ملیله کاری به نام استاد صادقی

سلام بر شما خواننده عزیز،محترم و دوست داشتنی
میرکمالی هستم،علی میرکمالی
:slightly_smiling_face: :slightly_smiling_face: :slightly_smiling_face:
بعد از بازدید از رختشورخانه زنجان متوجه شدم که از زمانی که برای دیدن این مکان در نظر گرفته بودم،کمی اضافه آمده است.برای همین به پیشنهاد من تصمیم گرفتیم که از بازارچه صنایع دستی که در کنار این موزه برپا شده بود بازدید کنیم.
بازارچه صنایع دستی یک سالن طولانی بود که غرفه های مختلفی را شامل می شد که انواع صنایع دستی زنجان اعم از دست سازهای مسی،انواع چاقوی زنجان،صنایع دستی چرمی و… را شامل می شد.بازدید از این غرفه ها می توانست جالب باشد ولی اکثر غرفه دارها یا مشغول صحبت با خودشان بودند و یا درگیر چیدن وسایلشان!
البته شاید چون اول وقت بود چنین شرایطی حاکم بود.به هر حال جو سالن طوری بود که می خواستیم همان وسط راه برگردیم،اما از آنجائیکه من همیشه ترجیحم این است که یک کار را تمام کنم؛به دیدن غرفه ها تا انتهای سالن ادامه دادیم.

دقیقا در انتهای سالن یک پله می خورد و منتهی می شد به یک دخمه کوچک.به نظر حالت کارگاه مانند می آمد.یک مرتبه پیر مردی که درون کارگاه مشغول بود سرش را بلند کرد و با دیدن ما لبخندی زد و مشتاقانه دست تکان داد که یعنی بیائید توی کارگاه!
اولش مردد بودیم ولی اصرار صنعتگر وادارمان کرد که به داخل برویم.

20230512_122951

صنعتگر ملیله کار زنجانی،با روی باز ما را دعوت به بازدید از کارگاهش کرد و سریع شروع کرد به توضیح دادن مراحل نقره کاری به روش ملیله.جالب این جا بود که تمام مراحل را هم به صورت عملی برای ما اجرا کرد و نشان داد.
تجربه ناب و فوق العاده ای بود.آوید و همسرم محو تماشا شده بودند و من متعجب بودم که چطور این مرد دنیا دیده دارد تمام مراحل کار را از ابتدا و به صورت کامل و با حوصله و روی خوش برای سه نفر آدم توضیح می دهد.

شاید باورتان نشود ولی حدود یکساعت آنجا بودیم و از معاشرت با این استادکار لذت بردیم.در نهایت هم همسرم،مشتاقانه خریدهایی را برای خودش و آوید و همچنین سوغاتی برای خواهرش انجام داد،تا شاید تشکر کوچکی باشد از مردی که تمام سالهای عمرش را صرف این هنر و صنعت کرده بود و اکنون دوست داشت که دست سازهایش در جای جای ایران ماندگار شود.
جالب این است که من خودم تمام این سالها ظروف و دست ساخته های ملیله کاری را دیده بودم ولی از نحوه ساخت و ظرافت آنها هیچ نمی دانستم.اما بعد از این معاشرت،با نحوه این هنرمندی که هنر مردمان ایران زمین است،به خوبی آشنا شدم و همه این را مدیون لبخند مهربان و اصرار آن مرد بزرگوار در بازارچه صنایع دستی رختشورخانه زنجان هستم.
عمرش دراز و هنرش مانا باد

در زندگی شخصی هم بسیار این امر را تجربه کردم،چه بسیار کتابهایی که اولش را خوانده ام و زیاد جذاب نبوده است ولی تا انتها خواندم و بسیار نکات مهم از آن آموختم.گاهی فیلم ها و سریالهایی بوده است که اولش اصلا جالب و جذاب نبوده است ولی وقتی که به دیدن آن ادامه دادم،خیلی از کاری که کرده ام راضی و خشنود بودم.درست مثل همین بازدید از بازارچه که اگر تا انتهایش نمی رفتیم،هرگز سعادت لذت بردن معاشرت با این نقره کار ارجمند را نداشتم.
:disguised_face: :disguised_face: :disguised_face:
در یادگیری مهارت زبان هم زیاد این اتفاق افتاده است.به عنوان مثال خیلی دوره ها در زبان شناس بوده است که اول انتخاب کرده ام ولی بعد از چند درس به دلایلی آن را رها کردم،مثل دوره “یادگیری با حس خوب” که به دلیل سرعت بالای حرف زدن و طولانی بودن اپیزودهایش،رهایش کردم.ولی بعدا دوباره مصر شدم که امتحانش کنم و تا آخر بروم و بعد متوجه شدم که چقدر مفید و آموزنده است و چقدر برای شخص من مثمر ثمر است.

پیشنهاد می کنم بر عجله و عجولی که حاصل زندگی پرمشغله امروز است،غلبه کنید.در یادگیری مهارت زبان باید صبور،با تحمل و با تعمق باشید.اگر دوره ای را بررسی کرده و انتخاب نمودید،پیگیرش باشید،تا انتها بروید و بگذارید که نتایجش بر شما عیان شود.
خیلی از ما؛شاید نسل جدید و جوان کمی بیشتر،عجله مان زیاد است و صبوریمان کم است.دنبال راه حل های زود بازده هستیم و این به نظر من خوب نیست.خاطرم هست آقای محمود معظمی در جایی به من می گفت:«علی جان بعضی از گیاهان مثل لوبیا زود بار میدهند ولی فقط یکبار لوبیا می دهد و تمام.اما بعضی دیگر مثل گردو،سالها طول می کشد تا بار بدهد ولی سالها گردو می دهد.»

نظر من این است که در یادگیری زبان تا انتهای سالن برویم!شاید آن جا “استاد صادقی” منتظرمان باشد که بسیار به ما بیاموزد و آگاهمان کند و گنجینه اش را با ما هم به اشتراک بگذارد.
:anger: :anger: :anger:
از شما صمیمانه سپاسگزارم که این متن را مطالعه کردید و بسیار خوشحال خواهم شد که نظر و تجربه شما مخاطب عزیز را هم در این مورد بخوانم و بدانم.
در ضمن دیروز من مطلبی در ارتباط با یادگیری زبان در ویرگول تحت عنوان امان از اعتماد به نفس! منتشر کردم که از شما دعوت می کنم با ضربه بر روی نوشتار آبی به مطالعه آن بپردازید.
دوستدار شما
علی میرکمالی
بیست و چهارم اردیبهشت ماه یکهزار و چهارصد و دو
1402/2/24

6 پسندیده

با گفته های شما کاملا موافقم
و احسنت به این خانواده فهمیده و فرهیخته
قدردانی صفت زیبا و مهمیه :+1:t4:

چشم، حتما، خوشحال میشم نوشته های شما رو بخونم

2 پسندیده

سپاسگزار از لطف و تایید شما یار و همراه.
این اظهار نظر شما همیشه موجب دلگرمی من است.

1 پسندیده

سلام جناب میرکمالی

وقتتون بخیروسلامتی.
متن زیبا وتجربه ی جدیدوجالب دیگه ای.
متشکرم:pray::pray:
این اتفاق برای من هم افتاده که چندباردوره ای روانتخاب کرده ام یایکی دوفصل ازکتابیوخوندم وبدلایلی رهاشون کردم وبعدازمدتی دوباره رفتم سراغ مطالعه وگوش کردن،اماباشورواشتیاق بیشتر.
نکته ی سنجیده ومهمی روگوشزدکردید،گاهاباندازه کافی صبورنیستیم وانتظاربهره بری ونتایج آنی وزودبازده داریم،وهمین عدم مدارا واطمینان بخودمون،متاسفانه باعث طولانی وفرسایشی شدن روندیادگیریمون میشه،وغافل ازینکه مشکل دردرون خودمون وکم طاقتیمون هست،نه مثلا اون دوره ویاکتاب وروش خاص.
دردرجه ی اول برای خودم وسپس برای همه ی دوستداران پیشرفت در تمام زمینه های موردعلاقه امون،آرزوی صبوری ومدارای بیشتر،دارم.

پایدارباشید.:tulip::tulip:

3 پسندیده

سلام مخاطب محترم
ممنون که تجربه خودتان را در این بحث بیان کردید،امیدوارم که مجموع این تعامل نظرات موجب انتقال این موارد به خوانندگان عزیز بشود.

1 پسندیده

این مدل آرزومندی را خیلی پسندیدم،اینکه فراموش نکنیم ضمن علاقه و احترام به دیگران،حتما اول خودمان را در اولویت برای خویش قرار دهیم.

2 پسندیده