I was a great lover and admirer of Mozart’s music, so there was a tremendous…uh… challenge to bridge the character that Peter Shaffer had written. Peter Shaffer knows all about Mozart; he could so that Mozart was…was…uh…uh…sort of a smutty…uh…hysterical child, really…uh…in a lot of the play. My job was to reconcile that with the fact that he wrote The Marriage of Figaro, and that was tremendously hard.
البته همهشو فرستادم برای اون فسمت smutty hysterical به بعد
پیتر شافر همه چیز رو درباره ی موتزارت میدونه، اون حتی تا اونجا پیش رفت که حتی میدونست موتزارت تو خیلی از اجرا ها یه جورایی بی ادب بود، مثل یک پسربچه ی عصبی.
شغل من این بود که این موضوع رو (اینکه عصبی و بی ادب بود) رو با این حقیقت که اون کتاب ازدواج Figaro رو نوشته اثبات کنم. (درواقع توجیه کنم که همون آدم بی ادب و عصبی همون نویسنده ی کتاب ازدواج Figaro هست(چون ممکنه خیلی ها باور نکنن))
۲. یک ساختاری داریم به این شکل:
I went to the bank so that I could talk to the manager in person.
چیزی که اینجا اومده همینه و چون محاورهای بوده پس و پیش شده یا کلا یک ساختار دیگهست؟