زیبوک 1401 📚

سلام دوستان.

این چند روز کتابی رو از زیبوک خوندم که دو سال پیش به فارسی خونده بودم و اون زمان خیلی روم تاثیر گذاشت و خوشحالم که یک بار دیگه به زبان اصلی خوندمش. این روزا تو این تاپیک زیاد مزاحمتون میشم، ولی دلم نمیاد این کتابو معرفی نکنم.

رمان سلاخ خانه شماره پنج، نوشته ای از کِرْت وانه‌گت است که اولین بار در سال ۱۹۶۹ منتشر شد. نویسنده در فصل اول به هدفش از نگارش این رمان می پردازد، این رمان درباره فاجعه بمباران شهر درسدن است. در ماه های پایانی جنگ، هواپیماهای انگلیسی و آمریکایی ۳۹۰۰ تن بمب روی این شهر ریختند که منجر به مرگ ۱۳۵ هزار انسان بیگناه شد. بنابراین این کتاب در ژانر ضد جنگ قرار می گیره، ولی همه کتاب درباره این فاجعه جنگی نیست.

نویسنده در این کتاب به شرح زندگی سربازی آمریکایی به نام «بیلی پیل گریم» که توسط نیروهای آلمانی اسیر شده و در شهر درسدن و در مکانی به نام “سلاخ خانه شماره پنج” زندانی است، می‌پردازه. این سرباز در زمان بمباران شهر درسدن حضور داشته و به عنوان اسیر مجبور به خارج کردن کشته‌ شدگان از زیر آوار می‌شه. بیل گریم در هنگام اسارت متوجه میشه که میتونه در زمان به مکان‌ های ناشناخته سفر کنه و این سفرها جهان بینی او در باب اختیار انسان رو به چالش می‌کشه. از این جا روشن میشه که ژانر دیگه کتاب علمی تخیلیه. بنظرم نویسنده، داستان دیدار با آدم فضایی ها رو برای کاستن از تاریکی این کتاب اضافه کرده و البته برای بیان دیدگاه ویژه اش به زندگی.
ساکنان سیاره ترالفامادور دیدگاهی جبرگرایانه به زندگی دارند و بیلی پیل گریم تسلیم بودن در برابر سرنوشت رو از اونها یاد می گیره. داستان به طور متناوب میان اسارت بیلی پیل گریم و سفرهای او به گذشته و آینده در نوسانه.

همونطور که گفتم جبرگرایی خاصی بر این کتاب حکمفرماست و هر بار که اشاره ای به مرگ کسی میشه نویسنده این عبارت رو تکرار میکنه: so it goes (رسم روزگار چنین است). یه جورایی میشه گفت که نویسنده که خودش در طول جنگ شاهد این جنایات بوده از دور به ماجرا نگاه میکنه و با طنزی تلخ و گزنده به زندگی ریشخند میزنه.

این کتاب خیلی خیلی غم انگیز و تکان دهنده ست، واقعا قلب آدم رو به درد میاره. ولی خب نباید این فجایع تاریخی فراموش بشن و این کتابها هم با این هدف نوشته شدن.

راوی کتاب یه کم بی حال می خوند که شاید کلا به دلیل تاریک بودن خود کتاب مجبور بوده اینطوری بخونه. دوستان اگر کتابهایی مشابه این مورد رو که در سبک ضد جنگ (anti war) هست میشناسن ممنون میشم معرفی بفرمایند. :rose: :pray:

You know what I say to people when I hear they’re writing anti-war books?
No.
I say, Why don’t you write an anti-glacier book instead?
What he meant, of course, was that there would always be wars, that they were as easy to stop as glaciers.
I believe that, too.

“You sound to me as though you don’t believe in free will,” said Billy Pilgrim.
“If I hadn’t spent so much time studying Earthlings,” said the Tralfamadorian, I wouldn’t have any idea what was meant by free will.
I’ve visited thirty-one inhabited planets in the universe, and I have studied reports on one hundred more.
Only on Earth is there any talk of free will.

As you know, I am from a planet that has been engaged in senseless slaughter since the beginning of time.
I myself have seen the bodies of schoolgirls who were boiled alive in a water tower by my own countrymen, who were proud of fighting pure evil at the time.

9 پسندیده