زیبوک 1402 📚

خواهش میکنم.:rose:

5 پسندیده

سلام دوستان عزیز

سال نو مبــــــارک انشاالله همیشه شاد و سلامت باشین و به ارزوهای قشنگتون برسین:rose::rose::rose::rose::rose::rose::tulip::tulip::cherry_blossom:

12 پسندیده

سلام دوستان گل
عید همگی مبارک
به امید روزهای پر از شادی و موفقیت برای تمام مردم سرزمینم :bouquet::bouquet::bouquet::bouquet:

8 پسندیده

اولین گزارش سال جدید

تا اینجا که خوب بوده ببینم چطور تموم میشه بعدنظرم رو میگم

10 پسندیده

6 پسندیده

سلام به دوستان زبانشناس.

سال نو رو به همه عزیزان تبریک میگم و امیدوارم سال خوبی رو داشته باشیم و کلی مطلب از هم یاد بگیریم. :rose: :rose:
هرچند عید واقعی ما روزی خواهد بود که بساط ظلم و فقر برچیده بشه.

اولین کتابی که امسال در زیبوک خوندم شب مادر (Mother Night) نام داره. رمانی از کورت ونه گات که در تاپیک قبلی کتاب دیگری از او به نام “سلاخ خانه شماره پنج” رو معرفی کردم.

داستان درباره فردیه به نام هاوارد کمپبل که در کودکی به آلمان مهاجرت میکنه و اونجا نویسنده مشهوری میشه و کم کم به شخصیتی پرنفوذ در میان نازی ها در جنگ جهانی دوم تبدیل میشه. کتاب از زبان شخصیت اول و حدود بیست سال پس از جنگ روایت میشه، زمانی که او در یکی از زندان های اسرائیل منتظر دادگاهی شدن به اتهام جنایت علیه بشریته.

رفته رفته متوجه میشیم که هاوارد کمپبل در واقع جاسوس استخدام شده ایالات متحده آمریکا بوده و برای این در حزب نازی نفوذ کرده تا اخبار مهم رو به آمریکا منتقل کنه. همین موضوعه که داستان رو جذاب میکنه و خواننده رو به چالش میکشه. اینکه شخصیت اصلی داستان تو چه دوراهی بدی گیر افتاده و همه او رو براساس ظاهرش قضاوت میکنن، درحالی که کسی نمیدونه درون او چی میگذره.

کتاب در مجموع جالبی بود و بخصوص در خلال داستان چندتا چرخش ناگهانی داشت که خواننده رو مبهوت می کرد. پایان کتاب هم که عالی بود و اصلا انتظار نداشتم اونطور تموم بشه. مثل رمان سلاخ خانه شماره پنج سرشار از طنز تلخ بود، با این همه بنظرم سلاخ خانه شماره پنج بمراتب بهتر بود.

I had hoped, as a broadcaster, to be merely ludicrous, but this is a hard world to be ludicrous in, with so many human beings so reluctant to laugh, so incapable of thought, so eager to believe and snarl and hate.

“You think there’ll be another one?
” he said.
“Another what?
” I said.
“Another war,” he said.
“Yes,” I said.
“Me too,” he said.
“Isn’t that hell?
“You chose the right word,” I said.

8 پسندیده

Hi, friends :cherry_blossom:

8 پسندیده

چند تا کتاب رو دارم با هم جلو می‌برم (البته هر فصل رو باید در نهایت ۲۰ بار بخونم بنابراین حلزونی پیش میرم) و اگه حوصله‌ش بود بعدا میام درباره‌شون می‌نویسم و چه بهتر که در مورد هر ایده‌ای که تو کتاب به ذهنم اومد بیام بنویسم
ولی فعلا میخوام نکته‌ی دیگه‌ای رو بگم:
چند روز پیش داشتم کتاب شازده کوچولو رو میخوندم (فصلی که اولین بار شازده کوچولو در مورد گلش حرف می‌زد) و کم مونده بود که گریه‌م بگیره
این در حالیه که زمانهای دیگه ممکنه همین کتاب رو بخونم و با خودم بگم این دیگه چه اراجیفیه.
حالا این که کتاب داستان بود ولی مخصوصا در مورد کتابهای غیرداستانی اگه همدلانه کتاب رو نخونی نمیتونی اون جور که باید درکش کنی
یا در مورد کتابی مثل شازده کوچولو ممکنه از کسی بشنوی که خیلی قشنگه و بری سراغش که بخونیش اما اگه همدلانه نخونیش نمیتونی اون لذتی رو که اون ازش برده رو تو ازش ببری.

11 پسندیده

طرز تفکر جالبی دارین. دوست داشتم.

2 پسندیده

سلام و وقت بخیر
کتاب مرگ در یخچال از سری کتاب های خیلی ساده خوانده شد
زری بانو و یکی از دوستان معرفی کردن
داستان قشنگی داشت

11 پسندیده

سلاممم :blue_heart:

کتاب The Matzah ball نوشته ی Jean Meltzer
IMG_20230327_121540_601

این کتاب رو من خارج از زبانشناس خوندم.

داستان در مورد ی دختر نویسنده یهودی به اسم ریچل هستش که عاشق کریسمسه و بیشتر از ۲۰ تا رمان در مورد کریسمس با اسم ادبیش(مارگو کراس) نوشته و تمام این مدت هویت واقعیش رو از خانوادش پنهان میکنه…

راستش من زیاد ژانر عاشقانه رو دوست ندارم، به خاطر همین زیاد از این کتاب خوشم نیومد. کاراکترا اصلا قوی نبودن، جوری که من مطمئنم تا دو هفته بعد چیز زیادی ازشون نمیخواد یادم بمونه، بعد ی سال هیچی. احساس کردم یکم همه چی خیلی راحت حل و فصل میشد و آخرای کتاب دیگه خیلی بچگانه شده بود. بعضیا فکر میکنن کتابای عاشقانه در مورد عشقه ولی دقیق تر بخوایم بگیم کتابای عاشقانه در مورد این هستش که چطور عشق باعث رشد شخصیتای داستان میشه. تو این کتابم میتونستیم این رشد رو ببینیم ولی کاراکترا خوب ساخته نشده بودن که آدم براش مهم باشه که چه بلایی سرشون میاد.
تنها جاهای جالب کتاب برای من اون قسمتایی بود که در مورد بعضی مفاهیم پشت بعضی سنتا حرف میزدن.

These candles are a metaphor. They remind us that we always have a choice. We can be someone who snuffs another person’s candle and in the process makes the world a darker place, or we can be the kind of person who spreads light. Better be a shammash, one candle that lights all the others and brightens an otherwise dark world.

Most people don’t see Paul because of his disability.

But you know what the Midrash says?

‘God only works through broken vessels’

7 پسندیده

سایت دیجی کالا پنج کتاب منتخب معمایی رو در یک نوشتار معرفی کرده
لینک سایت رو میذارم خودتون مستقیم مطالعه کنید

6 پسندیده

کتاب جزیره گنج از سری کتاب های خیلی ساده خوانده شد
لهجه بریتیش
داستانش اصلا جالب نبود و الکی کشش دادن

8 پسندیده

این داستان خیلی خلاصه شده و در واقع بیشتر یک اقتباس است. داستان اصلی خیلی قشنگ تره

1 پسندیده

ممنون آقا بهزاد از نظرتون
فعلا فوکوسم رو میزارم روی کتابهای سطح ساده تا کم کم عادت کنم ب خوندن و لذت بردن
پس میزارم تو لیست مطالعم:pray:

1 پسندیده

خواهش
باهاتون موافقم :+1:t4:

1 پسندیده

سلام دوستان عیدتون مبارک از قبل عید اصلا زبان نخواندم فقط استراحت کردم ولی در چالش زیبوک شرکت میکنم .

5 پسندیده

پنج کتاب فلسفی در مورد خوشبختی

@mostafa.76
نظر شما در مورد این کتاب ها چیه؟

4 پسندیده

ممنونم آقا بهزاد از معرفی این کتابهای ارزشمند. :pray:

شوربختانه هیچ یک از این پنج کتاب رو نخوندم و بنابراین نمیتونم نظری درباره آنها بدم. (اگه بخوام درد دلم را بازگو کنم باید بگم که متاسفانه بهترین سالهای عمرم را که از ۱۵ تا ۲۴ سالگیم بوده و میتونستم بهترین استفاده رو ازشون ببرم هدر داده و صرف هیچ و پوچ کرده ام. چندماه دیگه که وارد ۲۶ سالگی میشم بیشتر از سه سال نمیشه که به مطالعه ادبیات و فلسفه روی آورده ام و باید بگم اونقدرها هم که بنظر می رسم دانش و سواد چندانی ندارم. اینو از روی فروتنی نمی گم، واقعیته. چشمان ضعیفم هم اجازه نمیدن مانند مردم عادی اونطور که میخوام مطالعه کنم. بگذریم…)

بنظرم با وجود رنج و ملال زندگی، باز امکان خوشبخت زیستن (البته تا اندازه ای که برای ما انسانها میسره) هست. مثلا یکی از کتابهایی که در لینک بالا معرفی شده بود درباره فلسفه اپیکور بود. اتفاقا تو ذهن خودم هم بود که درباره فلسفه اپیکور تاپیکی بزنم، شاید در آینده این کارو بکنم. بله، این فلسفه خیلی زیبا و کاربردیه و اساسا هدفش اینه که راهکاری برای رهایی از رنج جسمانی و آشفتگی و پریشانی روان فراهم کنه. اپیکور در بخشی از نامه ای که به دوستش نوشته و از خلال سده ها به دست ما رسیده اینطور مینویسه:

خلاصه که قطعا خوندن این گونه کتابها به بهبود زندگی همه ما کمک میکنه. مشکل بسیاری از ما اینه که از حکمت نویسندگان دوران باستان تا به امروز اونطور که باید بهره مند نیستیم و این کتابهای ارزشمند میتونن این خلأ رو جبران کنن.

6 پسندیده

سلام و شب بخیر
کتاب چرخش پیچ از سری کتابهای خیلی ساده

برای منی ک تازه شروع کردم ب کتابخونی اولش جذاب و ترسناک بود میتونست بهتر تموم بشه ولی برای این سطح و لغاتش خوب بود

9 پسندیده