توصیف سفر به انگلیسی

درباره سفرت به انگلیسی صحبت کن

برای توصیف یه سفر به زبان انگلیسی راه‌های مختلفی وجود داره. برای اینکه بتونید احساسات مختلفتون رو ابراز کنید، احتیاج دارید واژگان و ساختار‌های مختلف رو شنیده باشید.

تو ویدئوی زیر، راه‌های حرف زدن درمورد سفر رو براتون آوردم. حتما بعد از ویدئو سعی کنید به شیوه‌ی خودتون از کلمات و عباراتی که به‌کار بردم استفاده کنید تا خوب تو ذهنتون بشینه.

ویدئو

توضیحات

:closed_book: It was… umm… It was fabulous. My wife took me to meet her relatives. Oh boy! They love to talk. If I had the chance to beat up that asshole cousin of hers, I’d gladly take it. But her mom made some of the most amazing food. So what’s there to complain about?”

شگفت آور بود. همسرم منو برد با فامیلاش ملاقات کنم. پسر! خیلی دوست دارن حرف بزنن. اگه شانس اینو داشتم که پسرخالشو بزنم له کنم، حتما با علاقه این کارو میکردم. ولی مادرش بهترین غذاها رو درست میکرد. واسه همین واسه چی غر بزنم؟

:closed_book: “We decided to stay in a little village and have the local experience. It was one of the best decisions we made. Everyone spoke English so we could communicate easily and we and the locals learned a lot about each other. Trust me, My Instagram is gonna blow up very soon with the photos I took there.”

ما تصمیم گرفتیم که تو یه روستای کوچیک بمونیم تا تجربه محلی داشته باشیم. یکی از بهترین تصمیمات ما بود. همه انگلیسی حرف میزدن و ما میتونستیم با هم به راحتی مکالمه کنیم و ما و محلی ها کلی چیز از هم یاد گرفتیم. بهم اعتماد کن، اینستاگرامم قراره به زودی با عکسهایی که گرفتم بترکونه.

:closed_book: “We had such a great time that we extended our stay and plan to go back soon. If I don’t go broke of course.”

ما خیلی بهمون حال داد طوری که میخواستیم مدت موندنمون رو بیشتر کنیم و برنامه بزنیم که زودتر برگردیم بهش. اگه البته بی پول نشیم.

:closed_book: “I ate and drank so much that I know I gained at least 5 kilos! I wish I didn’t have to leave. But my wife insisted that we leave, I don’t know why. Do you know?”

اونقدر خوردم و نوشیدم که میدونم که حداقل 5 کیلو اضافه کردم! کاشکی مجبور نبودم ترک کنم. ولی همسرم زور کرد که برگردیم، نمیدونم چرا؟ تو میدونی؟

:closed_book: “I almost canceled my flight back so I could take a few more days off! But my freaking boss wouldn’t let me stay a little longer.”

من نزدیک بود پرواز برگشتمو لغو کنم تا چند روز دیگه تعطیل باشم! ولی رئیس لعنتیم نمیذاشت یکم دیگه بمونم.

:boom: آخرین جایی که رفتی سفر کجا بود؟

6 پسندیده