ساختار معکوس

سلام،
یه جای این قسمت، آخرای دقیقه سی و نه، گفته

Not until the moon was high did the alchemist ride into view.
خیلی برام سوال بود did این وسط چی میگه، سرج کردم فهمیدم ساختار معکوسه، گفتم واسه شما بزار شاید برای شمام سوال فود.

ساختار معکوس Inversion

تعریف ساختار معکوس

ساختارهای معکوس در موقعیت های مختلفی در گرامر انگلیسی مورد استفاده قرار می گیرند. ساختار معکوس یعنی قرار دادن فعل قبل از فاعل.
جمله معمولی و نرمال
You are happy.
جمله سوالی:
Are you happy?
این ساده ‌ترین نوع ساختار معکوس می باشد.

در بسیاری از زمان های انگلیسی به هنگام تبدیل و معکوس کردن جمله، مثل مثال های بالا، ما فقط فعل را قبل از فاعل قرارمی دهیم. اگر بیش از یک فعل داشته باشیم، مثلاً فعل اصلی که یک فعل کمکی را به همراه داشته باشد، ما فقط فعل اول را تغییر میدهیم.

I am going to study. Are you going to study?
I can swim. Can you swim?

تا اینجا ما از ساختار معکوس برای ایجاد جملات سوالی استفاده کردیم. ولی ساختارهای دیگری در زبان انگلیسی وجود دارند که ما از ساختار معکوس در آنها استفاده می‌کنیم.

ساختار معکوس با قیدها

هنگامی که ما از یک قید و یا یک عبارت قیدی منفی در ابتدای یک جمله استفاده می‌کنیم و معمولا ما این اصطلاح قیدی را در ابتدای یک جمله قرار می‌دهیم تا چیزی را که می گوییم حالت تاکیدی به خود بگیرد و این باعث می شود که جملات ما غیر معمول (unusual)شگفت انگیز (surprising) و برجسته (striking) به نظر رسیده و کاملاً رسمی جلوه دهد. ولی اگر نویسنده تمایل به اظهار چنین تاثیری ندارد می توان ساختارهای منفی را در انتهای جمله و در جایگاه نرمال خود قرار داد.

Seldom have I seen such beautiful work.
این جمله تاکید می‌کند که این چه کار بسیار زیبایی است.
I have seldom seen such beautiful work.

و این جمله seldom در جایگاه طبیعی خود قرار دارد و این جمله کاملاً نرمال و طبیعی بوده و هیچ تاکیدی در آن وجود ندارد. ما تنها زمانی می توانیم از ساختارهای معکوس استفاده کنیم که قید، کل یک عبارت را تغییر دهد و نه فقط زمانی که یک اسم را تغییر می دهد. مثلاً در این مثال ما ساختار معکوس نداریم.
Hardly anyone passed the test.

مثال های بیشتر از ساختار های معکوس با قید:

Hardly:
Hardly had I got into bed when the telephone rang.
Never:
Never had she seen such a beautiful sight before.
Seldom:
Seldom do we see such an amazing display of dance.
Rarely:
Rarely will you hear such beautiful music.
Only then:
Only then did I understand why the tragedy had happened.
Not only … but:
Not only does he love chocolate and sweets but he also smokes.
No sooner:
No sooner had we arrived home than the police rang the doorbell.
Scarcely:
Scarcely had I got off the bus when it crashed into the back of a car.
Only later:
Only later did she really think about the situation.
Nowhere:
Nowhere have I ever had such bad service.
Little:
Little did he know!
Only in this way:
Only in this way could John earn enough money to survive.
In no way:
In no way do I agree with what you’re saying.
On no account:
On no account should you do anything without asking me first.

در مثال های دیگر ساختار معکوس در قسمت دوم جمله می آید:

Not until:
Not until I saw John with my own eyes did I really believe he was safe.
Not since:
Not since Lucy left college had she had such a wonderful time.
Only after:
Only after I’d seen her flat did I understand why she wanted to live there.
Only when:
Only when we’d all arrived home did I feel calm.
Only by:
Only by working extremely hard could we afford to eat.

ساختار معکوس در جملات شرطی

ما از ساختار معکوس می‌توانیم به جای if در جملات شرطی استفاده کنیم که دارای had، should و were می باشند.

جملات شرطی نوع یک در حالت طبیعی

If I had been there, this problem wouldn’t have happened.

جملات شرطی نوع یک معکوس شده

Had I been there, this problem wouldn’t have happened.

جملات شرطی نوع دو در حالت طبیعی

If we had arrived sooner, we could have prevented this tragedy!

جملات شرطی نوع دو معکوس شده

Had we arrived sooner, we could have prevented this tragedy!

ساختار معکوس با قیدهای مکان

اگر ساختارها و اصطلاحات قید مکان را در ابتدای جمله بیاوریم، می توانیم از حالت معکوس استفاده کنیم.
On the table was all the money we had lost.
Round the corner came the knights.

حالت طبیعی جمله:
All the money we had lost was on the table.
The knights came round the corner.

ساختار معکوس با عبارت so + adjective + that:

So beautiful was the girl that nobody could talk of anything else.
حالت طبیعی جمله:
The girl was so beautiful that nobody could talk of anything else.

So delicious was the food that we ate every last bite.
حالت طبیعی جمله:
The food was so delicious that we ate every last bite.


این تاپیک مربوط به فصل «بخش 08» در اپلیکیشن «زبانشناس» است. کتاب «کیمیاگر»

4 پسندیده