تمرین ترجمه

سلام به همگی! :blush::wave:
خسته نباشید دوستان :rose:

به پیشنهاد قشنگ خانم @elham-esk قراره از این به بعد، جمعه‌ها، یه متنی رو قرار بدم، و با هم دیگه ترجمه‌ش کنیم.

موضوع از این قراره که یکی از دوره‌های بدون ترجمه رو انتخاب می‌کنیم، یه بخش کوچیکِ حدودا ۲۵۰ کلمه‌ای ازش براتون می‌ذارم و شما در صورتی که مایل به شرکت توی چالش بودید (یا می‌خواستید خودتون رو تست کنید)، ترجمه‌هاتون رو زیر همون تاپیک پست می‌‌کنید :blush:

من تا آخر هفته همه‌ی ترجمه‌ها رو تصحیح می‌کنم و بهترین ترجمه رو هم روی اپ قرار می‌دم.

شخصا با بررسی دوره‌ها پیشنهاد اولیه‌م دوره‌ی Goosebumps هستش، اما اگه دوست داشتین، شما زیر همین اولین چالش، دوره‌‌های دیگه‌ای رو انتخاب کنید که هفته‌های بعد از بین اون‌ها انتخابشون کنیم :grin:.

هر نظر یا پیشنهادی هم راجع به این پلن داشتین، باهام در میون بذارید :grin::rose:.


Goosebumps > Welcome to Dead House > Chapter 03:

‎Then, as I took a few reluctant steps toward Josh, watching him bend low, then change directions, his arms outstretched as he ran, I realized I had it completely backward.

Josh wasn’t being chased. Josh was chasing.

He was chasing after Petey.

Okay, okay. So sometimes my imagination runs away with me. Running through an old graveyard like this - even in bright daylight - it’s only natural that a person might start to have weird thoughts.

I called to Josh again, and this time he heard me and turned around. He looked worried. “Amanda - come help me!” he cried.

“Josh, what’s the matter?” I ran as fast as I could to catch up with him, but he kept darting through the gravestones, moving from row to row.

“Help!”

“Josh - what’s wrong?” I turned and saw that Mom and Dad were right behind me.

“It’s Petey,” Josh explained, out of breath. “I can’t get him to stop. I caught him once, but he pulled away from me.”

“Petey! Petey!” Dad started calling the dog. But Petey was moving from stone to stone, sniffing each one, then running to the next.

“How did you get all the way over here?” Dad asked as he caught up with my brother.

“I had to follow Petey,” Josh explained, still looking very worried. “He just took off. One second he was sniffing around that dead flower bed in our front yard. The next second, he just started to run. He wouldn’t stop when I called. Wouldn’t even look back. He kept running till he got here. I had to follow. I was afraid he’d get lost.”

13 پسندیده

سلام …به به :heart_eyes:
چه چالش قشنگی …
من حتما تا جایی که وقت کنم شرکت میکنم…
اینجوری هم ما با ترجمه کردن خودمون رو به چالش می کشیم و هم تو ترجمه ی برنامه ها کمکی میشه و خیلی از برنامه ها ترجمه دار میشن.
مرسی از شما و الهام خانوم عزیز :star_struck: :cherry_blossom: :cherry_blossom:

10 پسندیده

خیلی هم عالی :grin::pray::rose:

بله کاملا موافقم، پیشنهاد واقعا جالبی بود و حتما هر هفته (روزای جمعه) متن جدید رو قرار می‌دیم.
سعی هم بر اینه که بیش از ۲۵۰-۳۰۰ کلمه نباشه تا کسی رو خسته نکنه

و مرسی از حضورتون :blush:

10 پسندیده

سلام چه ایده عالی ای و چه چالش عالی ای و من هنوز در سطحی نیستم که ترجمه کنم هنوز سطح متوسط هستم :grin::star_struck:ولی با لایک حمایتتون میکنم :grin:موفق باشید :hugs:

8 پسندیده

سلام
وقت بخیر


بعد همانطور که چند قدم با بی میلی به طرف جاش برمی داشتم، دیدم که به جلو خم شد، بعد تغییر مسیر داد و بازوهایش را همانطور که می دوید، باز می کرد. فهمیدم که کاملاً برعکس متوجه شده ام.

کسی جاش را تعقیب نمی‌کرد. این او بود که درحال تعقیب کسی بود.

او داشت پیتی را تعقیب می کرد.

بله، درست است. گاهی اوقات تصوراتم از کنترلَم خارج می شوند. طبیعی است که آدم حتی در روز روشن هم با دویدن در میان یک گورستان قدیمی مثل این، خیالات عجیب به سرش بزند.

جاش را دوباره صدا زدم. این بار صدایم را شنید و برگشت. نگران به نظر می رسید. فریاد زد:« آماندا، بیا کمکم کن.»

با تمام قدرت دویدم تا به او برسم. داد زدم:« جاش، چه اتفاقی افتاده است؟» اما او همچنان به سرعت در میان سنگ قبر ها می دوید و از ردیفی به ردیف دیگر می رفت.

فریاد زد:« کمک!»

-جاش، چه شده است؟
برگشتم و دیدم که پدر و مادر درست پشت سرم بودند.

جاش درحالی که نفس نفس می زد توضیح داد:« نمی توانم پیتی را متوقف کنم. یک بار به او رسیدم اما دوباره از من فاصله گرفت/ دور شد.»

پدر شروع به صدا زدن سگ کرد:« پیتی! پیتی!» اما پیتی از قبری به سوی قبری دیگر می رفت. یکی را بو می کشید و بعد به طرف بعدی می رفت.

وقتی پدر به برادرم رسید، از او پرسید:« چطور این همه راه را تا اینجا آمده اید؟»

جاش درحالی که هنوز به شدت نگران به نظر می رسید، توضیح داد:« باید پیتی را دنبال می کردم. فقط حرکت می کرد. لحظه ای درحال بو کشیدن آن باغچه ی مرده در حیاط جلویی بود و لحظه ای دیگر شروع به دویدن کرد. هرچه صدایش می زدم نمی ایستاد. حتی به عقب هم نگاه نمی کرد. آنقدر به دویدن ادامه داد تا به اینجا رسید. باید تعقیبش می کردم. می ترسیدم گم شود.»


منتظر بازخورد هستم.

8 پسندیده

سلام تشکر از شما :hibiscus::hibiscus::hibiscus:

4 پسندیده

مور مور شدن_ به خونه بی‌جان خوش اومدید_ فصل ۳:
موقعی که من با بی میلی چند قدم به سمت جاش برداشتم، اون رو دیدم که به سمت پایین خم شده، بعد مسیرش را تغییر داد، وقتی که می‌دوید بازوهایش را باز می‌کرد، من فهمیدم که کاملا اشتباه متوجه شدم.
کسی به دنبال جاش نبود. جاش داشت دنبال کسی می کرد.
او داشت پتی رو دنبال می‌کرد.
باشه، باشه.
گاهی مواقع تخیلاتم به بیراهه میرن.
اون ها از جایی مثل یک گورستان قدیمی عبور می‌کنند “حتی در روشنی روز طبیعیه که آدم شروع به فکرهای عجیب کنه.”
من دوباره جاش رو صدا کردم، و این بار او صدام رو شنید و صورتش رو برگردوند.
نگران به نظر می‌رسید. او داد زد اماندا بیا بهم کمک کن.
من به اندازه ای که بتونم بهش برسم دویدم و گفتم "جاش، چی شده؟ " اما او به دویدنش ادامه داد از میان سنگ قبرها عبور می‌کرد و از ردیفی به ردیف دیگر می‌رفت.
کمک!
من برگشتم و دیدم مامان و بابا دقیقا پشت سرم بودند. زمانی که بابام به داداشم رسید ازش پرسید: جاش_ چی شده؟
جاش در حالی که از نفس افتاده بود توضیح داد، این پتیه. من نمیتونم اون رو نگه دارم. من یک بار گرفتمش، اما ازم دور شد.
بابا شروع به صدا کردن سگ کرد. پتی!پتی!
اما پتی داشت از یک سنگ قبر به سنگ قبر دیگه‌ای می‌رفت، همه قبرها رو بو می‌کشید، بعد به سمت قبر بعدی حرکت می‌کرد.
جاش در حالی که خیلی نگران به نظر می‌رسید توضیح داد “من باید پتی رو دنبال می‌کردم” اون سریع رفت. پتی یک ثانیه گل بی جان جلوی حیاطمون را بو می کشید و ثانیه بعدی، شروع به دویدن کرد. وقتی صداش کردم نایستاد. حتی برنگشت. او تا اینجا برسه داشت می‌دوید. می ترسیدم گم بشه. باید دنبالش می‌کردم.

سلام وقت بخیر و ممنون از شما برای چالشتون :hibiscus: خیلی فکر خوبی بود که برای این چالش از دوره ها استفاده کردید. فقط کاش چالش رو از داستان های ساده به پیشرفته قرار بدید که هم دوستان بیشتری در این چالش شرکت کنند و هم در حین بررسی اشکالات سطح دوستان ارتقاء پیدا کنه و بتونند کم کم در چالش‌های سخت‌تر هم شرکت کنند.

5 پسندیده

سلام به شما :grin:

خیلی هم ممنون از لطفتون :blush::rose::pray:
هر موقع دوست داشتید به ما بپیوندید ولی :grin: کنار هم یاد می‌گیریم

4 پسندیده

سلام، وقت شما هم بخیر :grin::rose:

واقعا فوق‌العاده انجامش دادید، خسته نباشید :rose::clap:
فکر نمی‌کنم بتونم معادل بهتری برای هیچ‌کدوم از بخش‌های ترجمه در نظر بگیرم :smile:

ممنون از وقتی که براش گذاشتین :blush::pray: کامل و بی‌نقص.

5 پسندیده

سلام، وقت شما هم بخیر :blush::rose: ممنون از شما واسه پیشنهاد قشنگتون :grin:
بله حتما، واقعا خیلی دنبال دوره‌های ساده گشتم، اما همه‌شون ترجمه شده بودن. اگه چیزی دیدید حتما بهم پیشنهاد بدید هفته‌ی بعد اون رو بذارم.
گفتم واسه این هفته یه چیز داستانی پیدا کنم که حداقل ترجمه‌ش خسته‌کننده نشه.
برای هفته‌های بعد هم سعی می‌کنم متن‌های ساده‌تری رو پیدا کنم.

و راجع به ترجمه‌تون:
واقعا عالیه، خسته نباشید :clap::grin::rose:

بعضیا معتقدن بهتره توی ترجمه ضمایر رو کامل دوباره قرار بدیم، اما به نظر من اگه دوست دارید ترجمه‌تون روون‌تر بشه، می‌تونید تا جایی که جمله معنی اصلیش رو از دست نده و گیج‌کننده نشه، حذفشون کنید.
مثلا:

«همینطور که ناخواسته/با بی‌میلی چند قدم به سمت جاش بر می‌داشتم»
چون اینجا ضمیر متصل به فعل رو هم داریم، نیاز نیست «من» رو به طور جدا هم بیاریم.


نکته‌ی اصلی اما اینه که سعی کنید لحن متن یکپارچگیش رو حفظ کنه، مگه اینکه خود متن انگلیسی اینطور نباشه:

اون رو دیدم… مسیرش را

بسته به لحن متن مرجع، می‌تونید انتخاب کنید که اون پاراگراف رو باید معیار ترجمه کنید یا محاوره‌ای.
مثلا دوره‌ی انگلیسی قدرت ای‌جی هوگ محاوره‌ایه، اما وسطش تیکه‌هایی از کتاب‌ها رو می‌خونه.
من تیکه‌هایی که ای‌جی داره کلی صحبت می‌کنه رو محاوره‌ای ترجمه کردم و تیکه‌هایی که از کتاب می‌خونه رو معیار.


تشکر فراوون از وقتی که گذاشتید :blush::rose: از خوندنش لذت بردم.
اگه سوالی بود من در خدمتتون هستم.

4 پسندیده

خیلی ممنونم از شما که وقت گذاشتید و تصحیح کردید. حتما نکاتی که فرمودید رو رعایت می‌کنم :hibiscus:
و اگه دوره ساده ای پیدا کردم حتما به اشتراک میذارم. بازم ممنونم از شما که این چالش رو در برنامه‌تون گذاشتید.

6 پسندیده

خواهش می‌کنم، وظیفه‌ست :blush::rose::pray:
خیلی ممنون از همراهیتون :grin:

5 پسندیده

سلام وقت بخیر. آقای روحانی در رابطه با انتخاب دوره ها شما هر بخشی رو که برای ترجمه قرار بدید مطمئنا بهترین انتخاب هست مخصوصا این که شما از دوره های زبانشناس برای چالش ترجمه استفاده کردید چون بخش زبانشناس برای یادگیری هست تمام دوره های این بخش ترجمه بشه خیلی عالی میشه اما نظر بنده روی دروس وبسایت های معتبر و پادکست های انگلیسی سطح متوسط هست تا تمام دوستانی که سطح متوسطی دارند بتونند در این چالش شرکت کنند. البته اگر تیم زبانشناس و دوستان دیگر در حال ترجمه این بخش‌ها نباشند.
باز هم میگم شما هر دوره ای رو برای چالش انتخاب کنید قطعا بهترین هست :rose::rose::rose:

4 پسندیده

سلام، وقت شما هم بخیر :blush::rose:

ممنون از لطف شما، باشه چشم.
پیشنهاد خیلی خوبیه. من از آقا فرزاد مشاوره می‌گیرم ببینم نظر ایشون روی چه دوره‌هایی هستش، و از هفته‌ی بعد حتما سعی می‌کنم سطوح متوسط رو برای ترجمه قرار بدم :blush:

3 پسندیده

مچکرم.


2 پسندیده

خیلی هم عالی تشکر :hibiscus::hibiscus::hibiscus:

2 پسندیده