پیگمنتهای رنگ و موم هستن و بافت نسبتا چربی دارند.
drawing paper
کاغذ نقاشی
کاغذ نقاشی برای بعضی سبکها مثل آبرنگ با کاغذهای عادی تفاوت دارد.
fixative
فیکساتیو یا تثبیتکننده
این محصول معمولا به شکل اسپری و از رزین شفاف تهیه میشود. آن را روی نقاشیها میزنند تا مانع از حل شدن رنگها در هم شود.
glaze
لعاب
برای بعضی از کارهای هنری مخصوصا نقاشی روی چوب و سنگ و سفال، از لعاب برای تثبیت کار استفاده میشود. لعاب مادهای پوشاننده و شفاف است.
ink
جوهر
از جوهر برای انجام کارهای هنری متعددی مثل بعضی سبکهای نقاشی و خطاطی استفاده میکنند.
linseed oil
روغن برزک روغنی زرد رنگ تهیه شده از کتان است که قابلیت خشک کردن و جلا دادن به رنگ دارد و در نقاشی رنگ روغن استفاده میشود.
oil paint
رنگ روغن
این مدل رنگ با ترکیبی از پیگمنتهای رنگ در روغن تهیه میشود و برای نقاشی به سبک رنگ روغن استفاده میشود.
paintbrush
قلمموی رنگ
از این قلممو برای گذاشتن رنگ روی سطح استفاده میکنند
palette
پالت
پالت سطح صاف پلاستیکی، چوبی یا شیشهای است که برای گذاشتن رنگ روی آن و ترکیب رنگها استفاده میشود. البته پالت تخممرغی هم داریم که سطح آن صاف نیست.
palette knife
کاردک نقاشی
pastel
پاستل
pencil
مداد
sketchbook
اسکچبوک یا دفتر طراحی دفتری است که در آن طرحهای اولیه و ایدههای خود را میکشید.
varnish
وارنیش مادهای است که معمولا به شکل اسپری یا محلول عرضه میشود. نوع محلول آن را میتوانید با قلممو روی نقاشی بکشید. این محصول برای تثبیت نقاشی و کمک به زودتر خشک شدن و حفاظت از آن است.
watercolour
آبرنگ
Graphite pencils
مداد گرافیتی
Kneaded eraser
پاککن خمیری
این مدل پاککنها درست مثل خمیر به هر شکلی که بخواهید شکل میگیرند. از این پاککن در طراحی استفاده میشود و متناسب با نیاز خود برای پاک کردن جاهای باریک و ریز میتوانید آن را شکل بدهید.
اصطلاحات نقاشی به انگلیسی
یکی از جذابیتهای یادگیری یک زبان خارجی، آشنایی با اصطلاحات آن زبان است. وقتی با اصطلاحات یک زبان آشنا باشید و از آنها استفاده کنید، زبان شما طبیعیتر و نزدیک به نیتیو به نظر میرسد. در ادامه با چند اصطلاح انگلیسی آشنا میشوید که در آنها از کلمههای مرتبط با هنر و نقاشی استفاده شده است. از این اصطلاحات رایج در موقعیتهای رسمی و غیر رسمی برای زیباتر کردن کلام استفاده میکنند.
Blank Canvas
معنی تحتاللفظی این اصطلاح، بوم خالی است. برای اشاره به شرایطی از این کلمه استفاده میکنند که در آن هنوز هیچ تصمیمی گرفته نشده و هیچ برنامهای وجود دارد و افراد آزاد هستند تا تصمیم بگیرند که چه اتفاقی بیفتد. مثال:
The city’s future is a blank canvas.
آیندهی شهر مثل یک بوم خالی است.
این اصطلاح یک کاربرد دیگر هم دارد و به کسی اطلاق میشود که شخصیت او هنوز شکل نگرفته است و میتواند تغییر کند:
A 60-year-old can no longer be regarded as a blank canvas, however. Life events leave their mark.
با این حال، یک فرد ۶۰ ساله دیگر نمیتواند به عنوان یک بوم خالی در نظر گرفته شود. (شخصیت او قابل تغییر نیست.) رویدادهای زندگی اثر خود را به جا میگذارند.
Art is long, life is short
هنر طولانی و زندگی کوتاه است.
این اصطلاح به این حقیقت اشاره دارد که دوام اثر هنری یک هنرمند بسیار بیشتر از عمر اوست. در واقع این جمله یعنی هنر ماندگار است. یک معنی دیگر این اصطلاح این است که در زندگی کارهای زیادی برای انجام دادن و چیزهای زیادی برای یاد گرفتن وجود دارد که در مدت کوتاه عمر، فرصت آن ایجاد نمیشود.
You should hurry up if you want to learn this skill because art is long, life is short.
اگر میخواهید این مهارت را بیاموزید باید عجله کنید زیرا هنر، ماندگار و زندگی کوتاه است.
Have something down to a fine art
این اصطلاح یعنی شما انجام دادن کاری را طی سالهای طولانی آن قدر تکرار کردهاید که در آن کار ماهر شدهاید. به عبارت سادهتر یعنی شما میتوانید کاری را ماهرانه انجام دهید چون زمان زیادی برای آن گذاشتهاید. مثال:
Handling several children is a big task, though he has got it down to a fine art.
رسیدگی کردن به چند کودک کار سختی است، اگرچه او آن را با تلاش یاد گرفته و در آن ماهر شده است.
State of the art
این اصطلاح در مجموع یعنی چیزی که خیلی مدرن است و با استفاده از آخرین تکنولوژیها، ایدهها و متدها ساخته و ارائه شده است. آن را میتوانید پیشرفته، مدرن، بهروز و… ترجمه کنید. مثال:
These laptops are state of the art.
این لپتاپها پیشرفته هستند.
(As) Pretty as a picture
معنای تحتاللفظی این اصطلاح یعنی به زیبایی یک تصویر. آن را میتوانید با کلمههایی مثل جذاب، خوشتیپ، زیبا و… ترجمه کنید. یک اصطلاح یک تعریف از ظاهر فرد مقابل است و یکی از بهترین روشها برای این که به کسی بگویید جذاب، زیبا و خوشتیپ است.
She looked as pretty as a picture on her wedding anniversary.
او در سالگرد ازدواجش بسیار زیبا و جذاب شده بود.
Artistic license
معنی کلمهبهکلمه ی این اصطلاح، مجوز هنری است.
هنگامی که جزئیات و حقایق حذف یا اصلاح میشوند تا خواستهی هنرمند را برآورده کنند، به عنوان مجوز هنری شناخته میشود. به تغییرات جزئی یا ارائهی نادرست حقایق یا تاریخ به خاطر انجام کار هنری مجوز هنری میگویند. مثلا مثل فیلمهایی که کمی از واقعیت الهام گرفتهاند ولی حقایق در آن دستکاری شده است.
His new movie takes a little artistic license with the facts.
فیلم جدید او نیاز به کمی مجوز هنری دارد.
Be the picture of health
این اصطلاح یعنی سالم به نظر رسیدن و ترجمهی کلمهبهکلمهی آن «تصویری از سلامتی بودن» است. وقتی کسی به شما میگوید که تصویری از سلامتی هستید یعنی خیلی سالم به نظر میرسید.
My gym trainer is a picture of health.
مربی بدنسازی من سالم و سرحال است.
Life imitates art
زندگی از هنر تقلید میکند. از این اصطلاح زمانی استفاده میکنید که در زندگی واقعی اتفاقاتی میافتد که شبیه یه چیزهایی است که در داستانها یا آثار هنری توصیف شده است. البته از این اصطلاح معمولا به شکل طعنهآمیز و طنزآمیز استفاده میشود.
He went to the venue and felt like a Bollywood movie scene was being played. A chilling instance of life imitating art.
او به محل برگزاری مراسم رفت و احساس کرد که صحنه ای از فیلم بالیوودی در حال پخش است. نمونهای دلخراش از اینکه زندگی از هنر تقلید میکند.
Art for art’s sake
این اصطلاح یعنی «هنر برای خود هنر» و این ایده را بیان میکند که یک اثر هنری باید فقط برای لذت حاصل از کمال شکل و بیان آن وجود داشته باشد، نه برای هر هدف سودمند، اخلاقی یا سیاسی. مثال:
A good artist encourages people to make art for art’s sake.
یک هنرمند خوب، مردم را تشویق میکند که برای هنر، هنر خلق کنند.
Paint a picture of something
این اصطلاح به معنی «تصویری از چیزی نقاشی کردن» یعنی چیزی را تشریح و توصیف کردن یا ایدهای از چیزی را به شکلی خاص، مطرح کردن. این اصطلاح ممکن است در معنای توضیح دادن یا واضحتر بیان کردن یک چیز هم استفاده شود. مثال:
This news does not paint a positive picture of the company for our buyers.
این خبر تصویر مثبتی از شرکت برای خریداران ما ایجاد نمیکند.
Paint (something/somebody) in a good light
معنی کلمه به کلمهی این اصطلاح میشود «چیزی یا کسی را در نور خوب نقاشی کردن». اما منظور این اصطلاح این است که در مورد یک چیز یا یک فرد، نظرات مثبتی داشته باشیم. این اصطلاح کاربرد زیادی دارد و به صورت گسترده مورد استفاده قرار میگیرد.
A politician was angry because the movie did not paint him in a good picture.
سیاستمدار عصبانی بود زیرا فیلم، تصویر خوبی از او نشان نداد.
Paint (something) with a broad brush
این اصطلاح به صورت کلمه به کلمه یعنی «(چیزی) را با قلم موی پهن رنگ کردن یا کشیدن». اما منظور از این اصطلاح این است که چیزی را به صورت کلیتر تعریف کنید یا توضیح دهید بدون اینکه به جزئیات توجه کنید.
When I asked my son how he would become a blockchain engineer, he painted his plan with a broad brush.
وقتی از پسرم پرسیدم که چگونه مهندس بلاکچین میشود، او برنامهی خود را به صورت کلی تشریح کرد.
Put (someone) in the picture
این اصطلاح با معنی تحتاللفظی «کسی را در تصویر قرار دادن» به این معنا است که کسی را در مورد چیزی مطلع و آگاه از اخبار، نگه دارید. مثلا وقتی میگوییم put me in the picture for this case یعنی دوست دارم در مورد این مسئله بیشتر بدانم و اخبار بیشتری را دنبال کنم و به من اطلاع دهید.
معنی دیگر این اصطلاح این است که کسی را در جریان چیزی بگذارید. مثال:
I’ll put you in the picture as soon as I get the information.
به محض دریافت اطلاعات، شما را در جریان میگذارم.