چالش کتاب کاغذی 📜

خیلی خیلی ممنون آقا مصطفی، من خیلی وقت بود دلم میخواست این کتاب رو بخونم. :rose:

2 پسندیده

خواهش میکنم. :hibiscus: :rose:

2 پسندیده

اصلا نمیتونم این سبک کتابارو بخونم.
نمیدونم چرا؟!
جمیعا … چرا بنظرتون…؟!؟

4 پسندیده

منم همینطور.
فکرکنم بستگی به شخصیت هامون داره.
ازطرف دیگم گرچه قویا معتقدم بعضی کتابها رو حتماباید یکبارخوند، شدیدا مخالفم که همه ی کتابها ارزش یکبار خوندن رو دارند.
کتابهای زیادی هستند که ابداارزش وقت تلف کردن واسه خوندن یاحتی تورق کردن رو ندارند.
البته ابنجامنظورم کتاب موردنظر سمیراجان نیست،نظرموکلی گفتم.

4 پسندیده

متن کامل این غزل که یکی از غزل های مورد علاقمه:

صبح است و ژاله می‌چکد از ابر بهمنی
برگ صبوح ساز و بده جام یک منی

در بحر مایی و منی افتاده‌ام بیار
می تا خلاص بخشدم از مایی و منی

خون پیاله خور که حلال است خون او
در کار یار باش که کاریست کردنی

ساقی به دست باش که غم در کمین ماست
مطرب نگاه دار همین ره که می‌زنی

می ده که سر به گوش من آورد چنگ و گفت
خوش بگذران و بشنو از این پیر منحنی

ساقی به بی‌نیازی رندان که می بده
تا بشنوی ز صوت مغنی هوالغنی

3 پسندیده

۱۵۰ غزل برتر دیوان حافظ (به انتخاب خودم):

۳، ۵، ۷، ۸، ۹، ۱۱، ۱۳، ۲۰، ۲۲، ۲۵، ۲۹، ۳۷، ۴۰، ۴۱، ۴۲، ۴۳، ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۶۴، ۶۵، ۷۱، ۷۴، ۷۹، ۸۰، ۸۴، ۱۰۰، ۱۰۱، ۱۱۵، ۱۲۹، ۱۴۲، ۱۴۵، ۱۴۹، ۱۵۰، ۱۵۱، ۱۵۴، ۱۵۸، ۱۵۹، ۱۶۱، ۱۶۲، ۱۶۳، ۱۶۴، ۱۶۵، ۱۶۹، ۱۷۵، ۱۷۹، ۱۸۲، ۱۸۶، ۱۸۸، ۲۰۰، ۲۰۱، ۲۰۲، ۲۰۳، ۲۰۵، ۲۰۶، ۲۰۷، ۲۱۴، ۲۱۵، ۲۱۸، ۲۱۹، ۲۲۵، ۲۳۰، ۲۳۹، ۲۴۰، ۲۴۴، ۲۴۵، ۲۴۶، ۲۵۴، ۲۵۵، ۲۵۶، ۲۵۷، ۲۶۲، ۲۶۳، ۲۶۴، ۲۶۸، ۲۷۱، ۲۷۴، ۲۷۵، ۲۷۶، ۲۷۸، ۲۸۴، ۲۸۵، ۲۸۶، ۲۸۸، ۲۹۵، ۲۹۸، ۲۹۹، ۳۰۹، ۳۲۰، ۳۳۸، ۳۴۰، ۳۴۱، ۳۴۶، ۳۴۸، ۳۵۰، ۳۵۱، ۳۵۳، ۳۵۴، ۳۵۵، ۳۵۸، ۳۶۲، ۳۷۲، ۳۷۳، ۳۷۴، ۳۷۵، ۳۷۶، ۳۷۸، ۳۷۹، ۳۸۶، ۳۸۷، ۳۸۸، ۳۹۱، ۳۹۳، ۳۹۶، ۳۹۸، ۴۰۳، ۴۰۵، ۴۱۴، ۴۱۷، ۴۱۸، ۴۲۸، ۴۲۹، ۴۳۰، ۴۳۱، ۴۳۴، ۴۳۵، ۴۳۶، ۴۴۰، ۴۴۴، ۴۵۰، ۴۵۱، ۴۵۲، ۴۵۴، ۴۵۶، ۴۵۸، ۴۶۰، ۴۶۲، ۴۶۵، ۴۶۶، ۴۷۰، ۴۷۱، ۴۷۳، ۴۷۷، ۴۷۸، ۴۷۹، ۴۸۱، ۴۸۳، ۴۸۵، ۴۸۶، ۴۹۰

۵۰ غزل برتر دیوان حافظ (به انتخاب خودم):

۸، ۱۳، ۲۵، ۲۹، ۴۱، ۴۳، ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۶۵، ۷۴، ۷۹، ۸۴، ۱۰۱، ۱۱۵، ۱۴۵، ۱۵۸، ۱۶۲، ۱۶۴، ۱۷۵، ۱۷۹، ۲۱۸، ۲۱۹، ۲۳۹، ۲۵۶، ۲۵۷، ۲۶۴، ۲۶۸، ۲۷۸، ۲۸۸، ۲۹۸، ۲۹۹، ۳۰۹، ۳۲۰، ۳۴۶، ۳۵۰، ۳۵۳، ۳۷۴، ۳۷۶، ۳۹۱، ۳۹۶، ۴۲۹، ۴۳۰، ۴۵۴، ۴۵۶، ۴۶۶، ۴۷۷، ۴۷۸، ۴۷۹، ۴۸۵

(شماره غزل ها براساس نسخه مشهور و متعارف علامه قزوینی است.)

https://ganjoor.net/hafez/ghazal

3 پسندیده

سلام گرنی :face_holding_back_tears: خوبین؟
به به هایلایتتونو دوست داشتم…
اون که البته هر کسی سلیقه خودش رو داره… ییهو دیدم سمیرا جان این کتاب معرفی کردن.
یادم افتاد تا الان دو سه بار سعی کردم این سبک کتابا رو بخونم… ولی هر دفعه بی فایده بوده و جذب نشدم!
نمیدونم احساس میکنم شاید روی من تاثیر گذار نیستن!
یعنی روی بقیه تاثیر گذارن؟!؟!!؟!
این تاثیر گذاری مقطعی نیست!؟!؟
منظور اینکه لحظه ای آدم جو گیر بشه!
واقعا مفیدن؟!

نمیدونم! نمیفهمم…

3 پسندیده

نه بابا ، عجیب نیست که دوست ندارین.
عجیب هم نیست که من دوست دارم.
من یه مدته خیلی به رونق کسب و کار و پس اندازو سرمایه گذاری و این چیزا علاقه مند شدم . قبلا هرکه از پول حرف می زد فکر دیگه در موردش می کردم ولی الان با توجه به شرایط کارم و زندگیمو آینده بچه هام ،فکر کنم به این سمت کشیده شدم.

قبلا کتاب های هدف گذاری و رمان های خاص که توش یه ایده ی جدید بود رو دوست داشتم.
الانم در حال خوندن کتاب دختر کشیش ام.
و جالبیش اینه که خیلی سخت تو اطرافیانم کسی رو پیدا می کنم که سلیقه ی کتابی منو داشته باشه.
من کتاب سمفونی مردگان رو دادم دست دختر عمه ام، از کتاب خوندن سیر شد:sweat_smile:
الان هم که اینجا می زارم می گم شاید یه نفر بین همه دوست داشته باشه.:face_with_peeking_eye:

4 پسندیده

سلام به همه عزیزان
بعد از مدتها کتاب دستم گرفتم.

چشمهایش از بزرگ علوی

اینقدر تعریفش رو شنیدم و علاقه مند شدم که بخونمش ولی واقعیت اونقدا برام جالب نبود شاید چون میتونستم حدس بزنم آخرش چی میشه و…

البته این به این معنی نیست که کتابش خوب نیست و‌‌‌‌‌…
آخر کتاب نوشته خود علوی هست که یه بیوگرافی از زندگیش میده و ابراز پشیمونی میکنه که چرا یه سری فعالیتهایی رو انجام داد که باعث شد زیاد نتونه رو نویسندگی تمرکز کنه و…





4 پسندیده

چرا عکس ها اینجور میاد؟؟ :sweat_smile::crazy_face:

نمیشه هم پاکش کرد اصلاح کنم ای بابا :roll_eyes::expressionless:

3 پسندیده

سلام.

کتاب اصول زندگی عقلانی از استاد ملکیان خوانده شد.

144048

از مطالعه این کتاب بسیار لذت بردم. با اینکه کتابی کوتاه و فشرده ست، ولی پر از مطالب ناب برای زندگی خوب و خوش و اخلاقیه و در اصل چکیده ای از سالها اندیشه و تجربه جناب استاد ملکیانه که بارها در فرصت های گوناگون بیان کرده اند.

کتاب با این حکایت شروع میشه که روزی یکی از پادشاهان پارس از دانشمندان خواست تا همه کتابهای نوشته شده درباره تاریخ رو خلاصه کنند و سرانجام وقتی پادشاه در بستر مرگ بود و کتابها هنوز خلاصه نشده بود، در آن هنگام یکی از دانشمندان تمام تاریخ را در سه کلمه برای پادشاه خلاصه کرد: آدمهایی به دنیا آمدند، رنج کشیدند و رفتند.

بحث کتاب بر اینه که میشه از بسیاری از رنجهای زندگی کاست یا به قول آقای ملکیان از “ضربه گیرهای روانی” کمک گرفت و این کار از طریق زندگی عقلانی امکان پذیره. کتاب به اصول این سبک از زندگی می پردازه.

بودا می گوید هنگامی که از یک نفر جدا می شوی، حواست باشد که به او بدهکار نباشی، شاید این آخرین دیدار تو با او باشد. همچنین هیچ یک از خوشی هایت را برای فردا نگذار، چرا که معلوم نیست فردا برای انجام آن فرصت داشته باشی.

هر دو احساس شادی و اندوه در زندگی انسان اندیشمند باید گذرا و غیر عمیق باشد. انسان اندیشمند دچار شادی و اندوه می شود، اما او هیچکدام از این احساس ها را عمیقا تجربه نمی کند، چرا که او جهان را گذرا می داند. از نظر او نه شادی جهان پایدار است نه غم هایش.

هنگامی که با یک سؤال مواجه می شویم باید ببینیم آیا شروط زیر را دارد یا خیر:

  • آیا این سؤال عملا در زندگی ما تفاوتی ایجاد می کند؟ آیا زندگی ما قبل از اینکه این سؤال را از خود بپرسیم با بعد از آن تفاوتی کرده است؟

  • آیا بعد از یافتن جواب تفاوتی در زندگی ما ایجاد می شود؟ آیا دانسته جدید در زندگی ما کاربردی دارد؟

مطالعه این کتاب رو به همه دوستان پیشنهاد میکنم.

فهرست مطالب کتاب:


7 پسندیده

سلام
من نتونستم باهاش ارتباط بگیرم… همون چند صفحه اول ولش کردم… :neutral_face:
ولی به قول شما خیلی تعریفشو میکنن

3 پسندیده

مهم نیست:joy:

2 پسندیده

کتابایی که اسم بردین رو نخوندم! سرچی میکنم ببینم چین…
عزیزم امیدوارم تو تمامی مردحل زندگیتون موفق باشید. و کسب و کارتون پر رونق باشه :hugs:

2 پسندیده

داستان ملال انگیز از آنتوان چخوف

خلاصه کتاب:

داستان از زبان پرفسوری به نام نیکالای استپانویچ، دانشمند پرآوازه و مشهور روایت می‌شود. او پزشک بزرگی است که در دانشگاه تدریس می‌کند و در اثر ابتلا به بیماری روزهای آخر عمر خود را سپری می‌کند و داستان ملال‌انگیز زندگی خود را روایت می‌کند. پرفسور با اینکه از نظر علم و دانش سرآمد مردم شهر است و مدال‌ها و نشان‌های افتخارآمیز گوناگونی دارد اما دیگر زندگی برای او معنای خاصی ندارد. چرا که مرگ بر زندگی او سایه انداخته و حالا پرفسور تنهایی عمیق و بیگانگی با خانواده، اجتماع و هنر را به شکل دیگری لمس می‌کند.

تا حالا دو تا داستان کوتاه از این نویسنده روسی خوندم و هر دو فوق العاده بودن. این کتاب و همچنین اتاق شماره ۶.

52724

هر دو داستان حاوی نگاه عمیق به مقوله معنای زندگی اند. واقعا از قلم و دیدگاه چخوف لذت بردم. ترجمه آقای گلکار هم که مستقیم از روسی انجام شده بی عیب و نقصه.

جهان بینی ام را در این لحظات می توان با عباراتی بیان کرد که آراکچیف مشهور در یکی از نامه های خصوصی اش آورده است: هیچ خوبی ای در جهان نمی تواند بدون بدی باشد، و همیشه بدی بیشتر است تا خوبی.
یعنی همه چیز منزجر کننده است، زندگی بی معناست، و این شصت و دو سالی را هم که از عمر سپری شده است باید بربادرفته دانست.

آنتوان چخوف، داستان ملال انگیز، ترجمه آبتین گلکار، فصل سوم

6 پسندیده

سلام.

حماسه گیلگَمِش خوانده شد.

53279

این حماسه قدیمی ترین نوشته به جامانده از دوران باستانه و قدمتش به چند هزار سال پیش از میلاد میرسه! و اولین بار در سده نوزدهم در دوازده لوح نوشته شده به خط میخی پیدا شد.

داستان درباره یکی از پادشاهان سرزمین بین النهرین به نام گیلگمشه که دو سومش خدا و یک سومش انسانه! خدایان همتایی برای جلوگیری از ستم های او می فرستند به نام اِنکیدو که از گیلگمش شکست میخوره، ولی این دو در نهایت با هم دوست میشن و همدیگرو برادر خطاب می کنن. گیلگمش و انکیدو با هم به جنگل سدر می روند تا دیوی پلید به نام هومبابا رو بکشند و در این کار موفق میشوند.

ایزدبانوی عشق “ایشتَر” از گیلگمش کامخواهی میکند، ولی گیلگمش فریب او را نمی خورد و این جواب رد باعث برانگیختن خشم ایشتر می شود که گاو آسمان (صورت فلکی گاو) را به جنگ وی می فرستد. گیلگمش و انکیدو به کمک هم این گاو را از پا در می آورند. این گستاخی باعث خشم خدایان میشه و آنها جان انکیدو رو می گیرند. گیلگمش مرگ ناگهانی دوستش را نمی تواند تحمل کند و شش روز او را نگه می دارد تا اینکه کرم ها شروع به خوردن بدن انکیدو می کنند و گیلگمش مجبور می شود دوستش را دفن کند.

از این جا به بعد داستان رنگ و بوی فلسفی می گیره. گیلگمش نمیتونه مرگ رو بپذیره و شروع به سفر دور و درازی میکنه تا راز جاودانگی رو از شخصی به نام اوت ناپیشتیم بپرسه. سرانجام وقتی از دریای مرگ عبور میکنه و به این شخص میرسه، از او درباره راز جاودانگی می پرسه. اوت ناپیشتیم پاسخی دلسرد کننده به گیلگمش میده، اینکه “زندگی جاوید بهره آدمی نیست و مرگ وحشت آور است، غایت زندگی!” گیلگمش از علت جاودانگی اوت ناپیشتیم سؤال میکنه، در اینجا اوت ناپیشتیم داستانی تعریف میکنه که بسیار به افسانه طوفان نوح در ادیان ابراهیمی شباهت داره (و اوت ناپیشتیم هم در واقع همتای نوح به شمار میاد که جاودانگی رو از خدایان گرفته). پایان حماسه به این صورته که گیلگمش سرخورده به شهر خود اوروک برمیگرده و سرانجام مرگ به سراغش میاد.

از مطالعه این حماسه کهن و نه چندان طولانی بسیار لذت بردم. براستی چی بهتر از حماسه ای قدیمی با خدایان اسطوره ای که در آن به مضمون مرگ و زندگی هم پرداخته شده؟ غم خاصی بر این حماسه سایه افکنده و پس از پایان مطالعه متن به خوبی احساس میشه. داستانی تراژیک درباره بیهودگی تلاش انسان برای فرار از رنج و مرگ. همونطور که در پشت کتاب اومده:

تفاوت عظیم گیلگمش و دیگر افسانه های بابایی، شخصیت و غم بزرگ انسانی اوست. در این داستان، نگاه و طمع و فقر و احتیاج انسان چون لغتنامه ی بزرگ حیات در برابر سرنوشت است. این افسانه، از نظر توجه به انسان و شدت تاثیر در ادبیات بابلی بی مانند است. تردید و نابسامانی انسان و عشق به حیات و تلاش بی فرجام انسانی که ناکامی در سایه روشن لبخندهای زهرآلود توفیق در پی استهزای اوست، چون موجی گران داستان گیلگمش را فرا گرفته است.

نکته اصلی داستان هم بنظرم در بخش دهم اومده:

سابیتو با گیلگمش چنین می گوید:
گیلگمش کجا می روی؟ زندگی ای که تو می جویی نخواهی یافت. چون خدایان آدمیان را می آفریدند، مرگ را نصیب آدمیان کردند، زندگی را برای خود نگه داشتند. از این رو گیلگمش، بنوش و بخور، تن خود را بینبار، شب و روز شاد باش! هر روزی را جشن شادی بگیر! شب و روز را با چنگ و نی و رقص شاد باش! جامه های پاک بپوش، سر خود را بشوی و با روغن بیندای، و تن را در آب تازه صفا بده! از دیدار فرزندانی که دست تو را می گیرند لذت ببر! در آغوش زنان شاد باش! از این رو به اوروک برگرد، به شهر خود، که آنجا شاه ستوده خلق و پهلوانی!

گیلگمش، لوح دهم، ترجمه داوود منشی زاده

اینکه سرنوشت رو باید پذیرفت و در این عمر کوتاه تا حد امکان از زندگی لذت برد. نگاهی کاملا خیامی! به قول حافظ:

سرودِ مجلسِ جمشید گفته‌اند این بود

که جامِ باده بیاور که جم نخواهد ماند

مطالعه این حماسه خواندنی و آموزنده رو به همه دوستان پیشنهاد میکنم.

5 پسندیده

سلام خوبین؟
اتفاقا پریروز تو کست باکس داشتم گوش میکردم…
حماسه گیلگمش
درخت آسوریک ( شعری از دوره اشکانی )
و یادگار زریران قدیمیترین نماشنامه حماسی ایرانی.
دوست داشتید. گوش بدین.

I’m listening to جزیره کتاب on Castbox. Check it out! https://castbox.fm/va/4497846

متوجه نمیشم فایل ها قابل باز شدن هستن یا نه ؟!

5 پسندیده

سلام. ممنونم از شما.
اپ پادکست خوان ندارم متأسفانه، ولی هروقت نصب کردم چک میکنم.
متشکرم. :rose: :hibiscus:

2 پسندیده

یعنی تعریف هرچی رو دادن من برعکس بودم
اما خوب خوشم نمیاد ناتمام بزارم براهمین ادامه دادم ببینم چی میگه کلا همه دارن حرفشو میزنن

بازم خداروشکر یکی مثل خودم پیدا کردم :wink:

یه چیزایی رو الکی بزرگ میکنن یا شایدم بخاطر اینه یه مدت که کتاب بخونی دیگه نمیتونی جذب هر کتابی بشی

4 پسندیده

کتاب از رنجی که میبریم از جلال آل احمد

کتاب سبک و روانی هست در حدود ۱۳۰ صفحه
شامل ۷تا داستان هست که به مسائل چند زندانی سیاسی میپردازه
به گفته بعضی دوستان این اولین کتاب سیاسی نویسنده بوده که یه جورایی اعتراض به رژیم شاه بوده.
کلا مطلب جالب و جدابی نداشت برای من ولی چون قلم آل احمد رو دوست دارم خوندمش.بازی با کلمات رو قشنگ اجرا میکنه.

5 پسندیده