زیبوک 1402 📚

سلام.

درحال خوندن سه گانه نیروی اهریمنی او (His Dark Materials) هستم که تقریبا به پایان کتاب رسیدم.

من این کتاب رو سال ۹۸ خوندم و در لینک زیر هم معرفیش کردم:

پس از گذشت حدود چهار سال تصمیم گرفتم دوباره بخونمش. از اونجا که چهار سال پیش اطلاعاتم درباره فلسفه صفر مطلق بود منظور و پیام اصلی نویسنده رو به درستی درک نکردم. چون میدونم برخی از دوستان تالار در حال خوندن این مجموعه هستن گفتم توضیح مختصری درباره جهان نگری نویسنده بدم.

فیلیپ پولمن، نویسنده این مجموعه جهان نگری خاصی رو در این داستان توصیف میکنه که باعث خشم برخی از گروه های مسیحی شده و برخی از اونها این مجموعه رو “Atheism for kids” (خداناباوری برای کودکان) توصیف کردند. برداشت من از جهان بینی نویسنده Misotheism هست که میشه به “نفرت از خدا یا خدابیزاری” ترجمه اش کرد. باورمندان به این نگرش فلسفی لزوما منکر خالقی هوشمند برای این جهان نیستند، ولی معتقدند که این خالق به هیچ عنوان امکان نداره که سراسر نیکی و خیر باشه. فیلیپ پولمن جای دیگری در این زمینه گفته:

if there is a God, and he is as the Christians describe him, then he deserves to be put down and rebelled against.

اگر خدایی وجود دارد و همان چیزی است که مسیحیان توصیفش می کنند، پس چنین خدایی را باید از اریکه قدرت به پایین کشید و علیه او دست به عصیان زد

در این مجموعه هم شاهد این هستیم که خدا یا به قول برخی از شخصیت های داستان “Authority” که الان پیر و فرتوت شده در اصل فرشته ای بوده که به دروغ خودش رو خالق جا زده و شورش فرشتگان رو در هزاران سال پیش سرکوب کرده و در زمین هم دستگاه عریض و طویل کلیسا رو برای سرکوب هرگونه مخالفتی پایه گذاری کرده. روند داستان هم به این صورته که شورش شکست خورده چندین هزار سال پیش، این بار به رهبری لرد عزریال، پدر لایرا به موفقیت برسه و Kingdom of Heaven سرنگون بشه…

عقیده به Misotheism یا خدابیزاری در دوران باستان هم وجود داشته. برای نمونه گنوسی ها (Gnostics) معتقد بودند که این جهان مادّه که ما در اون زندگی میکنیم توسط خدایی حسود و بدخواه به نام دمیورگ (Demiurge) آفریده شده و خدایی نیست که مسیح به آن باور داشته. به این تمایز میان عالم ماده و روح باور به دو منشأ برای جهان یا Dualism گفته میشه که با یکتاپرستی کاملا در تضادّه، ولی معضل شر (The Problem of Evil) رو براحتی حل میکنه. آیین مانَوی هم که توسط پیامبر ایرانی مانی در زمان ساسانیان رواج داشت به این دو گانه انگاری میان خدای نیک و خدای شر باور داشت.

یکی از سرسخت ترین الاهیدانانی که به دوگانه انگاری باور داشت مرقیون یا مارسیون (Marcion) بود که پس از مطالعه کتب یهود به این نتیجه رسید که یهوه خدایی پلید و حسود بوده که این جهان پست مادی رو آفریده و با خدای روحانی که مسیح از او سخن میگفت کاملا در تضاده و هرگز امکان نداره خدای مسیح این جهان پست مادی رو آفریده باشه. مارسیون همچنین معتقد بود که ما باید در مخالفت با خالق پلید این جهان مادی اقدام به فرزندآوری نکنیم، چرا که این کار باعث زندانی شدن روح پاک آنها در این جهان پلید و تاریک میشود. آموزه های مارسیون همراه با انجیلی که خودش گردآوری کرده بود بعدها توسط کلیسا به عنوان بدعت و کفرگویی بشدّت محکوم شد.

امیدوارم این توضیحات در فهم پیام نویسنده سودمند باشه. در پایان دوست دارم این نوشته رو با این چند رباعی عصیانگرانه از جناب خیام به پایان برسونم:

جامی است که عقل آفرین میزندش

صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش

این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف

می‌سازد و باز بر زمین میزندش!!!

آن‌کس که زمین و چرخ و افلاک نهاد

بس داغ که او بر دل غمناک نهاد

بسیار لب چو لعل و زلفین چو مشک

در طبل زمین و حقهٔ خاک نهاد

گر بر فلکم دست بدی چون یزدان

برداشتمی من این فلک را ز میان

از نو فلکی دگر چنان ساختمی

کازاده بکام دل رسیدی آسان

مدخل Misotheism در ویکیپدیای انگلیسی

9 پسندیده