این ویدیو متأسفانه تا الان فقط سه تا لایک خورده. مسلما من هیچ نفع شخصی از افزایش لایک و بازخورد نمیبرم، ولی دوست دارم جوانان اشتباه امثال من رو نکنند که هر چی رو که در مدرسه و جامعه به خوردمون میدادند باور میکردیم. دلم به حال نوجوانان دبیرستانی که استرس کنکور رو باید بکشند میسوزه و اینکه خانواده ها هنوز در این توهم اند که فرستادن بچه به مدرسه و دانشگاه کار درستیه. من اگر فرزندی داشتم هرگز او را به مدرسه نمی فرستادم تا ۱۲ سال! شست و شوی مغزی بشه و آخرش هم یک آدم معمولی. بلکه خودم با فلسفه و ادبیات آشناش میکردم.
ای کاش این توصیه هارو وقتی ۱۵ سالم بود می شنیدم. بخصوص توصیه سوم و پنجم. افسوس که کسی اونموقع نبود تا این چیزا رو به من بگه…
حیف اون همه عمر و جوانی که به هدر رفت، درحالی که میتونستم کلی مطلب مفید و به درد بخور یاد بگیرم. لعنت به نظام آموزشی و انسانهای خودخواه و پول دوست که زندگی جوان ها رو برای پول و مقام تباه می کنند.
چه خوب بود منبع درآمدی که داشتیم تو یکی از سه حوزه ی ادبیات روانشناسی یا فلسفه می بود تا فرض کن یک عمر وقتتو صرف تعمیر ماشین یا کابینت سازی یا فنونی که هیچ لذت معنوی از تحصیلش عایدمون نمیشه نمی کردیم و به مسایل معنا دار میپرداختیم
مرسی که به اشتراک گذاشتی. مفید بود. توصیه ها چیزهایی بود که درون آدم حس میشد اما تو زندگی و جامعه حس میکرد اشتباهند.
کاش همه جوان ها زودتر میفهمیدند .کاش جهان بینی درست رو کسی به آنها میگفت.
جوانی زمان خیلی خیلی خوبیه اما اگر کسی آگاه باشه و باورهای درستی داشته باشه.
فقط و فقط با فلسفهورزی است که شهروندان از شرورِ فکری و ذهنی رهایی و آزادی مییابند. یعنی از القاءپذیری، تلقینپذیری، تقلید، تعبّد، تبعیت از افکارِ عمومی، همرنگی با جماعت، پیروی از مدهای فکری، شیفتگی نسبت به بهاصطلاح بزرگانِ جامعه، مریدی و مرادی، تعصب، جزم و جمود، پیشداوری، بیمدارایی، آرزواندیشی، خرافهپرستی، و از همه مهمتر خودشیفتگی. فلسفهورزی یعنی همان عقلانیت، استدلالگرایی، و دلیلجویی، همان کیمیای یگانه است که به مسِ وجودِ هر انسانی بخورد او را یکسره متحوّل و متبدّل میکند و همهی این شرورِ فکری و ذهنی را که مادرِ همهی مشکلاتِ اجتماعی اند ریشهکن میسازد. میخواهم بگویم- و بهتر است که تصریح کنم- که تا شرورِ ذهنی و فکری دامنِ ما، آدمیان را گرفته اند از دستِ مشکلاتِ اجتماعی و عینی رهایی نمیتوانیم داشت؛ یگانه راهِ از میان برداشتنِ این شرور ذهنی و فکری، فلسفهورزی است. مصطفی ملکیان
خواهش میکنم. شما همیشه به بنده لطف دارید و از این بابت ازتون صمیمانه متشکرم.
من هم خوشحال میشم که دانش بسیار اندکم رو با دوستان به اشتراک بذارم. هر فایده ای هم که به دوستان برسه، از فیلسوفان عزیزی مثل استاد ملکیان هست و بنده صرفا وسیله ای برای انتقال این مطالب ارزشمندم.
تبعیت از شهود اخلاقی و آزادی از شرور ذهنی چطور قابل جمعه؟
چطور تشخیص بدیم ندایی که ما رو به فعلی دعوت میکنه متاثر از هدایت افکار عمومی نیست و اصالت داره؟ شاید تحت تاثیر تبلیغات بیرونی، حتی خواستنیهای به ظاهر اصیل ما مجازی شده باشن. شما که از اسرارآمیز بودن شهود خبر دارین. گاهی حتی به نظر خطرناک میاد گوش دادن به نداهای درونی. چون بعضا تمام قوای عقلانی آدم بسیج میشن که علیهش بیانیه صادر کنن اما توان مقابله با قدرت اثرگذاریش روی سرزمین وجودی ما رو ندارن. شما اگه بخواید در این خصوص به کسی توصیهای بکنید، اون توصیه دنبال کردن نشانههای حسی و اخلاقی قوی درون اون فرده؟ اگه قوهی منطق و استدلال رو در اون موارد خاموش کنیم و دیگه به قضاوت درست و غلط اون مسیر نشینیم، تردید دوباره ما رو از پا درنمیاره؟ راه درست زندگی کردن رو پیروی از شهود میدونید؟
سلام.
به نظر تناقضی نیست. ایشون نمیگن که قوه استدلال رو کلا خاموش کنیم، بلکه خواندن برخی کتابها رو برای کشف شهودهای اخلاقی پیشنهاد کردن که فکر نمیکنم این شهودها زیاد هم باشن. باقی شرایط که غالب هم هستن با عقل و منطق باید پیش بریم، حتا در کشف شهودهای درونیمون هم باز تا جایی باید با عقل همراه باشیم. تعریف خودشون که اینه:
به هر حال فکر کنم شهودگرایی رویکردی در فلسفه اخلاقه و مثل هر رویکرد دیگه ای قابل نقد. ولی چون بنده اطلاعی از مواضع و استدلال های این نظریه ندارم، نمیتونم قضاوت کاملی دربلره اش داشته باشم.